سفارش امروزشهدا...
میگن با شهدا که رفیق بشی
تازه میفهمی رفاقت یعنی چی!
تازه معنی معرفت رو میفهمی
"شهدا" رفقایی هستن که هیچوقت تنهات نمیزارن...:)
شهید#سعیدبیاضی_زاده🕊🌹
🆔@ShahidBarzegar65
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما آدما چقدرغریبیم...
چرا اینقدر بدی زیادشد...
واقعا چرا اینقدر از قدیم فاصله گرفتیم...
به کی نامهربونی کرده بودیم که روزگار اینجورشد؟!
🆔@ShahidBarzegar65
سه خطای بزرگ هستی:
❤️🔥ابلیس از روی تکبر از فرمان خدا سرپیچی کرد و رانده شد
💚آدم همه نعمتی داشت اما از میوه ممنوعه خورد و همه چیزرا از دست داد
💛قابیل برادرش راکشت تا دارائیش را غصب کنه و منفور عالم شد
نتیجه:
🟣مغرور باشی رانده میشی
🟢طمع کنی همه چیزتو از دست میدی
🔴حسود باشی منفور عالم میشی
🆔@ShahidBarzegar65
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادران پیامبر کیا هستن؟!
🆔@ShahidBarzegar65
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف هاشو باید با طلا نوشت 👏👏👏👌
🆔@ShahidBarzegar65
هدایت شده از کانال شهید محمدعلی برزگر
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوای انتظار...
خیلی قشنگه حیفم اومد براتون نزارم
التماس دعا...
🆔@ShahidBarzegar65
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
#اللهم کن لولیک
#صدای دلنشین مقام معظم رهبری
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر
شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند
مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به
کارونسرائی میرفتند مبلغ کمی پول میداد
تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا
رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد
غلام جز نان و ماست و یا پنیر
چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد
چون به شهر شام رسیدند بار حاضر نبود
پس تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند
تا استراحت کنند
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند
و ده سکه طلا مزد گرفت
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند
و به قونیه برگشتند
در مسیر راه راهزنان بار تاجر را به یغما بردند
و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند
اما گمان نمیکردند غلام سکهای داشته باشد
پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند
با التماس زیاد ترحم کرده اسبها را رها کردند
تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند
یک هفته در راه بودند به کارونسرا رسیدند
غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید
و خود نان و پنیر خورد
تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمیخوری؟
غلام گفت: من غلام هستم به خوردن
تکه نانی با پنیر عادت دارم
و شکم من از من میپذیرد
اما تو تاجری و عادت نداری
شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد
تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد
و گفت: غذای گرم را بردار به من از
عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت
هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است
من کنون فهمیدم که سخاوت
به میزان ثروت و پول بستگی ندارد
مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد
من غنی بودم ولی در خود احساس
غنی بودن نمیکردم
و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی
🆔@ShahidBarzegar65
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدری که پسرشو ندید...
حتما گوش کنید
.🆔@ShahidBarzegar65