🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_محمدرضا_عسکری_فرد🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣9⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰نام او زبان زد عام و خاص بود، محمدرضا عسکری فرد #متولد 24آبان ماه سال 1353📆 در خانوادهای مذهبی و اصیل #خرمشهری دیده به جهان گشود، عسکری فرد در سال 74 و پس از سالها فعالیت در بسیج✌️ به #سپاه پاسداران پیوست و لباس پاسداری بر تن کرد.
🔰محمدرضا عسکری فرد با قرآن📖 و #مسجدجامع خرمشهر مأنوس بود، انگار که قرآن و مسجد جامع خرمشهر بخشی از هویت💝 او بودند. در سالهای پس از ارتحال "آیتالله سید محمدتقی موسوی" امام جماعت مسجد جامع خرمشهر و از روحانیون برجسته خرمشهری که اتفاقاً ارتباط نزدیکی با #شهید_عسکری فرد داشتند
🔰مرحوم سید کاظم نعمت زاده و #محمدرضا عسکری فرد بهمانند دو بال🕊 برای مسجد جامع خرمشهر شدند. مدتی بعد سید کاظم نعمت زاده نیز از اساتید برجسته #قرآن که او نیز با مسجد جامع خرمشهر مأنوس بود دار فانی را وداع گفت😔 و محمدرضا عسکری فرد بهتنهایی👤 بار مسئولیت این دو چهره برجسته فرهنگی و #مذهبی را عهدهدار شد.
🔰محمدرضا عسکری فرد و مسجد جامع خرمشهر دو یار💞 جداناشدنی بودند تا اینکه پس از سالها تلاش و کوشش درراه سبکبالی؛ برای #دفاع از حریم حضرت زینب (س) به خیل عظیم مدافعان حرم پیوست👥 سرانجام در #سحرگاه دوازدهمین روز از ماه #محرم سال 94 محمدرضا به پرواز ملکوتی شهادت🌷 لبیک گفت و به آرزوی دیرینه خود رسید.
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۸۵ استاد پرهیزگار .MP3
1.07M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه نساء✨
#قرائت_صفحه_هشتاد_وپنجم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#چشم مخصوص تماشاست اگربگذارند وتماشای #تو زیباست😍 اگربگذارند من ازاظهارنظرهای دلمـ❤️ فهمیدم #عشق هم
🔹در دوران نبرد خیلی کم غذا🍲 میخورد می گفت: شاید بقیه #رزمندگان همین راهم نداشته باشند. خیلی کم میخوابید، در واقع خودش را برای #وصال💞 آماده کرده بود...
🔸شیخ هادی در خط نبرد وظیفه ی #روحانیت و مبلّغ بودن خود را فراموش نمی کرد❌ به هر کس وظیفه ی خودش را یادآوری می کرد او انسانی مومن، #عابد، زاهد، صالح، متواضع، شجاع💪 و برای جمع ما #خیر_محض بود
♨️با عمل خداپسندمان به تو لبیک می گوییم #ای_شهید...
#شهید #محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 83 #استاد_پناهیان #مبارزه_با_راحت_طلبی 11 ♨️مرگ آرام... ⭕️ تن پروری و راحت طلب
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 84
#استاد_پناهیان
#مبارزه_با_راحت_طلبی 12
🔥 #شهوت_رانی 🔥
💢 یکی از مشکلات عمده در سنین جوانی، شهوترانی هست.
خیلی از جوانان واقعا دوست دارن که اهل شهوترانی نباشن «اما هر کاری میکنن نمیتونن خودشون رو کنترل کنن».
😒
👈 از روزه گرفتن تا انواع دعا و مناجات و حتی رفتن به مشهد و کربلا انجام میدن برای اینکه بتونن با شهوت رانی خودشون مقابله کنن اما بازم شکست میخورن!❌
🚫 عزیز دلم مراقب باش راه رو اشتباه نری.
✅ «اولین کاری که باید در مقابله با شهوترانی بکنی اینه که با راحت طلبیت مبارزه کنی».
💢 ببینید شهوترانی مثل حرکت با سرعت بالا در یک پیچ بسیار خطرناک هست.
🚘 وقتی ماشین به پیچ رسید، تذکر دادن به راننده برای کم کردن سرعتش فایده ای نداره.
«اگه کسی میخواست تذکر بده باید خیلی زودتر تذکر میداد».😒
❌ خیلی از مسئولین فرهنگی توی پیچ شهوترانی یه دفعه ای به جوان میگن آقا شهوترانی نکن! 😤🚫
🔷عزیز من اون که گوش نمیده الان... بذار راحت باشه!
اگه کسی میخواد به جوانی تذکر بده که شهوترانی نکنه، «باید اول تذکر بده که راحت طلبی نکنه».
🔥 بذر شهوترانی در زمین راحت طلبی کاشته میشه.
💢وقتی یه زمینی پر از علف هرز راحت طلبی شد، دیگه نمیشه ازش استفاده کرد. باید اول زمین رو آماده کرد.
🔺 جوانی که صبح تا شب توی خونه لم میده و هیچ کار مفیدی انجام نمیده معلومه که توی مبارزه با شهوت رانی دچارمشکل میشه
✅ کافیه انسان یه مقدار به بدن خودش کارای سخت بده، همین باعث میشه که خودبخود فکرش سراغ مسایل شهوانی نره و بتونه با تمرکز و آرامش بهتری زندگی کنه.
💢ما باید مراقب باشیم که اهل راحت طلبی نباشیم
-- استاد میشه مثال بزنید؟
🔸ببین عزیزم!
مثلاً گاهی سر سفره هستیم و میخوایم که یه نفر دیگه پارچِ آب رو از اون طرفِ سفره به ما بده
اینجا باید خودمون بلند بشیم و بریم سفره رو دور بزنیم و پارچ رو برداریم و آب بخوریم😊
➖ببخشید! حالا چی میشه اگه به اون یکی گفتیم که پارچ رو بده🤔⁉️
➖اشکالی نداره که به یه نفردیگه دستور بدی!
اما فقط این یه نوع راحت طلبیه
🔴✔️🔴
⛔️و اگه توی زندگیت از این راحت طلبیا زیاد شد،
تو دیگه نمیتونی آدم حسابی بشی،نمیتونی درست زندگی کنی.
حالا هر جور دوست داری...!!
✅اگه دلت برای خودت میسوزه، این کار رو انجام بده و با راحت طلبیت مبارزه کن....💪
کسی که در طول روز هیچ مبارزه ای با راحت طلبیش انجام نده تبدیل به یه مرده ی متحرک میشه و یه موقعی چشم باز میکنه که دیگه خیلی دیر شده...
⭕️ یه موقعی که دیگه زندگیش رو باخته...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_69603562.mp3
5.39M
🎧پادكست هاي صوتی2⃣1⃣
🌼امام مهدي عج در قرآن🌼
🎤 #استاد_اباذری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✿چقدر آخر این ماه
❧سخت و سنگین است💔
✿تمام آسمانُ زمیــ🌎ـن
❧بی قرار و #غمگین است
✿بزرگتر زغم #حسن(ع)
❧و داغ #رضا(ع)
✿فراق #فاطمه(س)
❧با خاتم النبیین(ص) است😭
●شهادت #پیامبراکرم
●و #امام_حسن (ع)
●برامام زمان(عج) وهمگان تسلیت🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@navayehosseinian.hasan shahede.mp3
5.03M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع)
🏴حسن شاهد سیلی مادری
🏴حسن کشته کینه همسری
🎤 #نریمان_پناهی
👌بسیار زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
mirdamad_01.mp3
2.1M
🎵دست من و دامان تو
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
▪️ویژه👌
#رحلت_پیامبر_اکرم_ص
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🏴°•●⚫️●•°•●⚫️●•°•●⚫️●•°🏴
#مرثیه_رسول_اکرم_ص
💔 زبان حال #حضرت_زهرا(س)
🌾حرف از #وصیتهای آخر میزنی بابا
🍂از پیش #زهرایت کجا پر میزنی بابا
🌾این لحظهها یاد گذشته کردهای انگار
🍂حرف از وصیتهای مادر میزنی #بابا
🌾دلشوره داری،از نگاهت خوب میفهمم
🍂داری گریزی به #غمِ در میزنی بابا
🌾زهرای تو پشت و پناه #حیدرِتنهاست
🍂هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
🌾یک روز میبینی مرا بین #در_ودیوار
🍂یک روز میآیی به من سر میزنی بابا😭
🌾گفتی که خیلی زود میآیم #کنار_تو
🍂پس لحظهها را میشمارد یادگار تو
◾️السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ،
◾️السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ،
⚫️ #وفات_نبی_اکرم_ص_تسلیت_باد🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_پنجاه0⃣5⃣ 🍂دو هفته به رفتن مانده بود که بالاخره بعد از کلی جستجو ماد
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_پنجاه_ویکم 1⃣5⃣
🍂چیزی درباره ی رفتن و بورسیه شدنم به محمد نگفته بودم. بعد از پایان ترم چند باری برایم زنگ زده بود، اما من هربار مکالمه را کوتاه می کردم و جوابش را با جملات رسمی می دادم.😔 دلم میخواست بی خبر بروم اما به احترام رفاقتی که قبل تر داشتیم یک روز پیش از سفر برایش زنگ زدم.
🌿شماره را گرفتم.☎️ بعد از چند بوق تلفن برداشته شد:
_ بفرمایید؟
دلم ریخت! صدای #فاطمه بود...😔💓
نتوانستم حرف بزنم. با همان صدای گرم و دلنشین دوباره گفت:
_ الو؟ بفرمایید؟
صدایم را صاف کردم و گفتم :
+ سلام... من... رضام...
🍂مکثی کرد و گفت:
_ حالتون خوبه؟
دلم می لرزید💓 هنوز هم #دوستش داشتم. با صدای گرفته گفتم:
+ نمیدونم...😞
بعد از کمی سکوت گفت:
_ اگه با محمد کار دارین خونه نیست.
+ هروقت اومد بهش بگین به رسم رفاقت زنگ زدم خداحافظی کنم. من فردا میرم انگلیس. شاید دیگه نبینمش.
😔🛫
_ انگلیس...؟؟؟
+ بله.
🌿ساکت ماند و حرفی نزد...
دلم میخواست حتی با یک کلمه به من بفهماند که از شنیدن خبر رفتنم ناراحت شده، اما چیزی نگفت. خداحافظی کردیم و گوشی☎️ را قطع کردم. آن روز دوباره فکرم مشغول شده بود. همانطور که ساکم را جمع می کردم خاطرات دوسال اخیر در ذهنم مرور می شد.
🍂چشمم به گوی موزیکال افتاد.🔮
بلند شدم و در ساکم گذاشتمش. آخر شب بعد از اینکه مسواک زدم و آماده ی خوابیدن شدم تلفن زنگ خورد. قبل از پدر و مادر خودم را رساندم و تلفن را جواب دادم. ☎️
_ الو؟ بفرمایید؟
+ سلام داداش. پارسال دوست امسال آشنا. خوبی؟😊
_ سلام! محمد تویی؟😒
+ آره خودمم. چطوری؟ ببین من شهرستانم. تا چند روز دیگه نمیتونم برگردم، خواهرم زنگ زد گفت میخوای از ایران بری. درسته؟
🌿_ آره. میرم انگلیس.
+ چرا یهو بی خبر؟
_ چند ماهی میشه دارم کارای رفتنمو درست می کنم. #بورسیه ی تحصیلی گرفتم. برای ادامه تحصیل میرم انگلیس. فکر می کردم دونستن و ندونستنش برات فرقی نداره. برای همینم چیزی نگفتم.😕
🍂+ چرا فکر می کردی فرقی نداره؟!😐
_ چون نسبت به دوستیمون دلسرد شدم. چون میدونستم توهم توی این مدت سعی کردی منو از سر خودت و خانوادت باز کنی.
+ اون وقت چطوری به این نتیجه رسیدی؟!
_ مگه اشتباه می کنم؟😔
+ واقعا منو اینجوری شناختی؟
🌿کمی مکث کردم و گفتم:
_ اوایل #پاییز ازت خواستم اجازه بدی بیام و دوباره با خواهرت حرف بزنم، تو گفتی هرموقع خواهرم صلاح بدونه خودش جوابتو میده. اما من دیگه تحمل انتظار کشیدنو نداشتم. سرزده اومدم که وقتی رسیدم سر کوچه دیدم #خواستگار خواهرت با خانوادش اومدن تو...
🍂محمد بلند بلند خندید😄 و گفت:
+ پس این همه مدت کلاس گذاشتنت برای همین بود؟ بابا، اون پسر عموم بود. از بچگی زن عموم دوست داشت خواهرم عروسشون بشه، اما #فاطمه هیچ تمایلی به این وصلت نداشت. مادرمم به احترام عموم قبول کرد که بیان. میخواست از زبون خود فاطمه جواب منفی رو بشنون. همون روزم قال قضیه کنده شد رفت پی کارش!
🌿_ ولی دیدن اون صحنه منو داغون کرد. ناامید شدم. 😞خودمو سپردم به زندگی تا هرچی میخواد پیش بیاد.
+ کاش زودتر باهام حرف میزدی تا برات توضیح می دادم.😊 واقعا آدم توی حکمت کارای خدا می مونه! بگذریم... راستش نمیدونم با شرایطی که الان برات پیش اومده و مجبوری از ایران بری چه اتفاقی میفته، ولی خواهرم ازم خواست باهات صحبت کنم. البته من بهش گفتم که شاید الان شرایط مناسبی نباشه ولی خودش بهم گفت جواب درخواست #ازدواجتو بده😉
🍂شوکه شدم😧 نمیدانستم با چه جوابی مواجه می شوم. ادامه داد:
+ من که نمیدونستم بورسیه گرفتی. ولی دیشبم به #فاطمه گفتم که رضا به هر دلیلی بخواد بره انگلیس نمیتونه فردا پروازشو کنسل کنه و با شنیدن این حرفا فقط فکرش بهم میریزه. اما نمیدونم چرا اصرار داشت که باهات حرف بزنم.☺️
🌿_ میشه بری سر اصل مطلب؟
+ بله میشه! خواهرم به درخواست ازدواجت جواب #مثبت داده!😃
با شنیدن این جمله گل از گلم شکفت😍 انگار دنیا را به من داده بودند. اما فکر رفتن و بورسیه شدن ته دلم را خالی می کرد. گفتم:
_ چرا این همه مدت جواب نداد؟ حالا بعد از #یک_سال درست فردا که من باید برم اینو میگی؟
+ چی بگم! اونم دلایل خودشو داشت.
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ramazan_1396-3-9-1-00.mp3
5.86M
🎹مناجات با خدا
من خیلی بدم، من دیر اومدم
دستم رو بگیر، من نابلدم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - شخصیت امام حسن مجتبی - حجت الاسلام رفیعی.mp3
4.05M
🎧شخصیت #امام_حسن_مجتبی (ع)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌👌
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh