9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲می خواستند با شکافتن قبر های بقیع ، قبر فاطمه(سلام الله علیها) را پیدا کنند
🆔@ShahidBarzegar65
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مِهرِ مادری....
برای غربت اهل بیت پیامبر(ص)گریه کنیم که فاطمه چشمان گریان برای علی را گران میخرد...
🆔@ShahidBarzegar65
🔴 معجزه ذکر "ایّاک نعبد و ایّاک نستعین"
طلحه گفت: با حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بعضی از غزوات بودم،
چون کار سخت می شد و جبهه جنگ و کارزار گرم می گشت و مسلمانان با مشرکین در نبرد بودند.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله سر بر می داشت و می فرمود:
*یا مالک یوم الدین، ایّاک نعبد و ایّاک نستعین*
یک وقت مشاهده کردم،دیدم سرهای کفّار از پیکرهایشان جدا می شد و بر زمین می افتاد
و من کسی را نمی دیدم که به آنها شمشیر بزند، ولی کافرین یا کشته و یا مجروح می شدند و یا فرار می کردند.
از پیغمبر صلی الله علیه و آله ماجرا را پرسیدم ، حضرت فرمود :
فرشته ها بودند که سرها را از بدن جدا می کردند و شما آنها را نمی دیدید.
💐 در روایت است که :
وقتی کار بر مؤمن تنگ شود، مداومت به گفتن مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین کند؛
کار بر او سهل و آسان شود.
📕 قصه های قرآنی
📗 زبدة التفاسیر،ص۹۳
🟧 اللهم عجل لولیک الفرج 🕋
🆔@ShahidBarzegar65
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 شاهکار جدید مهدی رسولی به مناسبت فاطمیه
▪️حاج مهدی شاهکار هاش رو برای حضرت فاطمه سلام الله علیها کنار میگذاره
🆔@ShahidBarzegar65
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
🔸شاهکلید حاجتروایی...
بسیار شنیدنی
#حدیث_کساء
قرارفاطمی ماهرشب ایام فاطمیه خواندن حدیث کساء درخلوت خودمون است.
ماروهم ازدعای خیرتون بهره مند بفرمایید...
❤️🟧 اللهم عجل لولیک الفرج
🆔@ShahidBarzegar65
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نغمه مادری...
دوستان کانال خودتون(کانال شهیدبرزگر)روبه دوستانتون معرفی بفرمایید.
ممنون تاحالاهم خیلیا نشردادین وزحمت کشیدین...
ازحضور ونشربی دریغتون سپاسگذاریم
🆔@ShahidBarzegar65
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
مقام معظم رهبری فرمودند:
بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم
حتی رزق سال کشور....
فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان..بسیارزیباست
حضرت موسی (ع) از کنار باغی می گذشتند که مرد جوانی از ایشان برای خوردن سیب به باغ دعوت کردند. حضرت وارد باغ شدند و از عظمت و وسعت و نعمتهای باغ در حیرت فرو رفتند.
حضرت موسی از چگونگی دست یافتن به این باغ سوال کرد. آن جوان گفت: من زمان مرگ پدرم چیزی نداشتم و پدرم انسان نیکوکار و اهل بخشش بود. زمانی که از دنیا می رفت به من گفت: پسرم من درست است مال دنیای زیادی از خود باقی نمیگذارم ولی خدای بزرگی دارم که تو را به او و امید و کرمش میسپارم.
پدرم از دنیا رفت در حالی که از او به من فقط 5 سکه طلا ارث رسیده بود. با این 5 سکه در بازار میرفتم ، مرد ثروتمندی را دیدم که از مرد فقیری باغی خریده بود که چشمه آن خشک شده بود و ثروتمند به زور میخواست باغ را پس بدهد ولی فقیر نداشت. باغ را به 20 سکه خریده بود ولی به 5 سکه پس میداد که فقیر هیچ در بساط نداشت.
جلو رفتم و 5 سکه دادم و خریدم تا آبروی آن مرد فقیر را حفظ کنم. همه مرا مسخره کردند و گفتند: باغی که چشمه آن خشک شده است ، بیابان است.
چون به باغ رسیدم ، دست به دعا برداشتم که خدایا از فضل خود بینیازم کن. صبح دیدم سنگ بزرگی که در وسط باغ بود، کنار رفته و چشمهای پدید آمده است.
این معجزه در شهر پیچید و آن مرد ثروتمند مرا راضی کرد به 100 سکه که آن باغ را بفروشم. من فروختم. بعد از چند روز سنگ برگشت و چشمه خشک شد و آن مرد ثروتمند مجبور شد به 10 سکه آن باغ را به من بفروشد. من خریدم. 90 سکه داشتم که مالکان باغهای مجاور باغ من، مرا انسان درویش مسلکی دیدند و باغهای خود از ترس خشکسالی ، ارزان به من فروختند و من که لطف خدا را در قبال نیت خیر دیده بودم، همه را به امید خدا خریدم و بعد از چند روز دوباره چشمه جوشان شد و این همه باغ به خاطر 5 سکه ارث پدری و توکل پدرم در زمان مرگش به خداست.
ندا آمد ای موسی(ع) به بیابان برو. مردی دید که تا گردن در ماسه خود را پنهان کرده بود، علت را پرسید. مرد گفت: پدر من ثروتمندترین مرد شهر بود، زمان مرگش من گریه می کردم ، مشتی بر گردن من کوبید و گفت: فرزند، مرد ثروتمندی چون من گریه نمیکند، حتی خدا هم به تو چیزی ندهد، پدرت آن قدر باقی گذاشته است که 10 نسل کاری نکنید و بخورید.
سالی نکشید همه ثروت من بر باد رفت و اکنون دو سال است حتی لباسی بر تن هم ندارم و از ترس طلبکاران در ماسههای بیابان از شرمم پنهان شدهام. شبها در تاریکی چون حیوانات بیرون میروم و شکاری میکنم و روزها برای حفظ بدنم از سرما در ماسهها پنهان میشوم.
ندا آمد ای موسی (ع)
آن جوان صاحب باغ بیکرانه، نعمت من برای پدری بود که کار نیک کرد و بخشش به خاطر من به فقرا نمود و زمان مرگش جز چشم امید به کرم من چیزی در بساط نداشت.
و اینکه میبینی، سزای کسی است که ثروت خود را نبخشید و سهم فقرا را نداد به امید این که فرزندانش بعد او از ثروت او بینیاز شوند.
به آن جوان صاحب باغ بگو، پدرت با من معامله کرد و من کسی هستم که یا با بندهام تجارت نمی کنم و رهایش می کنم و یا اگر تجارت کنم، چه بخواهد چه نخواهد، غرق نعمتش میکنم، حتی هر چه را میبخشم او ببخشد، باز از سیل رحمت و ثروت من نمیتواند خود را رها سازد.
و به این جوان هم بگو، دیگر بر ثروت هیچکس تکیه نکند و توبه کند و یقین کند جز من کسی نمیتواند ببخشد چنانچه جز من کسی هم نمیتواند بگیرد. نیز ، بداند اگر توبه نکند ،بادی میفرستیم تا ماسهها را از کنار بدن او بردارد، تا از سرما بمیرد. آنگاه قدرت ستر و پوشاندن عورت خود را حتی نخواهد داشت.
🆔@ShahidBarzegar65
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 معجزه توسل شهید برونسی به حضرت زهرا سلام الله علیها
📽 حجتالاسلام والمسلمین #عالی
🌹شهید#عبدالحسین_برونسی
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ایام_فاطمیه
🆔@shahidBarzegar65
🕊ماجرای خواندنی از کرامت شهید غواص حسینعلی بالویی
حسینعلی 13 ساله را به خاطر کم سن و سال بودن کسی به این راحتی جبهه راه نمیداد. اما پدر واسطه شد و از سپاه شهرستان خواست او را به خاطر علاقهاش به جبهه ببرند.
کرامت شهید بالویی غواص:
پدر شهید بالویی نقل کرد که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشستهاند و به شدت گریه میکنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه میکنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمیشناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند
خانمی که گریه میکرد در جواب من گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمانهای ما نتیجه نداد و از سلامتیاش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او میگوید که از جایش بلند شود. پسرم در پاسخ جوان میگوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان میگوید برخیز تو شفا یافتهای من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد درحالی که شفا گرفته بود.من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر شهید میگفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب حیات طیبهاند.
#شهید_حسینعلی_بالویی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🆔@ShahidBarzegar65