❤️ضامن بهشت
از امام صادق (ع) پرسیدند
اگر »»»شیعه ای««« از شما گنه کار باشد موقع عذاب وسوزاندن آن مومن در آن دنیا باعث خوشحالی دشمنان شما میشود وآبروی شما می رود.
امام صادق(ع) فرمودند:
ما در همین دنیا به شیعیان کمک می کنیم که توبه کنند.
گفتند:آقاجان اگه گناهاش زیاد بود چی؟!
امام صادق(ع) فرمودند:
موقع جان دادن عزراییل بر او سخت میگیریدتا گناهانش پاک شود.
گفتند:آقاجان اگرگناهانش خیلی بیشتر از اینها باشد چه میشود؟
آقا فرمودند: آنقدر در برزخ نگاه داشته میشودتا بخشیده شود.
گفتند یابن رسول الله(ص) اگر باز هم گناهانش بیشتر از این حرفها بود آن وقت چه میشود.
راوی میگویددر این لحظه دیدم امام صادق (ع) عصبانی شدند و دو زانو نشستند و فرمودند:
به کوری چشم دشمنان دستش را می گیریم و وارد بهشت میکنیم.😍
✨ بحارالانوار ؛ جلد ۹۳ ؛ صحفه ۳۷۳ ✨
خداوکیلی امام به این مهربونی کی غیرما میتونه داشته باشه☺️
پیامبرواهل بیت(ع)تاجایی که راه داشته باشه نمیزارن محبینشون درآتش جهنم بسوزن😢☺️
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
ﻋﺎﺭفی ﺭا گفتند
زندگی به جبر است یا اختیار؟
ﮔﻔﺖ : امروز اختیار....
تا چه بکارم؟!
اما فردا ﺟﺒﺮ ،
ﺯﻳﺮا ﺑﻪ اجبار باید درو کنم
هر آنچه دیروز ﺑﻪ اختیار کاشتم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘حضرت رسول اکرم(ص)
♥️شش چيز را براى من
💜ضمانت كنيدتابهشت
♥️رابراى شما ضمانت كنم
♥️راستى درگفتار
🧡وفا به عهد
💙برگرداندن امانت
💛پاكدامنى
💜چشم بستن ازگناه
♥️نگه داشتن دست ازغيرحلال
📚نهج الفصاحه
🆔@ShahidBarzegar65
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❀͜͡♥️●
『 #کلیـــღـــــپ↳❀
آرامش چيست؟
نگاه به
گذشته و شكرخدا
نگاه به آينده
واعتماد به خـــــدا
نگاه به اطراف
و جستجوے خـــدا
نگاه به درون
و ديدن خـــــــــــدا
لحظه هايتان
سرشار از عطر خــدا
عیدوحدت برتمام مسلمانان جهان مبارک💐
🆔@ShahidBarzegar65
💎داستان فقیر وارسته
در روزی روزگاری، جوانی که سر و وضع
فقیرانه ای داشت، به خانه پیامبر(ص) رفت...
از قضا مرد ثروتمندی هم آنجا بود
مرد فقیر کنار مرد ثروتمند نشست.
ثروتمند وقتی دید جوان فقیر کنارش
نشسته، لباسش را جمع کرد
جوان از کار آن مرد ناراحت شد اما به
روی خودش نیاورد، سوال خودش را
پرسید و از آنجا رفت.🚶♂️
بعد از رفتن جوان، پیامبر اکرم (ص) از مرد
ثروتمند پرسیدند: چه چیزی باعث شد تو آن
کار را انجام دهی؟ آیا ترسیدی از فقر او چیزی
به تو برسد یا از ثروت تو به او؟
مرد ثروتمند کمی فکر کرد و با شرمندگی
گفت:قبول دارم رفتارم زشت بود اکنون برای
جبران کارم حاضرم نصف اموالم را به او
بدهم.💰
حضرت کسی را فرستادند تا جوان فقیر را
پیدا کند و به خانه بیاورد.
جوان آمد و حضرت ماجرا را برایش تعریف
کردند و پرسیدند :آیا این مال را از او قبول
می کنی❓
جوان پاسخ داد: خیر!
حضرت پرسیدند: چرا⁉️
جوان گفت: میترسم اگر آن بخشش را قبول
کنم روزی به تکبری که او دچار شده دچار
شوم، و دل کسی را بشکنم که حتی با
بخشش نیمی از اموالم هم نتوانم
آن را جبران کنم...
#داستان
#پند
🆔@ShahidBarzegar65
2.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز میخام قصه تکان دهنده فاطمه کوهی ؛دخترِ شهیدعلی اصغرکوهی
(هم محلی شهیدبرزگر)رو براتون بگم
شهیدی که بادوتا بچه معلول عازم جبهه شد وبرنگشت.
فاطمه هم مثل برادرش غلامحسین معلول ذهنی بود
یادمه چندماهی ازمدرسه هامیگذشت ومعلم زبان خارجه عوض شدومعلم دیگری جاش اومدوبه محض ورودش چندتاازبچه هارو پاتخته کشوندوالفبای لاتین رو شفاهی پرسید یکی ازاین بچه ها فاطمه بودکه ذهنش تمام حروف رو یاری نکرد
آقامعلم بدون درنگ بچه هارو نمره داد ومرخص کرداما فاطمه روپاتخته نگه داشت و دورش چرخیدومسخره اش کرد ویک دفعه سیلی محکمی به فاطمه زدکه صداش گوش فلک روکَر کرد.بعدشم نعره ای سرش کشیدوگفت:فردا به بابات بگو بیاد. فاطمه باگوشه مقنعه اش اشکاشو پاک کردگفت:آقا ولی من...پدرم..😢زنگ خورد وجمله فاطمه نیمه تمام موند
بعداون روز؛ ازمعلم زبان خبری نشد. تا اینکه دوهفته بعدسروکله آقامعلم با دست گچ گرفته پیدا شد.
رفتم دفتر تا پانچ بردارم که شنیدم آقامعلم برای همکاراش تصادفشوتعریف میکرد:
خدابهم رحم کرد.
اون روزی که تعطیل شدم توی جاده بدون اینکه سرعتم بالا باشه یکدفعه کنترل ماشین ازدستم دررفت ترمزبریدم
وماشین چپ شد.تک وتنها.هیچکس توی جاده نبود.اگر چوپان اون منطقه کمکم نمیکردمعلوم نبودچی میشد.
یک نگاه به دست آقامعلم انداختم؛
دست راستش بود. دستی که به صورت فاطمه ضربه زد به صاحبش برگشته بود.
گرچه فاطمه از اون روز به بعدترک تحصیل کرد.
وقتی دلیلشو پرسیدم ،گفت:
ندیدی معلم گفت:
تاپدرتو نیاری؛مدرسه نیا...
کاش اقامعلم می فهمید پدر فاطمه همیشه هست...
این قصه واقعی دختر شهیدعلی اصغر کوهی است.
راوی:م-برزگر
🆔@ShahidBarzegar65
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💉 جوهر نمک به جای الکل😂
🎥 خاطره طنز حاج حسین یکتا از اولین اعزام
🆔@shahidBarzegar65
✨روزی شخصی به دهكده ای می رفت، در بين راه زير درخت گردوئی به استراحت نشست و در نزديكی اش بوته كدوئی را ديد.
شخص به فكر فرو رفت كه چگونه كدوی به اين بزرگی از بوته ی كوچكی بوجود مي آيد و گردوي به اين كوچكی از درختی به آن بزرگی؟
سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق می كردی و گردو را از بوته كدو؟
در اين حال، گردوئی از درخت بر سر شخص افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت:
پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهي دخالت كنم...
زير ا هر چه را خلق كرده اي،حكمتي دارد و اگر جاي گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم!
هیچ کار خدا بی حکمت نیست
🆔@ShahidBarzegar65