🌸🌾
#شهیــــدانه
🔸ای شهیـــــد!
هـواے دلـم ابرے استـــ...
🔸مــوج دلــم را
روے امواج عاشقی تنظیم ڪن
باشد خداے مهربان خریدارم شود...شهـادت آرزومه
اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#جملات_ناب_شهدا
🌹
#شهید_ابراهیم_همت
یاد خدا را فراموش نکنید....!!
مرتب بسم الله بگویید.....!!
با یاد و ذکر خدا!!
و عمل برای رضای خدا...!!
خیلی از مسائل حل میشود.!!!
🌺
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#شوخی_شهدایی
😅
#زور_و_زبان
در مقايسه با افرادي كه طبعاً ساكت🙂 و آرام سر در لاك خود بودند، بعضي كه زبان و بيان و قدرت نطقي داشتند بسيار به چشم مي آمدند چون بخشي از امور جاري وظايفشان طرح و توجيه مسائل بود. آنهم به زبان😂 خوشي كه مي گويند مار را از سوراخ بيرون مي كشد
ـ شما اگر اين زبان را نداشتي چه كار مي كردي؟
ـ هيچي، آن وقت مجبور بودم از زورم استفاده كنم
#شهدای_خندان_رزمندگان_دلاور
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#شوخی_شهدایی
😆
#نماز_وحشت
چند بار رفتيم، آمديم، اشاره زديم👈، تذكر داديم، فايده نداشت. بالاخره نمازش را سلام داد🙌. قبل از آنكه دوباره بر خيزد پرسيدم: «از كي تا حالا اين قدر نمازخوان شده اي ما خبر نداشتيم، براي پدرت👨💼 مي خواني يا براي خودت؟» گفت:«براي هيچ كدام. نماز وحشت👹😅 مي خوانم، مي داني چيه؟ مي ترسم مي ترسم. تا آتش توپ و خمپاره قطع نشود من هم نماز را تمام نمي كنم، به اين ترتيب اگر #شهيد بشوم و سنگر روي سرم خراب بشود، مي گويند در محراب عبادت به شهادت رسيده است😂
#شهدای_خندان_رزمندگان_دلاور
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#چند_لحظه_باشهدا🌹
❣برای چند ثانیه #به_تو فکر میکنم..
★زنـدگــیام گلسـ🌺ـتان مــیشــود
❣بعضیها عجیب هستند.
با یک #اتفاق میآیند و
مینشـینند تــه تـه دلت💗
خوب #میخندند خوب گوش میکنند
★اصــلا انــگـار آمــدهانـد
کـه مایه دلگرمیت باشـند😍
حـ💥ـتی اگر #نباشند
❣رد پایـشان👣 روی دلت میماند
تا تمام عمر عشـ💖ـق میورزند
بعضیها عجیب #خوبنــد
یادشـان که میافتی روحت😇
جانـی دوبــاره مـیگــیــرد
★یـادشان که میافتی #بیاراده
لـبخنـد🙂 به لبـانت مینشیند.
❣بعضـیها عجیـب #مـیآیند و
عجیبتر آنکه دیگر نمیروند❌
حتی وقتی که از کنارت رفتهاند
#میمانند
●⇜لبـخندشان
●⇜تصـویرشان
●⇜صـدایـشان
●⇜ #حـرفهایشان
همه را پیشت امانت میگذارند
بعــضیها #عجیب_خوبند🌺
#شهید_محسن_حججی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
باسپاس از 👇
@shahidNazarzadeh
👇
@MostafayeGhalbha
👆
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#چکیده_از_کتاب_پسرکه_فلافل_فروش
🌹
#دوستان_شهید
این ویژگی #هادی را همه شاهد بودند که به عشق #شهدا🌹 همه کار می کرد. تقریباً هر هفته شبهای جمعه بهشت زهرا (س) می رفت. با #شهدا🌹 دوست شده بود. و در این دوستی سید علی مصطفوی (همسفر شهدا) بیشترین نقش را داشت.
🍃🌹🍃🌹🌹
هیئتی را در مسجد راه اندازی کردند به نام «رهروان #شهدا» هر هفته با بچه ها دور هم جمع می شدند و به عشق شهدا♥ برنامه هیئت را پیگیری می کردند. هادی در این هیئت مداحی هم می کرد. همه او را دوست داشتند.
🍁🍁🍁🌺
اما یکی از کارهای مهمی که همراه با برخی دوستان انجام داد، نصب تابلوی #شهدا💓 در کوچه ها بود. من اولین بار از سید علی مصطفوی (همسفر #شهدا) شنیدم که می گفت: باید برای شهدای محل کاری انجام دهیم.
🌹
گفتم: چه کاری؟
گفت: بیشتر کوچه ها به اسم شهید💓 است اما به خاطر گذشت سه دهه از شهادت آنها، هیچکس این #شهدا را نمی شناسد. لااقل تصویر شهید🌹 را در سرکوچه نصب کنیم تا مردم با چهره شهید آشنا شوند. یا اینکه زندگینامه ای از شهید را به اطلاع اهل آن کوچه برسانیم.
🌺🌺🌺
کار آغاز شد. از طریق مساجد و بنیاد شهید🌺 و... تصاویر شهدای محل جمع آوری شد.و در اخرباکمک هادی که فتوشاپ را زود یاد گرفته بود این کار انجام گرفت.هادی برای کمک در راه #شهدا هیچ دریغی نمی کرد.
راز اسمانی شدنت چه بود ای شهید؟
ان را به من یاد بده 🙏...!!
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#قسمتی_از_وصیت_نامه_شهید
«آمدنم به جبهه از روى آگاهى و شناخت، نسبت به اسلام و احساس وظیفه شرعى و الهى بوده است. و مرگ را هم عاشقانه🌹، مخلصانه و براى رضاى خداى متعال پذیرا هستم. از این كه در سنین جوانى دار فانى را وداع مىكنم وافتخار نوشیدن شربت #شهادت را در راه خدا كسب نمودهام،خوشحال بوده و آرزومندم كه خونم در راه اعتلاى اسلام و آگاهى هرچه بیش از پیش مؤثّر واقع گردد.»همچنین مىگوید: «پدر جان، مرا ببخش. مادر جان، شما تنهاكسى هستى كه بیش از همه برایم ناراحتى. فقط شما را به صبرراهنمایى مىكنم و با خوشحالى خود در مرگم، مشت محكمى به دهان دشمنان انقلاب🇮🇷 بزنید. از نور چشمانم، پدر و مادرم، حلالیّت، ازبرادرانم التماس دعا و از خواهرانم صبر و شكیبایى و استقامت مىخواهم.»
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#خاطره_گوتاه
#شهید_حسین_فهمیده
توی خرمشهر محمد حسین و دوستش هر دو با هم مجروح شدند..!!!
از بیمارستان🏥 که مرخص شدند ، برگشتند خط مقدم . فرمانده گفت :
" باید به خانه هایتان برگردید .. "
اشک توی چشمای حسین حلقه زده😭 بود!!! .
به فرمانده گفت :
"به شما ثابت میکنم که می توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم .. "
و این کار را کرد...!!
@ShahidMohammadHadizolfaghari