#قسمتی_از_وصیت_نامه_شهید
«آمدنم به جبهه از روى آگاهى و شناخت، نسبت به اسلام و احساس وظیفه شرعى و الهى بوده است. و مرگ را هم عاشقانه🌹، مخلصانه و براى رضاى خداى متعال پذیرا هستم. از این كه در سنین جوانى دار فانى را وداع مىكنم وافتخار نوشیدن شربت #شهادت را در راه خدا كسب نمودهام،خوشحال بوده و آرزومندم كه خونم در راه اعتلاى اسلام و آگاهى هرچه بیش از پیش مؤثّر واقع گردد.»همچنین مىگوید: «پدر جان، مرا ببخش. مادر جان، شما تنهاكسى هستى كه بیش از همه برایم ناراحتى. فقط شما را به صبرراهنمایى مىكنم و با خوشحالى خود در مرگم، مشت محكمى به دهان دشمنان انقلاب🇮🇷 بزنید. از نور چشمانم، پدر و مادرم، حلالیّت، ازبرادرانم التماس دعا و از خواهرانم صبر و شكیبایى و استقامت مىخواهم.»
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#خاطره_گوتاه
#شهید_حسین_فهمیده
توی خرمشهر محمد حسین و دوستش هر دو با هم مجروح شدند..!!!
از بیمارستان🏥 که مرخص شدند ، برگشتند خط مقدم . فرمانده گفت :
" باید به خانه هایتان برگردید .. "
اشک توی چشمای حسین حلقه زده😭 بود!!! .
به فرمانده گفت :
"به شما ثابت میکنم که می توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم .. "
و این کار را کرد...!!
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#شوخی_شهدایی
#شهيد_بديعي
نصفه شب کوفته از راه رسيد ديد تو چادر جا نيست بخوابه. شروع کرد سر و صدا، مگه اينجا جاي خوابه؟ پاشيد نماز شب بخونيد، دعا بخونيد😂
ما هم تحت تاثير حرفاش بلند شديم و اجبارا مشغول عبادت شديم، خودش راحت گرفت خوابيد😊😊
#شهدای_خندان_رزمندگان_دلاور
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#شوخی_شهدایی
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹
بچـــههـــا كسل شده بــودن ُ حوصله نداشتن .
حـــاجي دَر ِ گــوش🗣 يكي داشت پچ پــچ میکرد ُ زيــر چـِشي بــقيه رُ مـــيپـــايـيد .
انگار شيطنــــتش 🙃گـــــُل كـرده بـود .
حـاجـی رفت بـیرون
با یـــه عراقی ِ 🇮🇶بـــرگشـت تــو ... بـــچه ها دُويـــدن دور حاجـــی ُ عراقی ِ .
حاجي عراقي َ ر ُ ســپرد بــه بچه ها ُ خـــودش رفــت كنـــار .
اونام انـــگار دلشــون مــــي خواست عقهده هاشون😂 ُ رو سر يكی دیگه خالي كنن
ريختــن ســـر عراقي ُ شــروع كردن بـــه مــشت ُ لــگد زدن بــه اون .😮
تا خورد زدنـــش .
حاجـــيم هيــچي نـــمي گــفت .
فـــقــط نگاه مي كرد .
يكــي رفت تــفنگش ُ آوُرد ُ گـــذاشت كنـــار ســَر عـــراقي .
عراقـــي رنــگش پـــريد
زبون بـــاز كرد كــه 😆« بـــابـــا ، نکنید ،نــكشيدم ! مــن از خـــودتونم . »
و شروع كرد تنــدتند ، لــباسايــي رُ كه كــش رفته بــود كــندن
و غر زدن كــه😅😡
« حــاجي جــون ، تــو هـم بـا ايــن نقشه هات . نــزديك بــود ما رُ بــه كشتـــن بــدي .
حـــالا قیافم شبيه عراقياس🇮🇶 دلــيل نمــيشه كه … »
بچه ها همه زدن زیـــر خنده😊 .
حاجيــم مي خنديد😊 .
#شهدای_خندان_رزمندگان_دلاور
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#جملات_ناب_شهدا
#شهید_رجب_بیگی
🍃🍂🌺🍁🌸
تو که می خواهی از دره های پلیدی و پستی گذر کنی.!!!
و به کوههای تقوا و درستی نظر کنی!!!!
🗻🌹
و در معراج به اوجِ ایمان سفر کنی...!؛
از تنِ خاکیِ خویش گذر کن تا از « خود » به سوی « خدا » سفر کنی...!!!
@Shahidmohammadhadizolfaghari
#خاطرات_شهدا
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#نماز_اول_وقت
* "توجه فوق العاده شهید صیاد شیرازی به نماز اول وقت"*
💠 سوار بر هلی کوپتر در آسمان کردستان بودیم. دیدم صیاد، مدام به ساعتش نگاه میکنه.
💢 وقتی علت کارشو پرسیدم گفت: الان موقع نمازه، بعدش هم به خلبان اشاره کرد که همینجا فرود بیا.
🌀 خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست که اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم.
♨️ گفت: اشکالی نداره، ما باید همین جا نماز بخونیم.
💠 هلی کوپترنشست. صیاد با آب قمقمه ای که داشته وضو گرفت و به نماز ایستاد، ما هم به او اقتدا کردیم.
✍ "نماز اول وقت آسمان و زمین نمی شناسد، جنگ و ... نمی شناسد. هر جا بودی، به امام حسین (ع) اقتدا کن و نمازت را اول وقت بخوان.
📚 امیر دلاور (خاطرات شهید علی صیاد شیرازی)
@Shahidmohammadhadizolfaghari
✍امام رضا علیه السلام فرمودند:
«هر كس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار میكند و هر كس به روزىِ كم خدا راضى باشد، خداوند هم عمل كم او را مىپذيرد و هركس به روزى حلالش خشنود باشد، هزينهی زندگىاش سبک مىشود و خانوادهاش در نعمت خواهند بود و خداوند، او را از درد و درمان دنيا آگاه مىكند و به سلامت، از این سرا به خانهی سلامت (آخرت) بيرون مىبرد.»
📚 كافى (ط. الاسلامیة)، ج ۸، ص۳۴۷
@Shahidmohammadhadizolfaghari
💠✨ #یڪ_داستان_یڪ_پند
💢فردی ڪیسه ای طلا در باغ خود دفن ڪرده بود ڪه بعد از مدتے یادش رفت ڪجا بود.
نزد بایزید بسطامی آمد.
بایزید گفت: نیمه شب برخیر و تا صبح نـماز بخوان. اما باید مواظب باشی ڪه لحظه ای ذهنت نزد گمشده ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.
🍃نیمه شب به نماز ایستاد و نزدیڪ صبح یادش افتاد ڪجای باغ دفن ڪرده است. سریع نماز خود به هم زد و بیل برداشت و باغ روانه شد. و محل را ڪند و ڪیسه ها در آغوش ڪشید.
🍂صبح شادمان نزد بایزید آمد و بابت راهنمایی اش تشڪر ڪرد. بایزیدگفت: می دانی چه ڪسی محل سڪه را به تو نشان داد؟ گفت : نه.
گفت : ڪار ❌شیطان بود ڪه دماغ اش بر سینه ات ڪشید و یادت افتاد.
مرد تعجب ڪرد و گفت: به #خُـــــدا برای شیطان نمی خواندم.
🍂بایزید گفت: می دانم ، خالص برای خـدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانے ، دیگر او را رها می ڪنی... نزدیڪ صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملایڪ می خواستند بر ڪام تو بچشانند، ڪه #شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.
🍂چون یڪ شب اگر این لذت را درڪ می ڪردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه شب می رفتے. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع ڪنی. چنانچه وقتی قطع ڪردی و رفتی طلاها را پیدا ڪردی دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی....و اینجا بود ڪه شیطان تیر خلاص خود را به تو رها ڪرد.👌
@Shahidmohammadhadizolfaghari