8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍داستان...خیلی جالبه
مُرده ای که بادعای مادر برگشت😳
ملاقات با حضرت عزرائیل
🎙استادمسعودعـــالے
🆔@ShahidBarzegar65
37.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ روشنفکری...
بقول شهیدبرزگر👇
وقتی غرق در گرفتاری هستی و داری فریاد خدا خدا میزنی
بِدان باغبان برای رشد باغش شاخه های اضافی درخت رو هَرَس میکنه...
پس اگه الان گرفتاری..بِدان فصل هرسه.. درد ورنج داره..ولی گشایش وشکوفاییت نزدیکه..
هیچوقت از رحمت خدا نا امیدنشین
چقدر قشنگه کلامش😊
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلـــب انسان
همانند حوضی است ڪه چهار
جویبار، همیشه آبشان در آن میریزند...
اگر آب چهار جـویبار پاڪ باشد،
قلب انسان را پاڪ و زلال میڪنند
اما اگر آب یڪی یا دو
تا یا چهارتاے این جویبارها
آلوده باشند قلب را هم آلوده💔 میڪنند.
جویباراول: چشم است
جویبار دوم: گوش است
جویبار سوم: زبان است
جویبار چهارم: فڪرو ذهن
🆔@ShahidBarzegar65
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بالارونگاه بفرمایید👆
#کمی انسانیت ...تبعیض ممنوع
انسانهای عجیبی هستیم ؛
وقتی به دستفروش فقیری میرسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشدبا کلی چانه زدن او را شکست میدهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم ...
اما وقتی به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی میرویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز میگذاریم و شادمانیم !!
شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم ؛ شادمانیم که ثروت مندان را ثروتمندتر میکنیم...
🆔@ShahidBarzegar65
⭕️بعد از مرگم تنها سگ خانوادگیمان برایم خواهد گریست!
🔹یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود. خبرنگار بی بی سی از او پرسید: تجربه تبعید چگونه است؟ گفت: امروز من آینده را پشت سر گذاشته ام، بیماری وجودم را تحلیل میبرد. خبرنگار پرسید: آیا احساس پشیمانی دارید؟
🔹شاه جواب داد: شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت در می افتادم و شاید نمیبایست مسیر غربی ترقی را چنین میپیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن میکردم. بعضی کابارهها و سینماها را تعطیل میکردم و با مواد مخدر مبارزه میکردم. حالا بعد از مرگم تنها سگ خانوادگیمان برایم خواهد گریست!
📚منبع: کتاب(حاشیههای مهم تر از متن) ص ۲۴۹ به نقل از (ده دوران)
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀علامت مومن بودن؛تنظیم زندگی با امام زمانعج الله تعالی فرجه الشریف 🍀
🆔@ShahidBarzegar65
#برنده چکمه پلاستیکی...
معلم از دانشآموزان میخواهد که هر کدام در رابطه با وضعیت خود یک انشا بنویسند و قول میدهد که به بهترین انشا جایزه بدهد.
همه بچهها، انشای خود را مینویسند و معلم بعد از خواندن آنها، از آنجا که همه انشاها را زیبا مییابد نمیتواند یکی را انتخاب کند؛ سپس تصمیم میگیرد به قید قرعه، برندهی جائزه (چکمه پلاستیکی) را مشخص کند!
معلم از دانشآموزان میخواهد اسامی خود را داخل چکمه بگذارند، تا او یک اسم را بیرون بکشد
همین که میخواست اسم را بخواند همه بچهها دست میزنند! و معلم با صدای بلند اسم "سوسن" را میخواند.
معلم وقتی این جریان را برای همسرش توضیح میداد اشک ریخت و چنین ادامه داد
وقتی بقیه اسمها را نگاه کردم متوجه شدم تمام بچهها فقط اسم سوسن؛ فقیرترین بچه کلاس را نوشته بودند
کودکان مهربانترند
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌یادت نره..
تشکر ازخدا..هیچوقت تکراری نیست
چون هردفعه که میگی الهی شکر
یک در خیر به روت بازمیشه
🆔@ShahidBarzegar65
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باب الحوائج شد تا بگیرد دستها را...💔#شهادت_امام_کاظم(ع)
امام رضایم تسلیت..
امام زمانم سرت سلامت..
از حضور؛فعالیت و نشرکانال از شما خوبان همیشه همراه سپاسگذاریم.
اجرتون بااهلبیت وشهدا🕊
اللهم عجل لولیک الفرج💌
التماس دعا✨
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
پنجشنبه آمد
👌پویشی ها صلوات هفتگی فراموش نشه
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان..تحریم یک مادر😢
با دلهره توی تاکسی سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای را در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی فشار میدادم.
یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛
قرصی کوچکتر از عدس.
اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت.
این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند.
آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود.
رفتم توی داروخانه خلوت.
پرسیدم رسپیریدون دارید؟
مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد.
نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم
«آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم.
ثبت اینترنتی هم هست.
میتونید کدملی بچهمو چک کنید.»
بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت.
فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم.
تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم.
هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید:
«خانم این آخریش بود.
دیگه اینجا نیاین.»
آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم.
توی تاکسی بودم.
قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود.
صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم.
راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد.
گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران.
بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند:
«دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند.
ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت.
این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم.
اشک شادی که پنهان کردن ندارد.
شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
👌من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد.
چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد،
هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج شوند.
به امید این و اون باشیم که کلاهمون پس معرکه است.»
«چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه
مثل سرزمین رنج دیده ام ایران🇮🇷🕊
🆔@ShahidBarzegar65