پرسیدین چرا نذرسیب؟🍎 حکمتش چیه؟ ازکجا اومده؟ شهیدبرزگر عاشق میوه سیب بود. شبهای یلدا سیب وانار می خرید.. وقتی شهیدبرزگر گمنام شد مادرش تمام سیبهای درختی منزل پسرعموی شهیدکه یتیم بوده رو میخره و به نیت برگشت پیکر فرزندش به جبهه می فرسته وبعد چندماه شهیدتفحص( پیدا)میشه. شهیدبرزگردوستی صمیمی بنام آقای مَوَدّت داشته ودارندکه موقع تدفین شهید؛چندبار از شدت گریه بیقرار وازحال رفتنداما پس ازساعتی بطور ناگهانی ساکت شدند. همون شب شهیدبرزگر به خواب پدرش میاد:پدر ازش می پرسه محمد دیدی دوستت چقدر بی تابی کرد. گفت:آره..از اول تا آخرپیشتون بودم . وقتی دیدم از حال رفت.یکی از سیبهای باغ بهشتی خودم رو آوردم جلوی شامّه اون قراردادم وآرامش گرفت... چندین نفردیگه شهیدرو باسیب خواب دیدند. از اون موقع هرکس حاجتی داره مثل مادرشهیدبرزگر؛به نیت فرج امام‌زمان وشهید وحاجتش نذرسیب کرده ؛ که اگر کلیدحاجتش در خونه شهید بخوره ان شالله گره ازکارش باز میشه... دیگه زمانش دست خداست... نحوه انجام نذر سیب رو سنجاق کردم چون خیلی پرسیدین... التماس دعا 🆔@ShahidBarzegar65

داستان زیبای لحظه قبض روح پیرزن سنّی 🔹 از کرامات امیرالمومنین(علیه السلام)... الحمد للّه الذی جَعلنا مِن المُتمسِکین بِولایَةِ اَمیرَالمُومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

گفت حواسِت به آدمهایی که کاکتوس‌وار زندگی میکنن باشه گفتم کاکتوس‌وار؟ منظورت چیه؟! «آدمهایی که مثل کاکتوس، نیازی نیست دائم حواست بهشون باشه نیازی نیست هرروز خاکِشون رو چِک کنی تا مبادا خشک شده باشه ترسِ پلاسیده شدنشون رو نداری به خیالت خیلی مقاومن... اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغولِ رسیدن به بقیه گل های رنگارنگت هستی چشمت به کاکتوست میوفته میبینی زردو پلاسیده شده و ریشه هاش خاکِستر... و تو تازه همون روز میفهمی کاکتوس ها هم میمیرن اما تدریجی... و بی خبر...» مثل پدر ومادر.....✨💌👇👇👇 👌دوستان پویشی: پنجشنبه از راه رسید 👌صلواتهای هفتگی یادتون باشه

غبارروبی از طرح ها و پروژه های خاک خورده توسط رئیس جمهور شهید قدرت مدیریت یعنی این.... فرق میکنه چه کسی رئیس جمهورباشه...

شهید سید جعفر موسوی، معلمی خوش سیرت که در عملیات مرصاد توسط منافقین به اسارت درآمد. رجوی‌ها صورتش را لگد مال کرده و زنده زنده پوست کندند و سپس سوزاندند. فقط می تونم بگم شهدا شرمنده ایم…

#داستان....دلشکستگی... با یک گونی پر از گربه

#چهلم شهیدرئیسی + سالگردشهیدبهشتی = ویاران ایشان...بیشتراز ۴۰سال خون دلها برای پاسداری انقلاب خوردند مردان پاک سرزمینم زخم‌ها را به جان خریدند تا زخمی بر جان‌مان ننشیند..! ⚠️ یک روز تا انتخابات ؛ مواظب باشیم با انتخاب‌مان زخمی بر پیکره انقلاب وارد نکنیم 🍃چه حکمتی است در همزمانی گرامیداشت اربعین سیدالشهدای خدمت در سالروز شهادت استاد شهیدش آیت الله بهشتی🍃 🌷(شهید آیت الله سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور محترم و "مغتنم" در آغوش استادش شهید دکتر بهشتی ) 🌱در آغوش یار است ،یار بهشتی که فرخنده باد این قرار بهشتی🌱 ✍️مجتبی فلاح‌نیا حمدبخوانیم برای شادی ارواح طیبه شهدا🌷🕊

♥️🍃نوجوان‌های کانال .... مراقب باشید..بخاطر آدمهای اشتباه هیچوقت از راه درست خسته نشین... وقتی #دعا میکنی دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی می‌رود که هیچ زمانی نیست. دعایت به قبل از پیدایش عالم می‌رود. دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را می‌نویسند می‌رود... و تقدیرنویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت می‌نویسد... #مولانا میگوید : گر در طلب گوهر کانی، کانی گر در هوس لقمه نانی، نانی این نکته رمز اگر بدانی، دانی هر چیز که در جستن آنی، آنی... خیرترین دعا، بهترین طلب، زیباترین تقدیر... نثار شما🙏🌸 اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک.. اللهم عجل لولیک الفرج

پویشی ها: 👌صلواتهای پنجشنبه یادتون باشه. اللهم عجل لولیک الفرج✨ ˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💌ازحضور وفعالیت شما خوبان همیشه همراه بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود. خدایا: بحق باب الحوائج؛ پدر امام رضا ع عیدی مارا ظهور آقا؛ وتشکیل دولت مهدوی عنایت فرما... بهترین منتخب مورد رضایتت را برای سرنوشت سیاسی کشورمان مقدر فرما... هدیه به امام زمان وشهدا صلوات التماس دعا.... انتخاب پزشکیان یعنی دولت روحانی =تکرار اشتباه وبدبختی دوباره ملت. مراقب باشید. 🆔@ShahidBarzegar65

قرار روزانه... 💫اللهم عجل لولیک الفرج. هدیه به اهلبیت (ع) سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج) امام وشهدا؛شهیدبرزگر.. ۸صلوات محبت کنید... رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج (الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید. ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 👌رفقا پویش چله زیارت عاشورا شروع شده؛به نیت گره گشایی درامور 🆔@ShahidBarzegar65

☘️داستانی واقعی ☘️ 💠دانشجو بود، دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. 💠از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن... از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… 💠وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم… 💠منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن… 💠یه لحظه تو دلم گفتم: حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!! 💠خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایسادم 💠از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هرحال قبول کردن… 💠اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن حمید... حمید… حاج آقا باشماست 💠نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… من رسیدم خدمتشون که آهسته در گوشم گفتن: ❣️👈یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی