26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای یک اعدام در دقیقه ۹۹ 😱
یا ضامن اهو❤️
این کلیپ عالیه👌👌👌
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18683
✅ حکایت عاشقی
داستان های کوتاه از شهدای ارتش
✍آن روز بیست و نهم شهریور بود؛ نزدیک غروب آفتاب با خانمش به راه آهن رفتند تا عازم تهران شوند اما ساعتی نگذشته بود که زنگ خانه ما به صدا در آمد.
🔺با گشودن در چهره محمدحسین را مشاهده کردم و گفتم چرا برگشتی داداش گفت «سه ساعت قطار با تاخیر وارد شاهرود می شود من هم گفتم چه بهتر این آخرین نماز مغرب و عشا را در خانه شما بخوانم».
🔺ما هنوز متوجه نبودیم که چرا این حرف ها را می زند. لباس های زیبایی دامادیش را به تن کرد و نماز را اقامه نمود؛ گویی نماز شهادت و وصال بود در حالی قامت بست که رنگ چهره اش رنگ خدایی بود.
🔺هچ گاه فراموش نخواهم کرد رفت و دو روز بعد 31 شهریور 59 در میعادگاهش فرودگاه مهرآباد بر اثر بمب باران هواپیماهای مزدوران عراقی مورد اصابت گلوله های هوایی دشمن قرار گرفت و پس از سال ها انتظار و 15 ماه تشکیل خانواده، مهتاب تازه به دنیا امده اش را ندید و به لقا یار پیوست .
#شهید_محمد_حسین_دامغانی
_تکنسین_پرواز_ارتش
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18684
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 داستان شنیدنی عدل مولا علی💚
میثم تمار و امام علی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18685
🔰 مادر محترمه شهید مومنی🌷
محمدحسین آمد به خوابم و گفت ؛
انقدر گریه زاری نکن ،مجبورم نکن برگردم!!!
من جام خوبه....✨
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18687
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعا کنید پیر بشیم
توی دستگاه امام حسین..
#شهید_میثم_رضوان_پور
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18688
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج🇮🇷
____
💚👈کانال شهیدبرزگر هر۲۴ساعت
یکبار مطلب بارگزاری میکند
✅ تافرداشب: خدانگهدارتان✋
مسئول سفارش تبلیغات اینجاست 👇
🆔@Mahya6470
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯🇮🇷
________________
✋لبیک_امام_خامنه ای
📢 توصیه حضرت آیتالله خامنهای به قرائت قرآن و دعا برای پیروزی جبهه مقاومت
❤️رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به سوالی، قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای پیروزی جبهه مقاومت توصیه کردند.
روایت دختر سوری در محاصره داعشیها
پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی
افتاد و من نبودم خودتان را بکشید
از پدرم پرسیدم چرا ؟؟
گفت چون اگر خودتان را نکشید
داعشیها بلایی سرتان میاورند.که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید.
فردای انروز چند خانواده از خانواده های
منطقه به دست داعش اسیر شدند
که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها
را سربریده و دختران و زنان را برده
بودند.
اینجا بود که مجبور شدیم یکی از
خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی
افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم
خودش را بکشد..
و در اخر برادرم که 12
سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که
این کار را انجام دهد
و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم
و مادرم باگریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است
که اوضاع جوری شود که از ان استفاده
کنی و نگذاری که ما زنده به دست این
داعشیهای کافر بیافتیم
و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم
امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی
ما را میکشند..
چند روزی را با این اوضاع
بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز
بعد داشتم نماز صبح میخواندم
که شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود
همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه
را به دست گرفته بود
مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت
بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.
در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها
در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را
بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند.
یکساعت بعد محاصره شکسته شد.
خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد. آنروزها را هیچ وقت فراموش نمیکنیم که چگونه شب را بهصبح و روز را به شب میرساندیم..
برای شادی روح ســـــردار سلیمانی و یاران با وفایش پنج صلوات محمدی بفرست اینو فرستادم تا اینکه قدر شهدا و مرزداران و رزمندگان را بدانیم،،،،،🇮🇷🌹
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18709