#رفیق_شهیدم 💞
آنچه روشن بکند صبحِ مرا، خندهی توست
در غیابت دلِ من، بی نفست میگیرد
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
#جاماندهـ🍂
من از آن روز که #چاےعراقے خوردم
شده ام بیشتر از پیش،
نمڪ گیـر ِتو و اجدادٺ🙃
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
هدایت شده از •نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
❲ متعجب مَشو از من که چرا گیر تُوام
شکرِ چایی تو حکم نمک را دارد! ❳ 💔🍃
#حنانهخانمخلفي ✨
نابغه ی #قرآنی 👌و اعجوبه ی #حفظ قرآن کریم🦋 که در #هفتسالگی حافظ کل قرآن شد و امسال در سن ۱۳ سالگی موفق به اخذ #کارشناسی و قبولی در #کارشناسیارشد شد☺️💚
اما هیچ یک از شبکه های مثلا
#حامیحقوقزنان از ایشون یاد نکردند🤨چرا؟؟🧐
چون ایشون #محجبه بود🌿
و امثال #مسیحعلینژاد حجاب رو #مانع پیشرفت میدونند 😒
اما موفقیت ایشون در این سن با این حجاب #تودهنیمحکمی برای مسیح علی نژاد و امثال مسیح هست😌👌
و اما سوال بنده این است!!
‼️چرا رسانه های خودی و انقلابی چرا این موفقیت رو بازتاب نمیدن و این نخبه ها رو الگو سازی نمکنند و به مردم معرفی نمی کنند؟🧐
چرا طوبی کرمانی ها و حنانه خلفی ها ناشناخته مانده اند؟
چرا حنانه ها به عنوان الگوی موفق و قرآنی به دختران سرزمینمان معرفی نمیشوند؟؟🙄
چرا الگوهای غربی برای کودکانمان شناخته تر هست؟؟☝️🏼
#نشرصدقه_جاریه 💌
#اندڪۍطعمسیاست
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
با باخت تو فوتبال این شکلی شدید،
ان شاء الله برا نابودی به زودیتون چه شکلی میشید؟😁😏
آخر حسنستان بشود این عربستان😍💪🏻
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
#پروفايل 🍃
#دخترونه 🧕
و
#پسرونه 💁🏻♂️
ݩـآمے که هر دݦ مےکنـد غـۅغـآ حسیـݩ اسٺ
ݩـآمش که مےآید به هم مےریزد عـآݪـݦ ...💔
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
#جاماندهـ 🍂
حآݪ و هوآیٺ رآ بہسر دآرم حسآبۍ...💔
همین یڪ جمله کافیست،
در وصف دلتنگے ام براے تو اصݪا نوشتن بیهوده است،فقط باید هوار کشیـد،بـآبـآ😭
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی 💚
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
•نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
#جاماندهـ 🍂 حآݪ و هوآیٺ رآ بہسر دآرم حسآبۍ...💔 همین یڪ جمله کافیست، در وصف دلتنگے ام براے تو اصݪ
بیآ و کرم کن که اربعین برم
من از نجـف بدم یا علے علے به حرم😭
📌 عمود شماره ۱
🔻 «چرا همیشه جا میمونم؟ چرا من؟ چرا؟»
سرم رو به در ورودی حرم حضرت علی علیهالسلام تکیه داده بودم. اشک میریختم و زیر لب زمزمه میکردم: «آخه آقا شما که شرایط من رو خوب میدونین. میدونین از کِی زمین و آسمون رو به هم دوختم تا تونستم خودم رو به اینجا برسونم. خاکبوسِ حَرمتون باشم و ازتون بخوام بدرقهام کنین تا دیار حضرت ارباب. اما چرا؟ چرا اینجا باید زمین بخورم و پای بی لیاقتم، وبالِ گردنم بشه و از رفقا جا بمونم؟ از قافلهی عُشّاقِ پیادهی امامم، اربابم و مرادم؛ مهربونتر از پدر و مادرم، حسین جان!»
▫️ تقریبا پیراهنم از اشک خیس شده بود و به هقهق افتاده بودم که یه دفعه، یه دستِ گرم، یه چیزی شبیه دستای بابا تو گریههای بچگیم، شونهام رو فشار داد. «آروم باش. خدا هست. همیشه هست. یاعلی!»
🔆 چقدر صدا و حرفهای سادهاش به دلم نشست. کمکم کرد تا روی ویلچر نشستم. عرض ادبِ عجیبی به مولا امیرالمومنین کرد و به راه افتادیم. هیچ سوالی ازم نپرسید. ولی انگار، همهچی رو میدونست. بدون اینکه حرفی بزنم راهی شدیم. سکوتِ اون غریبهی مهربون یه جوری بود، یه ابهتی داشت که شرم داشتم چیزی ازش بپرسم.
✨ #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت اول
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
📌 عمود شماره ۱۱۰
▪️ دردِ پا اَمونم رو بریده بود. بیتاب شده بودم. همسفرم که انگار متوجه شده بود، همونطور که ویلچر رو هُل میداد و ذکر میگفت، با لبخندی شیرین به من خیره شده بود. پلکام سنگین شد و به خواب فرو رفتم. یکدفعه وحشتزده از خواب پریدم.
🕌 خدایا اینجا کجاست؟ جایی شبیه خونهی اربابی! دور تا دورش حجره بود. ترسیدم. ناخودآگاه چشمم افتاد به سَر درِ یکی از حجرهها که با خط زیبایی نوشته شده بود «السلام علیک یا صاحب الزمان، مقامِ حضرت ولیعصر (عج)»
🔆 خدای من! اینجا مسجد سهله است؟! به ساعتم نگاهی انداختم. ساعت از ۸ شب گذشته بود. بغضم یا شاید ترسم شکست. آقاجان! ارباب من! دو روز دیگه بیشتر تا اربعین نمونده، یعنی واقعاً نمیخوای منو توی خیمهات راه بدی؟ باز اون صدای مهربون گوشمو نوازش داد: «خوش اومدی. بسم الله! بفرمایید...»
🔻 اومدم بگم واسه چی منو آوردی اینجا، که دیدم یک سفره و نون و خرما با یه لیوان چای تازهدَم پیش روی منه. لقمهی نون رو که برداشتم، دیدم چقدر گرم و تازه است. گفتم: خودتون نمیخورید؟ یه لقمه کوچیک گرفت. چای تعارف کردم. آخه فقط یک لیوان آورده بود. گفت:«اهل ظواهر زندگی نیستم. درضمن نگران دیر رسیدنت نباش مهم اینه که اومدی، انشالله به موقع میرسی.»
✨ #همسفر_با_خورشید ؛ قسمت دوم
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
🖤ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے🖤
•نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
📌 عمود شماره ۱ 🔻 «چرا همیشه جا میمونم؟ چرا من؟ چرا؟» سرم رو به در ورودی حرم حضرت علی علیهالسلام ت
سلام عليكم رفقا ✋🏻
یک رمان کوتاه رو این شبا به مناسبت اربعین درخدمتتونیم، همراهمون باشید🍃