1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
💫عیدتون بابرکت...
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
#حکایتی غریب و زیبا
✍️ بیمارانی در دل این دنیا
🔹پزشکی میگفت:
وارد اتاق احیا شدم. پیرمردی با چهره نورانی روی تخت خوابیده بود. نگاهی به پرونده او انداختم. بر وی عمل قلب انجام داده بودند که در خلال آن دچار خونریزی شده بود. به همین سبب خون به برخی از قسمتهای مغزش نرسیده و به کما رفته بود.
🔸دستگاهها به او وصل بودند و با تنفس مصنوعی هر دقیقه ۹ بار نفس میکشید.
🔹یکی از فرزندانش کنار او بود. دربارهاش پرسیدم، گفت پدرش سالهاست در یک مسجد موذن است.
🔸نگاهش کردم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. با او صحبت کردم. هیچ واکنشی نشان نمیداد. وضعیتش خطرناک بود.
🔹پسرش کنار گوشش شروع به حرفزدن کرد. اما او چیزی نمیفهمید.گفت: مادر حالش خوبه. برادرها هم حالشون خوبه. دایی از سفر برگشت. و همینطور با او صحبت میکرد. اما پیرمرد در همان وضعیت بود و عکسالعملی نشان نمیداد. دستگاه تنفس هر دقیقه ۹ بار به او نفس میداد.
🔸ناگهان پسر در گوش پدرش گفت:
مسجد مشتاق توست. بهجز فلانی که اشتباه اذان میگه کس دیگهای نیست که اذان بگه. جای تو توی مسجد خالیه.
🔹همین که اسم مسجد و اذان را برد، سینه پیرمرد لرزید و شروع به نفسکشیدن کرد. به دستگاه نگاه کردم؛ نشان میداد که ۱۸ تنفس در دقیقه دارد. پسر اما خبر نداشت.سپس گفت: پسرعمو ازدواج کرد. برادرم فارغالتحصیل شد.
🔹باز پیرمرد از حرکت ایستاد و تنفس به ۹ بار در دقیقه رسید که توسط دستگاه بود.
🔸این را که دیدم پیش او رفتم و کنار سرش ایستادم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. هیچ حرکتی نداشت. هیچ واکنشی نشان نمیداد. تعجب کردم.
🔹به گوشش نزدیک شدم و گفتم: الله اکبر، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح.
🔸در همین حال دستگاه تنفس را نگاه میکردم. تعداد ۱۸ تنفس را در دقیقه نشان میداد. چه بیماری بود او! بلکه چه بیمارانی هستیم ما!
🔹این بود حال آن بیمار. اکنون تو ای کسی که از بیماریها و دردها دوری، آیا از نعمتها و فضل بیشمار او برخوردار نیستی؟
🔸آیا نمیترسی که فردا در برابر خداوند بایستی و به تو بگوید: بندهام آیا بدن سالم به تو ندادم؟ آیا روزیات را نگستردم؟ آیا بینایی و شنواییات را سالم نگرداندم؟
🔹و تو بگویی: آری.
🔸سپس بگوید: پس چرا با نعمتهای من معصیتم کردی؟
چه داری بگویی؟
🆔@ShahidBarzegar65
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره مادر شهید پاشاپور از قطع شدن دست و سر فرزندشمادر شهید پاشاپور در برنامه شب عیدی شبکه دو خاطرهای از قطع شدن سر و دست فرزندش و گرو گرفتن پیکر شهید توسط داعش تعریف کرد. 🆔@ShahidBarzegar65
رفیق وهم شهری بودیم.
بعداز دوره آموزشی با اصرار ازفرمانده مرخصی گرفتم و۳روز قبل شهادتش رفتم مقرپیش شهیدبرزگر .
درس بزرگی بهم داد.
گفت:هرچی در دنیاآخرت میخای ؛
زیارت عاشورا ودعای عهد رو حفظ کن وهیچوقت ترک نکن.
گفتم:ازکجا معلوم؛حالا کی از اون دنیا اومده بهت اینو گفته؟!
۳روز تموم شد واومدن دنبالم منوبرخلاف میل باطنی ازشهیدبرزگر جداکردن
لحظه خداحافظی گفتم:
داداش محمدما که زیارت عاشورا ودعای عهدرو این ۳روز حفظ کردیم
معلوم میشه حرفات؟
گفت:خیالت راحت؛نشونت خودم هستم.
ضامن میشم.
عملیات کربلای ۲ شروع شد
محمدنوک پیکان حمله وخط شکن ویژه شهیدکاوه بود
آرپیجی زن مدافع وشهیدشمعدانی هم دستیارش.
شجاعانه قد علم میکرد و چندساعت بعد جلوی چشم خودم زیر خمپاره وکاتیوشامفقودالاثر شد.
فکرمیکردم خاکسترشم برنمیگرده؛
اما مدتها بعد محمد تفحص شد و تنها پیکر سالم وقابل شناسایی بین شهدای اون روز شهیدبرزگربود.
باطراوت بدون سوختگی...
چندروز بعد برای ماموریت اعزام شدم به مشهد.
سینه ام روبه ضریح چسبوندم
ناگهان حرف محمد یادم آمد:
شما زیارت عاشورا ودعای عهد رو بخون حفظ کن باجان ودل ضامن میشم.
نشانه ات منم.
محمد خبرشهادتش رو داده بود ومن متوجه حرفهایش نشده بودم ..
از اون موقع خیلی از دوستان باخوندن زیارت عاشورا یا دعای عهد از شهید حاجت میگیرن.
تصویر بالا:شهیدمحمدعلی برزگر
راوی:آقای ه.حسین پوران
💫👌این خاطره در جواب پرسش دوستانی است که میگن:
چرا زیارت عاشورا ودعای عهد برای حاجت گیری باید بخونیم⁉️
🆔@ShahidBarzegar65
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆تابحال خانه ی حضرت ابوالفضل(ع) رو دیده بودید ؟😍😍😍
صلوات جهت تعجیل درظهورآقا حین ورود فراموش نشه
🆔@ShahidBarzegar65
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️امام سجاد علیه السلام خود را منتسب به کدام زن جلیل القدر اسلام معرفی فرمودند ؟
🔹خدیجه از بین ما رفت بدون آنکه او را بشناسیم
حیف بر ما که هنوز مانده ایم اثبات کنیم خدیجه ۴۰ ساله بود یا ۲۵ ساله، بیوه بود یا دوشیزه که همسر پیامبر شد اما نسل جوان باید خدیجه را عمیقتر بشناسد و پاسخهایی عمیق از تعالی مادی و معنوی این بانو پیدا کند که اگر اینگونه کنیم شاید شبیه به خدیجه را تکثیر کنیم. سوالاتی مثل ....
🔺خدیجه که بود که در عمق جان نبی خدا اثر گذاشت و نبی عاشقش شد؟
🔺خدیجه که بود که بعد از ۱۴۰۰سال ما هنوز مثل مادر دوستش داریم ؟
🔺خدیجه که بود که جانش میوه نبوت را پرورش داد و فطرت الهی در این بطن ملکوتی به جان فاطمه دمیده شد؟
🔺خدیجه که بود که هر چه از شرف، عزت، ثروت جمع کرده بود را تقدیم باروی اسلام کرد؟
🔺خدیجه که بود که جبرئیل برای محمد سیب آورد و اکسیر آن سیب بر جان خدیجه نشست؟
🔺خدیجه مگر چقدر آگاه بود که در تاریکی های عصر جاهلیت راه خدا و نبی را پیدا کرده بود؟
🔺خدیجه که بود که طبیبان وضع حملش بانوان بهشتی آسیه و مریم و هاجر بودند؟
🔺خدیجه که بود که اموالش صرف ساخت پیکر کاملترین دین خدا شد؟
🔺خدیجه که بود که پیامبر سالهای سال با دیدن دوستانش هم اشک جاری میکردند؟
🔺خدیجه که بود که توانست طبیب زخم پیامبر خدا باشد و با محبتهایش زخمهای قلب پیامبر را تیمار کند؟
◾️به راستی جهان اسلام چه زنانی به خود دیده است که از هرسوی مینگری بر تارک تاریخ میدرخشند .
منبع:کافه تاریخ
🆔@ShahidBarzegar65
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان کشتی شکسته...
🌷 هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشید.
اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
🆔@ShahidBarzegar65
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر میخواهی شادی را بدست بیاوری باید....
🆔@ShahidBarzegar65
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر انوشه...
این فیلم فوقالعاده العاده را ببینید
زندباد ایران...
قصه درنیاوردن لباس رزم صَدّام در ۸سال جنگ ایران
ـــــــــــــــــــــــ
🆔@ShahidBarzegar65
✍ _نشستم سر قبر آرمان...یه خانمی اومد کنارم نشست شروع کرد صحبت کردن از شهید زبرجدی ...
نمیدونست من خودم تمام دلتنگی هام اینجا برطرف می کنم اجازه دادم ک بگه و منم سراپا گوش شدم...
گفت شهیده فائزه رحیمی ۴۰ روز قبل از شهادتش اومد سر قبر شهید آرمان و انقد گریه می کرد ما نمی تونستیم بلندش کنیم ..
بهش گفتم مشکلی داری؟
گفت تا نگیرم بلند نمیشم
گفتم چی؟
گفت :شهادت...
گفتم جوونی مگه چند سالته
گفت : ۲۰ سالمه و دیرم شده...
و گفت چله زیارت عاشورا شهید صفری برداشتم و اومدم از شهید آرمان هم برات شهادتم بگیرم..
و شد آن چیزی که می خواست و سعادت...
🌷 #شهیده_فائزه_رحیمی 🌷
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج🤲
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...
دخالت در تقدیرخداممنوع😡
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت
ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .
اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید ، کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .
دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، و
فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید
آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما،
گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و
غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما
آنرا فروختی،سپس گوسفند را
فدای تو کرد آن را هم فروختی ،
پس خود را برای وصیت و کفن آماده کن
از دست دادن دارایی واموال..گاهی برای درامان ماندن ازبلاست.
این داستان تقدیم به روزه اولی های عزیز..
التماس دعا
🆔@ShahidBarzegar65