🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت پانزدهم، فصل نهم «روز تاسوعا پيش عباسم» گفت: «سيدابراهيم رو زدن. نگاه كن، اونجاست». نگاه كردم. سيد دراز به دراز خوابيده بود و چفيه هم روى سرش. واويلا! دنيا روى سرم خراب شد. بى‌اختيار دويدم طرفش. اولين كارى كه كردم، چفيه را از صورتش برداشتم. چهره‌اش غرق خون بود. سيدم رفت؛ برادرم رفت؛ همه كس‌ام رفت؛ ظهر تاسوعا بود ... ⏰زمان: ٢٧:٥٩ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh

یادش بہ خیر (:❤️

#کمی‌آرام‌شویم(: صدای مهربان و آرامش بخش آیت الله بهجت ❤️ ➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh

#استوری 💔🖤 این شب ها فقط صدایتان میزنم (:💔 شما جواب هم ندادید ... ندادید ...! یک نیم نگاهتان بس آقا (:🌱 ➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh

غلط کردیم آقا :) #استوری + بہ جون مادرت 💔

بخونیم بہ یاد داداش مصطفی (:❤️

﷽

#زیارت_آل_یاسین 💔🎧 علی فانی @ShahidMostafaSadrzadeh

#سلام‌علی‌آلِ‌یاسین سلام بر خاندان یاسین❤️(: #زیارت_آل_یاسین

#دلتنگی_شهدایی 🌿🌸 طرح لبخندتو برکاشۍ دل حڪ شده است:)! #شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh

#پروفایل💔 پندار ما این است ؛ کہ ما مانده ایم و شهدا رفتہ اند ... اما حقیقت آن است کہ زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند (: +شهیدآوینی #شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh

#نماهنگ 💔 ای کاش به جای همه می شد که در این شهر این حال بهم ریخته ام را تو ببینی (:💔 #شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh