آیت الله ضیاءآبادی:
در کتابی خواندم شاید در حدود
۲۰۰-۳۰۰ سال پیش جمعی از صلحا
از آدمهای بسیار خوب و مقدس
در نجف اشرف مجتمع بودند
روزی با خودشان نشستند و گفتند:
چرا امام نمیآید؟
در صورتی که ما بیش از ۳۱۳ نفر که او
لازم دارد هستیم به این فکر افتادند که
سرّ تأخیر در ظهور را به دست آورند
تصمیمشان بر این شد که از بین خودشان
یک نفر را که به تأیید همه خوبترینشان
است انتخاب کنند و او را بفرستند
در مسجد کوفه یا سهله تا اعتکاف کند
و از خود امام بخواهد که سرّ تأخیر
در ظهور را بیان فرماید
جمعیت خودشان را به دو قسمت تقسیم
کردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت
و باز همچنین تا آن فرد آخر را که از همه
بهتر و مقدستر و زاهدتر بود انتخاب کردند
که او به مسجد سهله یا مسجد کوفه برود
او هم رفت و بعد از دو سه روز برگشت
پرسیدند: چه طور شد؟
گفت: راست مطلب اینکه وقتی من از نجف
بیرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم
با کمال تعجب دیدم شهری بسیار آباد و خرم
در مقابل من ظاهر شد
جلو رفتم پرسیدم: اینجا کجاست؟
گفتند: این شهر صاحب الزمان است
و امام ظهور کرده است
بسیار خوشحال شدم و شتابان به در خانه
امام رفتم کسی آمد و گفتم: به امام بگو
فلانی آمده و اذن ملاقات میخواهد
او رفت و برگشت و گفت: آقا میفرمایند:
شما فعلاً خستهای از راه رسیدهای
برو فلان خانه (نشانی دادند)
آنجا مرد بزرگی هست
ما دختر او را برای شما تزویج کردیم
آنجا باش و هر وقت احضار کردیم بیا
من خوشحال شدم به آن آدرس رفتم
و خانه را پیدا کردم از من خیلی پذیرایی
کردند و آن دختر را به اتاق من آوردند
هنوز ننشسته بودم که در اتاق را زدند
گفتم: کیست؟ گفت: مأمور از طرف امام
میفرمایند: بیا! میخواهیم قیام کنیم
و شما را به جایی بفرستیم
گفتم: به امام بگو امشب را صبر کنید
گفت: فرمودهاند: همین الآن بیا
گفتم: بگو من امشب نمیآیم!
تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست
نه شهری هست، نه خانهای و نه عروسی!
من هستم و صحرای نجف
معلوم شد مکاشفهای بوده و خواستهاند
به ما بفهمانند که ما هنوز آمادگی برای
آمدن امام زمان عج نداریم
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17652
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه تازه عروسی که همسرش اسیرشد
🌺26 مرداد سالروز آزادگان
تو سرزمینت را همواره آزاد و سربلند می خواستی و هیچ گاه به قامت ملت خود پشت نکردی پس روز آمدنت همه ایران به استقبال تو آمده بود
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17653
💢 حاج اسدالله میگفت : ۵ سال اسارت با حاجی ابوترابی بودیم.یک بار بعثی ها مرگبار کتکش زدند.صلیب که اومد یکی از بچه ها گفت : حاجی به صلیب بگو که چه بلایی سرت آوردند....صلیب اومد اما حاجی چیز نگفت...سرگرد عراقی ازش پرسید چرا به صلیب چیزی نگفتی ، من اونجوری کتک زدمت چرا نگفتی بهشون ؟؟؟؟
.
💢حاجی گفت : من مسلمانم ، تو هم مسلمانی ، مسلمان هیچ وقت شکایتش و پیش کفار بیان نمیکنه....افسر عراقی که از این حرف ابوترابی منقلب شد ، گفت : الحق که شما سربازان خمینی هستید... ( راوی آزاده اسدالله جلیلی از رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ویژه ۲۵ کربلا)
.
▪️عکس: بهمن ۱۳۷۰_مازندران ( سوادکوه)
سیدالاسرا حاج آقا ابوترابی و آزاده جلیلی.
#سید_الاسرا
#علی_اکبر_ابوترابی
#هفت_تپه_ی_گمنام
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17654
21.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شنیدنی خطاط نابینا ....
هنرمند واقعی 👌
🌸🕊https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17655
آزاده شهید
و غریب اسارت سردار شهید «خلیل فاتح» فرمانده گردان از لشکر عاشورا . سال ۱۳۴۲ هجری شمسی در تبریز متولد شد. شهادت 21 اردیبهشت 62ش اردوگاه عراق . دوره ابتدایی را در مدرسه «شربت زاده» به پایان رساند مهارت خاصی در ورزش رزمی ودفاع شخصی داشت اعجوبه ای بود
قبل از آغاز جنگ به افغانستان رفت و با شوروی جنگید
از ۱۶سالگی در جبهه بود
در محاصره سوسنگرد شهید چمران را که تیر خورده بود، نجات داد و ایشان کلت شخصی اش را به عنوان هدیه به او داد
در آذر ۶۰ در عملیات مطلع الفجر وقتی درحال نجات جان مجروحان بود، اسیر دشمن شد
در اردوگاه هویت اصلی اش را پنهان کرد و وقتی انبار مهمات اردوگاه آتش گرفت از این فرصت استفاده کرد و با کمک عده ای مقداری اسلحه و مهمات به دست آوردند و آنها در اردوگاه مخفی کردند
متأسفانه مدتی بعد قضیه لو رفت و اسلحه ها را پیدا کردند
تعدادی از اسرا را شکنجه کردند تا عاملین اصلی را پیدا کنند
این شهید برای اینکه دیگران را نجات دهد خودش به تنهایی مسئولیت آتش گرفتن و مخفی کردن مهمات را قبول کرد و جان بقیه را نجات داد
شکنجه گرهای ویژه ای که از استخبارات بغداد آمده بودند او را به طرز وحشیانه ای شکنجه کردند تا همدستانش را معرفی کند ولی چیزی نگفت و عاقبت پس از تحمل شکنجه های بسیار، مظلومانه به شهادت رسید
نقل می کنند حتی او را با بشکه جوشان قیر شکنجه می کردند ولی او هیچ حرفی نزد
در مرداد ۱۳۸۱ پیکرش به ایران برگشت
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17656
38.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه دوربین مخفی جالب و زیبایی بود.😍😍
میخواست بره کربلا و رئیسش اجازه نمیداد، ببینید عشق به حسین و مهربانی چه میکنه …🤩🤩
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17657
✨نام ونام خانوادگی:محمدعلی برزگر
✨تولد:۵خرداد ۱۳۴۵
(چندروز مانده اربعین)
✨شهادت:۱۰شهریور ۱۳۶۵
(چندروز مانده به محرم)
✨محل شهادت:حاج عمران عراق
قله ۲۵۱۹متری ...
✨عملیات: کربلای ۲(لشکر۵ویژه شهدا)
✨شهیدبرزگر خط شکن ویژه درخط مقدم بود
✨فرمانده:شهیدمحمودکاوه
✨مسئولیت: آرپیجی زن در پیکان حمله
✨نحوه شهادت: بارش گلوله کاتیوشا وخمپاره
منطقه توسط دشمن محاصره شد وبه اشغال دشمن درآمد و امکان و مجال انتقال شهدا واسرا و مجروحین به رزمندگان داده نشد.
👌برای همین شهیدبرزگر ۲روز وچندساعت باجراحت بسیار درمنطقه ای که دست بعثی ها افتاد مجروح شد
و با بارش گلوله کاتیوشا از قله ۲۵۱۹متری به کانالی افتاد و درواقع شهیدبرزگر و ۵نفر دیگر درنوک پیکان حمله دشمن را سرگرم نمودند تا رزمندگان ازخط خارج شوند اما خودشان با پیکری غرق به خون در محاصره افتادند ودر خون خود غلتیدند و لب تشنه به شهادت رسیدند
پیکرمطهر محمدعلی سال بعدسالم وباطراوت در سرزمین اربابش حسین تفحص شد.
(تنها پیکر سالم گردان محمدعلی بود
وبقیه پیکرها سوخته بودند )
✨تفحص پیکر: اول خرداد ۱۳۶۶
(۲۱ماه رمضان ماه رمضان)
✨خاکسپاری:۵خرداد ۱۳۶۶ روزتولدش
(۲۷ماه رمضان).
✨هدیه به روح مطهر شهدا صلوات✨
#شهیدبرزگر خط شکن ویژه ی شهیدکاوه بود
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17658
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ببینید| روایت رهبرمعظم انقلاب از ماجرای عجيب و تکاندهنده نوجوان ۱۶سالهای که در دفاع مقدس با پای مجروح توسط رژیم صدام اسیر میشود
📚کتاب پایی که جاماند🇮🇷
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17659
یادمون باشه؛ حضرت آقا معنای اسارت وشکنجه رو بیشتر از هرکسی میدونه؛ اسیر ساواک اونم بند ویژه ؛ درجه بالایی از ایمان و تحمل میخواد ..
سلامتی آقا صلوات
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت پدر سرباز شهید علیرضا وفایی از پیکر پسرش در برنامه ی لاله خیز
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17660