💫پارت (۱۹)
جلداول کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝( ادامه قسمت ایرج)
🌷 زیرا هیبت الله و محمد نسبت به ایرج بزرگترند و خون دلها برای بزرگ شدنشان خورده ام.
صدای اذان در گوشم پیچید: الله اکبر .
🌷صبح سرویس آمد و به اتفاق همسرم بچه ها را به کلینیک شهر بردیم. پزشک بچه هایم را معاینه کرد و گفت: هر سه به بیماری سرخک مبتلا شده اند دارو تجویز کرده و به روستا بازگشتیم.
🌷چند روز گذشت و حال هیبت الله و محمّد رو به بهبودی رفت ولی پسر کوچکم «ایرج» تبش پایین نمی آمد و حالش خوب نبود.
🌷صبح روز بعد به خیال اینکه ایرج خوابیده ، نان پختم ؛ پای کرسی را نظافت کردم ؛ ملحفه ها را شستم و با خیال راحت به اتاق برگشتم و نگاهی به گهواره انداختم.
🌷بچه تکان نمی خورد،بالای سرش رسیدم نمیدانم چه وقت از دنیا رفته بود که من بی خبر بودم.
این عهد و انتخابی بود که با خدایم بسته بودم گر چه بسیار سخت و جانکاه بود
🌷ولی خدادو امانت دیگرش را آنجا به من بخشید همسرم به شکرانه تندرستی دو فرزند دیگرمان گوسفندی قربانی کرد و بین نیازمندان تقسیم کرد.
🌷سالها گذشت وباشروع جنگ تحمیلی نعمت الله؛ هیبت الله ؛محمدعلی عازم دفاع ازمیهن شدند.
دوریشان برایم سخت بود.
ناگاه عهدوانتخاب کودکیشان یادم آمد.
دوباره برسرسجاده باخدایم خلوت کردم وازاوخواستم تا اگرقراراست مرابا داغ فرزندامتحان کند.محمدم رابرای قربانگاه انتخاب نماید.
🌷به فکرخودم نبودم اما تنها دلیلم این بودکه نعمت الله وهیبت الله متاهل بودندوصاحب فرزند.
اما محمدمجردبودوهیچ چشم انتظاری جزمن نداشت.
الحمدالله بازهم خدا خواهشم را اجابت نمود ومحمدم را برای این رسالت بزرگ انتخاب نمود.
🔰کتاب ازقفس تاپرواز
راوی:مادرشهید
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
__بانویی که کشف #حجاب کردی 😔💔
این کلیپ رو مرور کن،
همه شهدا برای امنیت من و تو خونشون رو دادند عاشقانه خانواده شون رو دوست داشتن💞
اگه نمیتونی حجابت رو حفظ کنی حتما یه جواب اول برای این شهدا آماده کن
ببین ارزششو داره شرمنده شون بشی⁉️
تــقــدیـم بــه لــیــلا هـای صـبـور سـرزمـیــنــم💞
شــادی روح #شـــهدا سه صلوت🌸🌸🌸
ثواب نشر هدیه به #امام_زمان_عجل_الله
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجشنبه است
همان روزی که دل می گیرد
واشک درفراق عزیزانت جاری می شود
ودلت تنگ می شودبرای آنهایی که دیگر درکنارت نیستند
برای همین
غروب پنجشنبه اینقدردلگیراست.
یادشان کنیم.
حتی اگرشرایط رفتن به مزارشان رانداریم.
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاکیگناه؟؟؟؟
ازدوست بپرسیدچرامی شکند
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🍃🌺ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ...!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ.
ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست
#عرفان_و_آرامش 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌿🌺🌿
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌷شهید عبدالحمید حسینی
💞در ۱۸ آذر ۶۰ وقتی پس از عملیات حصر آبادان به مرخصی آمد
به اتفاق او و مادرم سر مزار یکی از دوستانش به نام شهید فرهاد شاهچراغی شیراز رفتیم.
💞در آنجا متوجه شدم با تکه چوبی، جمله ای را روی زمین می نویسد.
نگاه کردم دیدم نوشته است:
«پاسدار فدایی امام زمان شهید عبدالحمید حسینی»
💞 خیلی صمیمانه و خواهرانه به او گفتم :
داری جا رزرو می کنی؟ اول ثابت کن شهید میشوی بعد...
لبخندی زد و چیزی نگفت...
💞 برادرم مرتب به جبهه میرفت تا اینکه آخرین بار در فروردین سال ۶۱ به منطقه رفت و در ۱۳ اردیبهشت در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.
💞هنگام دفن ایشان پدر شهید
علی خضری به خاطر دوستی و رابطه ی صمیمی این دو شهید اصرار کرد تا قبری بالای سر علی، برای عبدالحمید آماده کنند.
💞 ولی قبر به آب رسید! قبر دیگری آماده کردند آن هم به آب رسید تا اینکه بالاخره همان جایی که خود شهید ۵ ماه قبل معین کرده بود قبری آماده شد و در همانجا به خاک سپرده شد.
شهید #عبدالحمید_حسینی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
﷽
☄*کلاغی که مامور خدا بود*❤️
🦂یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن
🦂سفره ناهار چیده شد
ماست، سبزی، نوشابه،نون
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...
🦂یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
دل همه بهم خورد
حالا هرکه دلش میشه بخوره
🦂همه اون روز گفتند:
اردو برای ما شد زهر مار
خیلی بهمون سخت گذشت.
توکوه از گشنگی همه ماست و سبزی خوردیم
کسی هم نوشابه نخورد
🦂خیلی سخت گذشت
و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن
🦂وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن
یه دفعه ای گفتن رفقاااااااااا
بدویییییین
چی شده؟
🦂دیدیم دیگو که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگه.
واگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.
🦂اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت*
🦂❤️*حالتو نگرفت، جونتو نجات داد*
پس سر خدا این قدر غُر نزن
💥خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
💌امام عسکری فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
#حکایت
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
" شهید برزگر"
@ShahidBarzegar65
#نیایش
🌺خدایا !
یاری ام کن ، متبرکم ساز ..
تا هیچکس را با کلام، اندیشه یا اعمال خودخواهانهام نرنجانم.
مبادا که به اطرافیانم و نیازهایشان بیتفاوت باشم.
کمک کن تا خوشبین و امیدوار باشم
وقتی کارهایم گره می خورد،
به خودت بسپارم
همه چیزرا
زیرا تو دو بار قسم یاد کردی که
به دنبال هر سختی آسانی است
به دنبال هر سختی آسانی است ...
خدایا امروز رامثل هرروز
به امیدت آغازمیکنم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
📿نماز اول وقت
روستاے سابقیہ را تازه فتح ڪرده بودیم.
درگیرے سنگینے داشتیم. در آن درگیرے ها، تانڪ را پشت دیوارے از دید پنهان ڪردیم.
همان موقع گوشے همراه محسن شروع ڪرد بہ اذان گفتن. سریع پیاده شد و ایستاد بہ نماز. دائم الوضو بود.
بین آن همہ سر و صدا و شلوغے، با یڪ آرامش مثالزدنے نماز مے خواند.
ما هم به دنبال او قامت بستیم براے نماز اول وقت.
#نماز_اول_وقت
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
رفقا سرنماز ماروهم دعابفرمایید.
التماس دعا💞