یک شب آمد پی ما، گفت شما مال منید
دگر افتاد از آن شب دلِ ما پای حسین..🕊️
#آرام_جانم❤️
سلامورحمت؛
رفقاانشاءاللهامشبمحفلداریم
اگرمیتونیدمنتبزاریدوحتماشرکتکنید
ممنونمیشم...!🌱
برای خیلی ازماها پیش اومده که گاهی اوقات بعداز گناه کردن باخودمون میگیم توبهکنیم!
امابعدش یه حسی بهمون میگه توکه آنقدر گناه کاری به نظرت خدا وامام حسین میبخشن؟
امشب میخوام یه داستانی براتونتعریف کنم...
میخوام راجب یه داش مشتی صحبت کنم!
از اون گنده لاتای تهران !
ماه محرم رسیده بود.مردم تهران مثل همیشه
لباس مشکی به تن وخونه هاشون رو با پارچه های سیاه تزئین کرده بودن...
یکی از شب های محرم مردی با ابهت وقوی هیکل به سمت یکی از هیئت ها میرفت...
اسمش رسول بود واهل تبریز بود.برای همین بهش میگفتن رسول ترک!
مسئول هیئت وشرکت کننده ها از حضور اون
ناراحت بودن.اما رسول دوست نداشت بیکار بشینه برای همین حتی تلاش میکرد که به مجلس نظم بده.اما این کارش بدتر باعث شلوغی میشد!
ناراحتی اونا برای این شلوغی نبود بلکه برای حضور اون ناراحت بودن!
در ظاهر حق با اونا بودچون رسول قلدر ولات ولاابالی بود!
امارسول هرچقدرم بد بود بازم به ارباب احترام میزاشت!
یکی از شب هایی که هیئت رفته بود یه جوونی به جای همه میاد بهش میگه
تودیگه هیئت نیا اینجا جای تو نیست!
همه فکر میکنن الان رسول دعوا راهمیندازه اما نه به حرمت امام حسین بدون حرف مجلس رو ترک کرد ورفت...!
کم کم صبح نزدیک میشه..
تا اینکه در خونه رسول به صدا در میاد!
تعجب میکنه که کیه؟
میره در رو باز میکنه و میبینه که مسئول هیئته!
تا رسول رو میبینه بغلش میکنه وشروع میکنه به بوسیدن و...
طلب بخشش میکنه...
رسول میگه قضیه چیه تا اینکه مسئول هیئت میگه:در عالم رویا در شبی تاریک صحرای کربلا بودم.در طرفی یاران امام حسین و در طرف دیگه
یاران یزید بودن.
تصمیم گرفتم به خیمه ارباب سر بزنم.
میگفت جلو که رفتم متوجه یه سگی شدم.
هرچی سعی کردم نزدیکبشم اون سگنزاشت.
میگفت داشتم تلاش میکردم که یه چیز عجیب
دیدم.
میگفت به جای سرو صورت سگ،سروصورت
توروی بدن سگ بود!
درواقع این رسول بود که درحال پاسداری از
خیمه ارباب بود!
این اتفاق باعث شد که رسول ۱۸۰ درجه تغییر
کنه و بشه یکی از دلسوخته ترین نوکرای حضرت سیدالشهدا!
ماجرای مرگ ایشونم بگم؟
یکی از دوستان رسول ترک،حاج سید محمد زعفرانچی بود!
حاج سید محمد ورسول ترک یه روز بعد از مراسمات با همدیگه یه عهدی میبندن!
که هرکدوم زودتر از دنیا رفتن به خواب اون یکی بیان و بگن آیا این گریه ها اثر داشته یانه؟
این عهد رو میبندن وسال ها میگذره .
حاج سید محمد این رو برای پسرشون تعریف کردن.
میگفتن:اون شب در نجف در عالم خواب دیدم که به تنهایی در خیمه نشستم !نگاهم به بیرون افتاد ودیدم یه ماشین روباز،اومد سمت خیمه.
یه مردی بود کهتن پوش عربی پوشیده بود وکنار دستیش رسول بود.
میگفتاز ماشین پیاده شد و بهم گفت:
حاج سید محمد!قسم به جده ات حضرت زهرا خودشون اومدن و منو بردن!
هنوز صبح نشده بود که هنوز در فکر بودم!
فردای اون شب درحالی که توجهی به خواب نداشتم ،به دفتر وبیت مرحوم آیت الله خویی رفتم و اونجا شنیدم رسول از دنیا رفته...!
همه اینارو گفتم که به نتیجه برسیم
رفیق برای ارباب،لات و فقیر وپولدارو...
فرقینداره
هرچی باشه میخرتت...
فقط تلاش کن!
بعد از فوت آقا رسول،لقبشون شد آزاد شده امام حسین!
مطمئن باش
به حرمتهمون اشکایی که توی هیئت میریختی
اربابمیخرتت
خوبممیخرتت(:
Amin Ghadim - Moharame Arbab.mp3
2.51M
بزار محرم برسه
واست قیامت میکنم
من شب سوم
نذر رقیت میکنم
#امینقدیم
گاهیاوقاتیهسریآدماخیلیبرامونقیافه
میگیرن...فکرمیکننازمابهترن!
یهسریآدماهمهستناولشبامااوکیهستناما
بعدشمارومیفروشنومیرنسراغیکیدیگه!
غافلازاینکهیهروزیخودمابهشونبالوپردادیم.
خیلیازماهایهروزییهنفرولمونکردورفتبایه
نفردیگه.یهنفریکهمطمئنمازمابدتربود.
ماروفروخت.
کمازاینآدمااطرافمنبودن.
اوناگذاشتنکنار،منمگذاشتمشونکنار.
امایهروزیخودشونباپایخودشونبرگشتن!
بدونهیچخواهشوالتماسی!
رفیقآدمیکهبهنامردیولتکنهوبره
مطمئنباشخودشبرمیگرده
پسبرایموندنیابرگشتِکسیخواهشنکن
بزارهرکیتویزندگیتهستبهخواستهخودش
باشه،نهخواهشیاتعارف!
خلاصهکهآدماارزشخواهشکردنندارن.
خودتروکوچیکنکنبسپاربهخودشون ...!
#کمی_دلی!
•نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
و یکی دیگه تو ۲۴ روز ۸ تا شهید همیشه مظلوم #نیرو_انتظامی
و یک شهید دیگه
تو ۲۸ روز ۹ تا شهید همیشه مظلوم
#نیرو_انتظامی