eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
15هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
9هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفارش امروزشهدا... میگن با شهدا که رفیق بشی تازه میفهمی رفاقت یعنی چی! تازه معنی معرفت رو میفهمی "شهدا" رفقایی هستن که هیچوقت تنهات نمیزارن...:) شهید🕊🌹 🆔@ShahidBarzegar65
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما آدما چقدرغریبیم... چرا اینقدر بدی زیادشد... واقعا چرا اینقدر از قدیم فاصله گرفتیم... به کی نامهربونی کرده بودیم که روزگار اینجورشد؟! 🆔@ShahidBarzegar65
‏سه خطای بزرگ هستی: ❤️‍🔥ابلیس از روی تکبر از فرمان خدا سرپیچی کرد و رانده شد 💚آدم همه نعمتی داشت اما از میوه ممنوعه خورد و همه چیزرا از دست داد 💛قابیل برادرش راکشت تا دارائیش را غصب کنه و منفور عالم شد نتیجه: 🟣مغرور باشی رانده میشی 🟢طمع کنی همه چیزتو از دست میدی 🔴حسود باشی منفور عالم میشی ‌ ‌🆔@ShahidBarzegar65
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف هاشو باید با طلا نوشت 👏👏👏👌 ‌ 🆔@ShahidBarzegar65
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوای انتظار... خیلی‌ قشنگه‌ حیفم‌ اومد براتون نزارم التماس دعا... 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه... کن لولیک دلنشین مقام معظم رهبری ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... "شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
... تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که‌ به کارونسرائی می‌رفتند مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد غلام جز نان و ماست و یا پنیر چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد چون به شهر شام رسیدند بار حاضر نبود پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند در مسیر راه راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند غلام سکه‌ای داشته باشد پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند با التماس زیاد ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند یک هفته در راه بودند به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟ غلام گفت: من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: غذای گرم را بردار به من از عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدری که پسرشو ندید... حتما گوش کنید .🆔@ShahidBarzegar65