26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقاجان التماس دعا....
🕌🕊االّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج🇮🇷
____
💚👈کانال شهیدبرزگر هر۲۴ساعت
یکبار مطلب بارگزاری میکند
✅ تافرداشب: خدانگهدارتان✋
سفارش تبلیغات اینجا لطفا👇💌
🆔@Mahya6470
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا.....یاعلی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17869
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯🇮🇷
________________
✋لبیک_امام_خامنه ای
📢 توصیه حضرت آیتالله خامنهای به قرائت قرآن و دعا برای پیروزی جبهه مقاومت
❤️رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به سوالی، قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای پیروزی جبهه مقاومت توصیه کردند.
🍃🍂عدالت و لطف خدا 🍃🍂
🙍زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل❓
🗣داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
🗣سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
🙍زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .
🚪هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...
در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى.
🙍🗣حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17884
📜
11.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◆ماجرای شنیدنی آخرین تشرف شهید زاهدی به حرم امام رضا از زبان حاج محمود کریمی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17885
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹 ماجرای برخورد شهید زینالدین با افسر عراقی
شهید مهدی زینالدین برای شناسایی وارد منطقه دشمن میشود، موقعیت را مناسب میبیند و برای زیارت به نجف و کربلا میرود، در راه برگشت وارد قرارگاه عراقیها میشود و به سنگر فرماندهی میرود، میبیند، خلوت است، چای آماده میریزد و وقتی دارد چای میخورد فرمانده عراقیها خسته و عصبانی به داخل سنگر میآید و به عربی میگوید: یک چای به من بده که بخورم، زینالدین چای میریزد و میبرد، فرمانده میگوید: سرباز جدیدی؟
شهید زینالدین در جواب میگوید: نعم سیدی!
افسر عراقی یک کشیده به زینالدین میزند و یک جمله میگوید!
شهید زینالدین شناسایی میکند و بر میگردد، شب عملیات وارد قرارگاه که میشوند، مستقیم میرود و فرمانده را اسیر میکند، میگوید فردا که روشن شد او را پیش من بیاورید.
ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. ته آیفا یک افسر عراقی نشسته بود. پیادهاش کردند. ترسیده بود. تا تکان میخوردیم.، سرش را با دستهایش میگرفت. آقا مهدی با او دست داد و دستش را رها نکرد. رفتند پنج شش متر آن طرفتر. گفت: برای او کمپوت ببریم، تمام که شد، گفت: ببرید تحویلش بدهید، بیچاره گیج شده بود، باورش نمیشد، این فرمانده لشکر باشد، تا آیفا از مقر بیرون رفت، یکسره به مهدی نگاه میکرد.»
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17886
9.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیلةالمبیت؛ شب ایثار امیرالمؤمنین
علی علیهالسلام
حجت الاسلام #بندانی نیشابوری
هدیه به پیشگاه پیامبر و امیرالمومنین
صلوات
https://eitaa.com/massir1400/66434
❤️🔥 شهید گمنامی که نامدار شد
💔شهیدی در کرمان بعد از ۳۰ سال، تصمیم گرفته بود که پیدا شود.
به خواب دختر عمویش آمده و گفته بود: «به پدرم بگویید روبهروی شما هستم.»
پدرش روبهروی دانشگاه علوم پزشکی کرمان، موزاییکفروشی داشت،
آن روز هم یک شهید گمنام میآورند. فامیل شریفش ادیبی بود.
💔 پدر و برادر و خواهر شهید،
میروند آزمایش خون میدهند و ششهفت ماه طول میکشد
. خانم دکتر میگفت:
«ما آزمایش کردیم و به لحاظ علمی احتمال اینکه این استخوانهایی که آوردند، فرزند این آقا نباشد صفر است.»
یعنی قطعاً فرزندش است.😭
🌹شهید زنده است، اثر دارد...
❤️🔥به یاد شهید معزز حمید ادیبی
#رفیق_شهید
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17888
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان آموزنده وشنیدنی رضا کبابی
خیلی زیباست😍😭😭
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/17889