پروردگارا...!!! هر روزمان را به تو میسپاریم. به ما "کمک کن" تا دوباره شروع کنیم. پروردگارا..!!! به زندگیمان "برکت ببخش".. و ذهنمان را روشن کن. روزی را که پیش رو داریم به تو میسپاریم خودت "بهترینها را" برایمان مقدر بفرما....🌱 خدای مهربانم در این روزگار غریب تنها تو را دارم پروردگارا درهای لطف تو باز است در این روزهای معنوی دست هایم را به آسمان بلند میکنم تا میوه های اجابت بچینم و می دانم دست هایم خالی بر نخواهندگشت .... به یاد تو قدم در رویاهایم می گذارم و در آغاز صبح دگرم فقط به تو می اندیشم و تنها تو را میخوانم خدایا بهترین ها را برایمان مقدر بفرما آمیـن 🤍🌼

👌دوستان: چله زیارت عاشورا اربعین تموم میشه... "یا صاحب الزمان" آجرک الله فی مصیبت واردک... یارب المهدی...بحق المهدی اشفع صدرالمهدی...بظهورالحجه 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚اللهم عجل لولیک الفرج✨ ˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💌ازحضور وفعالیت شما خوبان همیشه همراه بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود. هدیه به امام زمان؛شهدا ؛اموات صلوات. التماس دعا.... 🆔@ShahidBarzegar65

قرار روزانه... 💫اللهم عجل لولیک الفرج. هدیه به اهلبیت (ع) سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج) امام وشهدا؛شهیدبرزگر.. ۸صلوات محبت کنید... رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج (الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید. ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 🆔@ShahidBarzegar65

گويند از مردي که صاحب گسترده‌ترين فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي در جهان است پرسيدند: «راز موفقيت شما چه بوده؟» او در پاسخ گفت : در خانواده‌ي فقيري به دنيا آمدم و چون خود را به معناي واقعي فقير مي‌ديدم، هيچ راهي به جز گدايي کردن نمي‌شناختم...!! روزي به طرف يک مرد متشخص رفتم و مثل هميشه قيافه‌اي مظلوم و رقت‌بار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. وي نگاهي به سراپاي من انداخت و گفت: به جاي گدايي کردن بيا با هم معامله‌اي کنيم. پرسيدم : چه معامله‌اي ...!؟ گفت: ساده است. يک بند انگشت تو را به صدهزارمي‌خرم! گفتم: عجب حرفي مي‌زنيد آقا، يک بند انگشتم را به صدهزار بفروشم ...!؟ - دويست چطور است؟ - شوخي مي کنيد؟! - بر عکس، کاملا جدي مي گويم. - جناب من گدا هستم، اما احمق نيستم. او هم‌چنان قيمت را بالا مي‌برد تا به میلیون رسيد. گفتم: اگر ده میلیون هم بدهيد، من به اين معامله‌ي احمقانه راضي نخواهم شد. گفت: اگر يک بند انگشت تو بيش از ده میلیون مي‌ارزد، پس قيمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قيمت چشم، گوش، مغز و پاي خود چه مي‌گويي؟ لابد همه‌ي وجودت را به چند ميليارد هم نخواهي فروخت!؟ گفتم: بله، درست فهيميده‌ايد. گفت: عجيب است که تو يک ثروتمند حسابي هستي، اما داري گدايي مي‌کني ...!؟ از خودت خجالت نمي‌کشي .!؟ گفته‌ي او همچون پتکي بود که بر ذهن خواب‌آلود من فرود آمد.!! ناگهان بيدار شدم و گويي از نو به دنيا آمده‌ام اما اين بار مرد ثروتمندي بودم که ثروت خود را از معجزه‌ي توکل به دست آورده بود. از همان لحظه، گدايي کردن را کنار گذاشتم و تصميم گرفتم زندگي تازه‌اي را باکمک خالقم و تلاشِ خودم آغاز کنم ..." قصه ها براي بيدار_کردن ما نوشته شدند، اما تمام عمر، ما براي خوابيدن از آنها استفاده کرديم....!!

🌹خاطره نوجوان رزمنده از امداد غیبی در عملیات والفجر۳ 🌴 عملیات والفجر ۳ در ساعت ۱۱ شب (۷ مرداد ماه سال ۱۳۶۲) با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران توسط ۳۲ گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد.

وقتی محمدعلی مفقودالاثر بود برادرش روزها در بیمارستانها؛معراج؛دفاتر اعزام و...درجستجوی نشانی از اوبود وشبها مدام رادیو برکمر موج رادیو عراق را میگرفت و تاصبح درحیاط راه می‌رفت واسامی رزمنده ها ومطالب خبری بعثیها را دنبال می‌کرد.تاشاید نام محمدعلی را درمیان اسیران ایرانی بیابد. بخاطر اوضاع مِه آلود سیاسی کشور هرشب تعدادی پاسدار درمنطقه کشیک می‌دادند تا خطری ازجانب منافقین برای مردم محل پیش نیاید. خاطرم هست یکی ازهمین شبها پاسدارها به این گمان که حاجی ممکن است عامل نفوذی باشد به‌منزل ما آمدند و حاجی را دستگیر نمودند... دنیا برسرم آوارشد... آن شب تاصبح گریه کردم و راستش رابخواهید به محمدگفتم بامعرفت...این است رسم برادری. یک غم برای منِ مادر کم است؟ نمیدانم چه ساعت گذشت که خواب دیدم شخصی نقاب برصورت ظاهرشد و گفت: پسرت لابه لای کوه ها مفقوالاثرشد وقرارنبود پیکرش برگردد اما به اذن خدا بسوی توبازمیگردد. گفت:حالا دستت را کاسه وار زیردستم بگیر.دستش را که روبه رویم گشود یک کاسه خون درمُشتش می جوشید. بعدهم یک قطره از آن یک مشت خون را درکف دستم گذاشت که بیدارشدم... ازطلوع آفتاب گذشته بودکه پاسدارها حاجی را به منزل آوردند و باعذرخواهی گفتند نمیدانستندکه فرزندتان مفقودالاثراست و مادچار سوءظن شده ایم. چندهفته بعدهم خبرشهادت محمدرا از عراق (عملیات کربلای ۲-منطقه حاج عمران) برایم آوردند. روایتگر:مادرشهید(بانوفاطمه راستگو) 📚کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات شهید محمدعلی برزگر🕊 👌کپی مطلب بالینک کانال خودتون آزاد

زیارت به نیابت از شهدا رو باید رفت پایین پا انجام داد! این سه دقیقه تقدیم نگاه خیس و دل‌های تنگ شما ... 🔥 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 🥺👌😭😭 اجرتون باسیدالشهدا ع... باورکنید هر روز وهرساعتی که برام فیلم زیارتی میفرستین قلبم رو زائر این بهشت می بینم. شماهم مثل بنده فیلم رو بیشتر ازعکس می پسندین⁉️ خیلی بامعرفتین😢🙏 اللهم عجل لولیک الفرج

به یاد دارم آن مقدار پولی که برای کربلا رفتن کنار گذاشته بود درست یک روز قبل از شهادتش به شخصی نیازمند انفاق کرد.. کربلا رفتنش به دست حضرت مادر امضا شد..🍃 راوی: همرزم شهید #شهیدمحمدسلیمانی

#سیاسی... ✨آدم های ترسو👌 خداوکیلی چقدر زیبا توصیف میکنند #پندانه

🕌ثواب عجیب پیاده روی اربعین 🕌 🌺امام صادق ع میفرمایند: ۴۰۰۰ فرشته در اطراف قبرامام حسين ع بوده كه جملگى ژوليده و محزونند و تا روز قيامت بر آنجناب میگريند. هيچ زائرى به زيارت آن حضرت نمیرود مگر آنكه اين فرشتگان به استقبالش میروند، و هيچکس با قبر آن حضرت وداع نكرد مگر آنكه اين فرشتگان او را مشايعت میكنند، و مريض نمیشود مگر آنكه عیادتش میكنند، و نمی ميرد مگر آنكه ايشان بر جنازه اش نماز خوانده و از خدا برایش طلب آمرزش میكنند. 📗کافی ج ۴،ص۵۸۱کامل الزیارات،ص۱۱۹

#حسادت ممنوع... قبل سفر کسی رو ازجزئیات باخبرنکن. #دکترعزیزی #سفر اربعین

﷽| #خاطره_شهدا   💢جانبـــاز ، آزاده و شهیــــد!!! شهید عبدالله عابدیان ملک‌کلائی✨ :) «شهرستان قائم‌شهر؛ شهادت ۲۶مرداد۱۳۶۷» 🔖 روز عاشورا ۱۳۴۸ به دنیا اومد ، حدود ۱۰ ماه تو جبهه ها حضور داشت. تیربارچی و معاون فرمانده دسته بود؛ تو جبهه مداحی هم میکرد. مرداد ۱۳۶۷ تو شلمچه به سختی مجروح میشه و به اسارت دشمن در میاد. عراقی‌ها اول میخواستند تیر خلاص بزنند اما همرزم های شهید گفتند:«اگر میخواهید به اون تیر خلاص بزنید، باید به همه ما بزنید.» به خاطر همین عراقی ها پشیمان شده و همه را به عراق منتقل کردند. پس از سه روز بر اثر جراحت شدید و عدم رسیدگی بعثی‌ها به شهادت رسید و ۷ سال بعد؛ از شهید مقداری استخوان و پوتین پوسیده شده به وطن برگشت... ✍به روایت همرزم شهید