eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
3.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
519 ویدیو
20 فایل
📌 آخرین ماموریت بسیجی شهادت است |🗓|تاسیس کانال↵ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ { یک‌هفتہ‌بعدازانتشارکلیپ‌شهادت‌} |💛|خادم‌↵ @Seyed_fz |📖|محفل‌قرآنی↵ https://eitaa.com/joinchat/2943090802C8e98ae06c6 |📚|محفل‌چلہ‌ها↵ https://eitaa.com/joinchat/843055297C91379d9a73
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤 ❤️ 🔹یادگیری برایش خیلی اهمیت داشت. 🔹تا جایی که، دنبال یکی از بهترین اساتیدِ زمان شهر رفت و با زحمت فراوان برای آموزش قرآن به نوجوان‌ها ایشون رو به مسجد آورد. گاها میشد زمانی که استاد براش کاری پیش میومد، پیش نوجوان‌ها مینشست و از عمد قرآن رو اشتباه میخوند تا بچه‌ها اشتباهش رو بگیرن و امیدوار بشن به ادامه یادگیری قرآن... ✍🏻 راوی : دوست شھید ♥️ @ShahidMostafaSadrzadeh
t.me/Labbaykeyazeinabفصل6(1).mp3
زمان: حجم: 26.12M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت هشتم، فصل ششم «عمليات بصرالحرير» كم كم رسيديم توى دل دشمن. حركت صامت در دستوركار قرار گرفت. در آن شرايط كه بايد سكوت محض حاكم باشد، يك مرتبه صداى شليكى بلند شد ... ⏰زمان: ١٨:٠٤ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
💔(: تاب دلتنگے ندارد آن ڪه مجنون میشود ... ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh
t.me/Labbaykeyazeinabفصل 6 (2).mp3
زمان: حجم: 31.85M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت نهم، ادامه فصل ششم «عمليات بصرالحرير» به وضوح نفير گلوله‌ها را كه از اطرافم، مخصوصاً از كنار سر و صورتم رد مى‌شدند، حس مى‌كردم. صداى ويز ويز آنها در گوشم مى‌پيچيد. حس مى‌كردم تغيير مسير گلوله‌ها اتفاقى نيست. همان‌جا متوجه شدم كه هنوز رفتنى نيستم ... ⏰زمان: ۲۱:۲۴ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
💔(: دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh
💢تنها دلیل نگرانی اصلاح طلبان در برابر جن.گ روسیه واکراین اینه که همشون نگران آینده بچه هاشون تو کشورهای اروپایی وآمریکایی هستن! نکنه انتظار دارین نگران غزه و یمن باشن؟ هان؟!
466.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🌸 پس از فتح شهر سابقیه حلب و مکالمه ی بیسیم با + بگو سید ابراهیم سلام می رسونه ...! ♥️ @ShahidMostafaSadrzadeh
t.me/Labbaykeyazeinabفصل هفتم.mp3
زمان: حجم: 24.06M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت دهم، فصل هفتم «روز از نو، روزى از نو» دوباره من را سوار ماشين كرد. جايى حول و حوش شهريار رفتيم و املت خورديم. همان‌جا چند تا عكس سلفى و فيلم هم گرفتيم. سيدابراهيم رو به دوربين گفت: «آى مردم! ابوعلى داره مى‌ره، كارش درست شده.» ... ⏰زمان: ۱۵:۵۹ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh