eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید 🔹آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسید جوان #شغل شما چيست⁉️ گفت: #طلبه هستم. آیت
🔸 #همسر_شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی» دبیرستانی بود که با #شهید_علمدار آشنا و به این شهید🌷 و زندگی‌اش علاقه‌مند💞 می‌شود 🔹آن‌قدر که حتی از #خداوند، تقاضای همسری می‌کند که در تقوا و انقلابی‌گری همچون #او باشد. ❣خواب دیدم #شهید_علمدار با جوانی دیگر👥 وارد کوچه‌ی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانه‌ی آن #جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از #ما درخواست کردید و متوسل به #امام_زمان (عج) شدید.   #شهید_عبدالمهدی_کاظمی #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨برخیز! که #حجّت_خدا می آید ❣رحمت زحریم کبریا💫 مى آید ✨از گلشنـ💐عسکرى گذرکن #کامروز ❣بوى گل نرگس🌸🍃 از فضا مى آید میلاد #امام_زمان(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد🌸🌺🌼  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7962634_649.mp3
11.44M
🌺🌸🌼💐🌼🌸🌺 #نیمه_شعبان 🎼 از آسمونا داره برکت میباره 🎤🎤 #حنیف_طاهری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا محسن چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری
🌿زهی #خجسته زمانی که يار باز آيد 💐به کام غمزدگان #غمگسار باز آيد 🌿اگر فداي #امام_زمان نخواهد شد 💐ز #سر چه گويم و سر خود چه کار باز آيد⁉️   #کلام‌_شهید🌷 ⚜یه‌ جوری‌ باش‌ که‌ سرنوشتت‌ هر چی‌ شد، ختم‌ به‌ #امام‌_زمان(عج)‌ بشه... #شهید_محسن‌_حججی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠عارف کایدخورده🌷 و بابک نوری🌷 هریس هر دو از شهیدان #دهه_هفتادی مدافع حرم هستند. 💠هر دو دانشجو و مت
🏵اگر می‌دانستم یک روز این اتفاق برای #دردانه‌ام می‌افتد هیچ‌وقت مانعش نمی‌شدم❌ ولی هرطور شده قبل از رفتن #می‌دیدمش. نبودن و ندیدن #عارف خیلی برایم سخت است😔آن هم عارفی که این همه #مهربان بود. 🏵چند مورد هست که وقتی کنار هم می‌گذارم به من قوت قلب💗 می‌دهد. #آقاعارف شهید شده🌷 و این خیلی مهم است. وقتی که یاد مصایب #حضرت_زینب(س) می‌افتم و می‌خواهم از خانم زهرا🌸 و خانم زینب(س) #الگوپذیری داشته باشم تحمل این درد و سختی خیلی برایم ارزش پیدا می‌کند. 🏵دیگر اینکه وقتی می‌بینم خیلی از #جوان‌ها ادامه‌دهنده راه آقاعارف هستند و می‌بینم که به #شهدا عشق و ارادت دارند خرسندم می‌شوم😍خیلی از نوجوانان و جوانانی که خیلی با #شهادت آشنایی نداشتند به خاطر حبی💞 که به آقاعارف داشتند خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند👌 و مؤثر بود. راوی: مادر شهید #شهید_عارف_کایدخورده 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🏵اگر می‌دانستم یک روز این اتفاق برای #دردانه‌ام می‌افتد هیچ‌وقت مانعش نمی‌شدم❌ ولی هرطور شده قبل از
0⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: مادر شهید 🔰من و هر دو عاطفی و به‌هم وابسته💞 بودیم و این وابستگی از طرف من خیلی بیشتر بود. دانشگاهش را انتخاب کرد و می‌خواست این فاصله عاطفی را کم💕 کند. 🔰چند روز قبل از رفتنش برای چکاپ قلب❤️ به تهران رفت و آنجا دکتر می‌گوید باید سریع بستری🛌 و عمل شوی و در قلبت بگذاریم. همسرم و دخترم با هم👥 رفته بودند 🔰و چون بحث پیش آمد به آقاعارف گفتم شما هم پیش‌شان برو. هم همین کار را کرد و چند روز آنجا ماند. عمل انجام شد✅ و باتری را که گذاشتند همان روز به عارف زنگ📞 می‌زنند که آمده. پدرش می‌گوید من حالم خوب است و اگر می‌خواهی بروی من نمی‌شوم❌ 🔰خواهرش خیلی به عارف بود و آنجا با هم صحبت‌هایشان را می‌کنند، گردش می‌روند. را بعد چند روز فرستاد🚌 و خودش پیش ماند. پدرش گفت حالم خوب است🙂 و نگران حال من نباش. 🔰عارف دادن به من می‌رود و من مرتب تماس می‌گرفتم☎️ و می‌دیدم موبایلش خاموش📴 است. به پدرش می‌گفتم چرا موبایل خاموش است⁉️ که پدرش می‌گفت داشت و رفت. 🔰من خیلی تعجب کردم😟 که عارف چطور برای امتحان پدرش را در بگذارد و برود. پدرش هم با خیال راحت صحبت می‌کرد. به می‌گفتم چه امتحانی بود که آن‌قدر مهم بود و شما را تنها گذاشت👤 و رفت. گفت امتحانش بود و ممکن است طول بکشد. 🔰پدرش به برگشت و من نمی‌دانستم از دست عارف ناراحت باشم یا نه🙁 بعد از چند روز که دوباره پرسیدم کجاست❓ گفت که رفته است و تلفنش باید خاموش📵 باشد. 🔰یک روز زود که بلند شدیم نماز📿 بخوانیم فکرم خیلی مشغول شد. به گفتم از تو چیزی می‌پرسم، تو را خدا راستش را بگو. گفتم عارف کجاست😢و بااصرار من گفت به رفته است. گفتم یا حضرت زینب(س) و شنیدن این جواب برایم بود. سکوت سهمگینی آن روزها جانم را گرفته بود. 🔰از روزی که عارف را حس عجیبی داشتم. تمام اینها تمام شد و چند روز بعد برای مهمانی به رفتیم. بعد از صرف شام گوشی‌ام📱 را باز کردم و در فضای مجازی عارف را خواندم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢پهلوان #بسیجی ابراهیم هادی از #بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره🌟 ورزش کشتی♂ کشورمان است 💢او در #اول_اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد👶 ابراهیم #چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ #یتیمی را چشید😔 از آنجا بود که همچون #مردان_بزرگ زندگی را پیش برد👌 #شهید_ابراهیم_هادی🌷 #سالروز_ولادت🎉 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌺 بِه وَصلِ خود 💞 #دَوایی کن دِلـ❤️ دیوانِه ی ما را ......مُحَمَدــ❤ــتَقی...... #شهید_محمدتقی_سالخورده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 💥🌺 #قسمت_هفدهم: برنامه ی اسلام برای افزایش لذت چیه؟ خیلی مهم! ✅👆🔸
❣﷽❣ 📡 : آثار لذت های غربی خیلی خیلی مهم! ✅👆🔸 استاد پناهیان: حواست جمع باشه ...منت سر خدا نذاری❌ طرف میگه "نه دیگه.... ما چشم پوشی کردیم از لذائذ گناه 👈 واسه آخرت😤 تو بیخود کردی .....😊 تو تمام این چشم پوشی که داشتی «تمام سودشو تو دنیا میبری» 👇👇👇 🌹سرحال تر 🌹شاداب تر 🌹جوان تر 🌹پیری زودرس دچار نمیشی 🌹بسیاری از ناراحتی های جسمی وروانی وعصبی رو دچار نخواهی شد. 👈این دوتا نگاه اساسی رو ببینید چقدر فرق میکنه👌 🍂در نگاه کفر آلود،در نگاه غیر دینی،انسان فعال نیست منفعل هست. میگه از هر چیزی خوشم اومد میرم طرفش🏃 از هر چیزی بدم اومد ازش فاصله میگیریم🚶 🍃در نگاه دین انسان «فعال» هست برای اینکه بتواند از زندگی لذت ببرد! 💕برای افزایش محبت خودش به همسرش «فعالیت هایی» رو انجام میده 😘😘😘 و بعد کسی که «فعالانه با لذت با شادی با محبت برخورد میکنه بهتر نتیجه میگیره» (دقت کردید؟😏👆🏻 انصافا خیلی مهمه) و بیشتر لذت میبره از زندگی.🌺 👈تا اون کسی که هردم بیل داره برخورد میکنه مثلا اگه چشمتون رو باز بزارید و دلتون رو رها بزارید که هر لحظه از هر چیزی خوشش اومد بهش بدید؛چند وقت دیگه این بیماری ها رو دچار میشید 👇 ✍دیگه از لذت بخش ترین اموری که تو زندگی هست لذت نمیبری⛔️⛔️⛔️⛔️ ✍زود بی حوصله خسته وکسل میشی⛔️ ✍نیاز به هیجان های مضر وکاذبی پیدا میکنی که یکمی بتونی برای خودت تفریحی ایجاد کنی ⛔️⛔️⛔️ 👠💅👀 ✍دشمنی ها به جای دوستی ها وعشق ومحبت دلتو پر میکنه⛔️ ✍به سرعت اهل کینه توزی میشی ⛔️ ✍بقیه اش هم بیماری های جسمی وروحی وهزار درد بی درمانه که آدم میگیره ⛔️ ✍یکی از اون بقیه اش هم اینه که از خدا دور میشی...🔞 خب آخه چرا آدم کاری کنه که از خدا دور بشه⁉️ دین ما مظلومه.... به خدا قسم دینه ما غریبه... مذهبی ها باید این دینو از غربت در بیارن.. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۴۱.mp3
10.33M
38 دیـ☝️ـر نشـده... هنوز هم میشه پیداش کنی! میدونی؟ امــام زمان تو، همین جاست ❗️ یه سری به دلـ💖ـت بزن و آشتی کن. آروم آروم می بینی؛ که توی دلت ظهور کرده... 👆👆 🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مراسم جشن #عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود☺️ چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه
🔸به راستی چه مرگی با #افتخارتر از آن است که خونت❣ در جوار بانوی صبر و استقامت #حضرت_زینب(س) و در راه خدا ریخته شود. 🔹حکایت #شهدای_مدافع_حرم🌷 حکایت غریبی است که ریشه در واقعه #کربلا دارد. و عشقی💞 که با آوردن نام #حسین(ع)، در دل های آن ها جاری شده است.  🔸شهید اکبر شهریاری🌷 یکی از جوانانی بود که برای دفاع👊 از حرمین تا پای جان مبارزه کرد. #شهید_اکبر_شهریاری #شهید_مدافع_حرم  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞 ↶#نیمه_پنهان↷ #قسمت_هجدهم 8⃣1⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃بعضي ها وقتي حرف م
📚 💞 ↶ ⃣1⃣ 🔻راوی: همسرشهید 🍃اين را فهميده بودم كه از ابراز مستقيم محبت خوشش نمي آيد . از اين كه بگويد دوستت دارم و اين حرف ها . دوست هم نداشت اين حرف ها را بشنود . مثلاً من شماره ي تلفن پايگاه انرژي اتمي را داشتم . 🍃بعضي وقت ها هم دلم مي خواست كه زنگ بزنم. ولي چه طور بگويم . يك كم مي ترسيدم شايد . يك بار هم گفت " دليلي نداره ، كلي آدم ديگر هم آن جا هستند كه امكان استفاده از تلفن برايشان نيست . " درست است كه ديگر با هم زن و شوهر شده بوديم ، ولي من ، هنوز رودربايستي داشتم . 🍃حتی روم نمي شد توي صورتش نگاه كنم . يك بار از مدرسه كه برگشتم خانه ، ديدم لباسهايش را شسته ، آويزان كرده و چون لباس ديگري نداشته چادر من را پيچيده دورش ، دارد نماز مي خواند . اين قدر خجالت كشيدم و خود را سر زنش كردم كه چرا خانه نبودم تا لباسهايش را بشويم . نمازش كه تمام شد احساس من را فهميد . 🍃 گفت " آدم بايد همه جورش را ببيند . " هيچ وقت واضح با هم حرف نمي زديم . راجع به هيچ چيز حتا خودمان . بهانه ي حرف هايمان جبهه و جنگ بود . حالا نه در اين مورد ، كلاً آدمي نبود كه حرف زدنش از عمل كردنش بيش تر باشد . حتا راجع به جبهه هم اين جور نبود كه مدام در خانه حرف جبهه و جنگ باشد . مسائل مربوط به كارش را اصلاً نمي گفت . 🍃از پشت تلفن ، هميشه اين حالت بود كه نتوانم حرف هايم را بزنم حتا روم نمي شد بپرسم كي مي آيي . وقتي هم نبود همين طور . يك بار به من گفت " روزها توي خانه حوصله ات سر مي رود راديو گوش كن . " آن موقع راديو نداشتيم . از روز بعد يك جعبه ي آهني روي طاقچه مي ديدم . ولي باز ش نمي كردم . مي گفتم حتماً بي سيمش داخل آن است . نمي خواستم بهش دست بزنم . چهار پنچ روز فقط نگاهش كردم. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞 ↶ ⃣2⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃. يك بار كه آمد ، پرسيد " راديو را توانستي راه بيندازي ؟ " گفتم " كدام راديو ؟ " گفت " هماني كه توي آن جعبه ، سر طاقچه بود . " نمي تواستم بگويم احساس مي كردم آن جعبه جزو حريم اوست و نبايد بهش دست بزنم . همه كارها و حرف هايش را دربست قبول مي كردم . هنوز از جزئيات كارش چيزي نمي دانستم و از اين و آن شنيده بودم كه نيروهاي قم و اراك و چند جاي ديگر با هم يك جا شده اند و تيپ علي ابي طالب را تشكيل داده اند . آقا مهدي هم فرمان ده تيپ شده بود . ديگر به پاييز اهواز خورده بوديم و گرماي هوا زياد اذيت نمي كرد . 🍃 با اتوبوس كه مي رفتم مدرسه و بر مي گشتم ، كنار خيابان رزمنده ها را با چفيه هايشان مي ديدم كه جلوي باجه ي تلفن صف كشيده اند تا به خانواده شان زنگ بزنند . از همه جاي ايران آمده بودند . برگشتني براي اين كه زود به خانه نرسم ، وسط هاي راه از اتوبوس پياده مي شدم و بقيه راه را پياده مي آمدم . از جلوي بيمارستان جندي شاپور رد مي شدم . آمبولانس آمبولانس مجروح مي آوردند ، من هم همين جوري مات و مبهوت مي ايستادم و نگاهشان مي كردم . 🍃حيران در برابر رازي كه اين آدم ها با خود داشتند ، چيزي كه مي توانستند برايش جان بدهند . ديدن جنگ از نزديك يعني همين ، يعني اين كه ببيني آدمها واقعاً زخمي و شهيد مي شوند . شب كه آقا مهدي بر مي گشت خانه مي خواستم همه ي چيزهايي را كه آن روز ديده بودم برايش تعريف كنم . ولي فرصت نمي كرد تا آخرش را بشنود عمليات والفجر مقدماتي بود گمانم . تلفن زد . تلفني حرف زدنمان جالب بود پيش تر تلگراف بود تا تلفن . كم و كوتاه . شايد فكر مي كرديم همه چيز بايد به مختصرترين شكلش انجام بگيرد ، گفت " يك كم مشكل پيدا كرديم . من فردا بر مي گردم ، مي آيم خانه . 🍃" حدس زدم عملياتشان موفق نبوده است . اين قدر نبودنش در خانه برايم طبيعي شده بود و جا افتاده بود كه گفتم " نه لزومي ندارد برگردي . " از او اصرار "كه دارم فردا مي آيم " و از من انكار كه " نه ، چه كاري داري كه بيايي ." يك چز ديگر هم مي خواستم بگويم . رويم نمي شد . خواست قطع كند . گفت " كاري نداري ؟ " گفتم " مي خواستم يك چيزي را بهت بگويم ." گفت " خودم مي دانم " فردا كه از مدرسه آمدم خانه پوتينهايش را جلوي در ديدم . گوشه ي اتاق خوابيده بود ، يك پتو انداخته بود زيرش. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
17-halo havaei dare in gomnami.mp3
18.28M
🌾نه یه #چفیه نه یه سربند 🌴نه نشونی از یه فرزند 🌾ازش هیچ چیزی نمونده❌ 🌴به جز ازیه #عکس_لبخند تقدیم به تمام #شهدای_گمنام 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★خسته😞 از روزمرگي هايم ❣ به رؤيای خواب می مانم ★می نويسم✍ ❣ رفیق باز هم بی جواب😔 می مانم 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼 چه خوب شد به #زمین آمدی و چه #خوبتر اینکه همه آرزوی من💗 شدی... ای همه آرزوی من😍 #سلام #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5983346762855744374.mp3
4.79M
📲 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 نگاه با محبت عجل الله تعالی 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یادم هست یک روز صبح #مجید_پازوکی گفت: دیشب #خواب دیدم زیر همین جاده های که ما از #طلائیه به سمت #جز
💌نامه ای به خدا 💌 📝آیا کسی که از کاروان شهدا🌷 #جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد⁉️ کسی که در دریای معنویت جنگ #مردود شده ، دیگر روی عرض اندام دارد که بیاید و #خاطره بگوید؟😔 📝ای #امام_زمان عزیز، تو را قسم به خون❣ دوستان #شهید، از ما بگذر🙏 که تقصیر کردیم. 📝ای #پدر_بزرگ ملت، مرا ببخش که کمکاری کردم و شایسته #سربازی تو نبودم😢 والسلام- غلام ونوکر بچه های فاطمه(س)، #مجید_پازوکی #شهید_مجید_پازوکی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💌نامه ای به خدا 💌 📝آیا کسی که از کاروان شهدا🌷 #جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد⁉️ کسی که در دریای مع
1⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 💠 شما نگذاشتید من بروم 🔰فاصله ما و ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند💥 کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین💣 باز می کردیم برای پیش روی بچه ها. 🔰هر چه رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک می افتاد دست تخریب چی👤 دل و جرائتی💪 می خواست، این بار دواطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد. 🔰موقع برگشت تیر خورد💥 همه فکر می کردیم شده. هفت، هشت تیر خورد به . بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس🚑 شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز است.   🔰 تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش🛌 باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی کردند. 🔰همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح🕌 نذر و نیاز. فردا علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند😦 بعد از آن بارها به می گفت: ” 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh