eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🌼هر روز که می گذرد دریای #خواستنت وسیع تر می شود و دلتنگی ها💔 عمیق تر و زورق های #صبر که بی صدا می شکنــ⚡️ـد! این است حالِ دل در بحرِ #فراقِ_تو ساحل #آرامش! کجایی⁉️ ‌ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰مـــن #وارث ِ آرمان های توأم   وارثِ لباسِ خاکیِ تــ♥️ـو 🔰و تا زمانی که نام #بسیجی بر پیشانیَم میدرخشد هرگز🚫 نخـواهم گذاشت نامِ #صنوبرانِ صداقت پیشه فقط بر بن بست های⛔️ دلگیرِ شهرم بماند ... #شهید_علیرضا_بریری #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - گناه متاهل - حجت الاسلام عالی.mp3
1.3M
♨️گناه متاهل #سخنرانی بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام #عالی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ خاطره ای از شهید 🌷پس از دیپلم با کمک خواهرش وانتی خرید و ۹ ماه از صبح تا شب کار می‌کرد و هر روز ک
🌿🌺🌿🌺🌿🌺 🥀حسین کاملا ساکت و با ادب و مهربون و دوست داشتنی بود، خیلی با تواضع بود و آرام صحبت میکرد.☺️ 🥀اولین مرتبه ای که دیدمش به من گفت: شما سیدی؟ گفتم: آره . گفت: من سیدها رو می‌بینم‌، تنم رعشه میگیره☝️؛ اونایی که سادات واقعی هستن نمیتونم تو چشماشون نگاه کنم.😞 🥀یه وانت داشت قبل اومدنش به سوریه میفروشد و پولش را به نیازمندها میدهد🌹 . بهش میگن حسین نفروش ضرر میکنی. میگه شماها ضرر می‌کنید، من برگشتی برایم نیست... 🥀حسین بچه فردوس_یافت آباد بود. یک مرتبه تو حوزه بسیجشون میگه من میشم عکسمو بزنید اینجا..‌. و محکم دستشو میکوبه به دیوار که هنوزم جاش هست🖐 ولی قاب عکسشو روش گذاشتند. 🥀حسین خمپاره ۶۰زن یگان بود. نصف شبها میدیدم یهو نیست، غیبش زده. میدیدم میره تو تاریکی و پشت دیوار خرابه‌ها میخونه و گریه میکنه😭. 🥀داشتیم میرفتیم تو خط، مجید قربانخانی گفت: حسین انگشرتو بهم یادگاری بده، حسین هم داد بعد بهش گفت: نه به من وفا میکنه نه به تو. و وفا هم نکرد.😔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید 🔻 🕊 والله ازمهمترین شئون #عاقبت_بخیری رابطه قلبی، دلی و حقیقی ما با این حکیمی است، که ام
🔰مسافر تاکسی!🔰 🔷سردار سلیمانی میگفت: یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم. 🔸راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه؟آشنا بنظر میرسم؟ بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم. 🔹جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟ خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم. باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی! گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم. 🔸سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم:چرا سکوت کردی؟ حرفی نزد. گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟ جوان نگاه معنا داری بهم کردو گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی؛ من هیچ مشکلی ندارم. #شهید_قاسم_سلیمانی 🌷 #سیدالشهدای_مقاومت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 ذوالفقار خاطرات 👌 این مجموعه ساده و کوتاه روایتی ست از مردی که ذوالفقار علی بود در نیام عشق و غیرت اینبار از بشنویم 3⃣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۱۶۹ استاد پرهیزگار .MP3
992.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه اعراف✨ #قرائت_صفحه_صدوشصت_ونه 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب 1⃣3⃣ 📗 برای زِین اَب 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖 این کتاب به زندگی چند وجهی شهید مفقودالاثر مدافع
💠معرفی کتاب 2⃣3⃣ 📗 آخر شهید می شوی 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖این کتاب به بیان خاطرات شهید مدافع حرم، #شهید_صادق_عدالت_اکبری از زبان مادر شهید می پردازد، مادری که در تشییع پیکر فرزندش حماسه ای به پا کرده بود. صادق سردارزاده‌ای بود که می‌توانست تمام اسباب رفاه را مهیا داشته باشد و پدرش سهمش از جهاد را در سال‌های جنگ و در جبهه‌های کردستان تمام و کمال پرداخته بود، بااینحال او به عشق جهاد و شهادت، دل از راحت و آسایش و امنیت برداشت و راهی خط مقدم و جبهه مقاومت شد و از غربت شهید برگشت.» 🔰برشی از کتاب: 🌷از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهره‌هایش را هی کم و کمتر می‌کرد. محدثه می‌گفت: «دلم می‌گیرد طفلی‌ها را توی قفس می‌بینم.» 🌷از آن‌همه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جان‌شان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آن‌را هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثه‌سادات رهایش کرد. 🌷شب، وقتی می‌خواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقه‌اش، تک به تک خداحافظی و دیده‌بوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دست‌هایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان. 🌷دست‌هایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشم‌هایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...» 🌷و تنگ در آغوشم کشید و لحظه‌ای بعد، از حلقه دست‌هایم بیرون خزید و رفت که رفت... 🍃🌸🍃 📚 خرید از کتابفروشی های سراسر کشور 🌐خرید اینترنتی: http://osveah.ir/آخر-شهید-میشوی/764.html 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #کلام_شهید باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم ک
🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ❣این اواخر وقتی از او عکس میگرفتم، آن قدر به شهادتش یقین داشتم که وقتی پشت لنز توی چهره اش نگاه میکردم باخودم میگفتم این عکس آخر است. ❣بارها این از ذهنم خطور کرده بود.تقریباً پنج شش ماه آخر، هرچه عکس از او میگرفتم بعداً ازحافظه دوربین پاک میکردم‌. دلم نمی آمد عکسی از او گرفته باشم که عکس آخر باشد. ❣باخودم میگفتم ان شاءالله هنوز هم هست و دفعه بعدکه دیدمش بازهم از او عکس میگیرم. یکی ازعکس هایش راخیلی دوست داشتم. هدفون بزرگی روی گوش هایش بود و داشت فایلی را گوش میکرد. ❣تا چند روز قبل از شهادتش این عکس را نگه داشته بودم، اما آن را هم حذف کردم. دوست داشتم که هنوز باشد، اما از حالت هایی که این اواخر داشت یقین کرده بودم رفتنی است. ❣به خاطر حذف کردن آن عکس ها تاسف نمی خورم. به همه ساعات اندکی که چندماه قبل از شهادتش در کنارش بودم و به لحظاتی که با اوگذرانده بودم افتخارمی کنم. ❣همیشه حواسم بودکه کنار شهید زنده ای هستم که روی خاک قدم می زند. به روایت برادر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهتزاز پرچم یا اباالفضل(ع) توسط شهید بیضایی در حلب سوریه ؛ ساعاتی قبل از شهادت😔 این بیرق علمداره هنوز رو زمین نیفتاده #شهید_محمودرضا_بیضایی #یادش_با_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
76247104_1397-1-27-11-57.mp3
4.66M
👆جریانِ فکریِ شهید مدافع حرم، #محمودرضا_بیضایی چه بود؟ اگر دنبال شهادتی🌹 با دقت گوش بده و عمل کن 🎙راوی:حجت الاسلام موسوی زاده 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌸}• #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
‍ ‍ ‍ 🕊🕊🕊🕊🕊 🕊 💢 راز دو شهید گمنامی که در کنار هم دفن شده بودند. 🔸روز تڪریم مادران شهدا، رئیس بنیاد شهید شهر بہ دیدار مادرم آمد. هنگامے که راجع بہ #مفقود شدن پیڪر عبدالحسین مے‌پرسند مادرم مے‌گوید؛ ڪہ من فرزندم را براے خدا داده‌ام و برایم فرقے ندارد ڪہ پیڪرش در ڪجا دفن است. 🍃 🔹 #شهیدعبدالحسین_عرب_نژاد متولد 1348 بود. او در 19 سالگے و در 23 خرداد سال 67 یعنے سال پایانے جنگ، در عملیات بیت المقدس7 بہ شهادت رسید. 🔸اما هیچ گاه خبرے از پیڪر او نشد و اسمش جزو شهداے مفقود الجسد باقے مانده بود تا اینڪہ نتایج آزمایش DNA ڪہ خانواده شهید انجام داده بودند رسما اعلام شد و طبق آن مشخص شد یڪے از 5 شهید گمنام مدفون شده در مسجد فائق تهران، همان #شهیدعبدالحسین_عرب_نژاد است . 🔹این درحالیست ڪہ چند سال قبل طبق خوابے ڪہ دیده شده بود مشخص شد، پسر عموے #شهیدعبدالحسین_عرب_نژاد به نام #شهیدحسین_عرب_نژاد هم یڪے از شهداے گمنامیست ڪہ در مسجد فائق بہ خاڪ سپرده شده است. 🔸یڪ بارڪہ بر سر مزار پسر عموے شهیدم در مسجد فائق رفتیم پدرم بہ مزار ڪنارے پسر عمویم نگاهے ڪرد و با حسرت 😔 گفت : "شاید این شهید گمنام هم، عبدالحسین من باشد." 🔹او این را گفت و چند سال پس از آن، دعوت پروردگار را لبیڪ گفت و با دلے پر از انتظار بہ سوے حق شتافت... غافل از این ڪہ آن شهید گمنام همان فرزند سفر ڪرده‌ای است ڪہ 25 سال پدر و مادر را در بازگشتش چشم انتظار گذاشتہ بود . 😔 👤راوی: برادر شهید #شهید_عبدالحسین_عرب_نژاد #شهید_حسین_عرب_نژاد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 خشنودی قلب امام زمان (عج) 🌸چند روز پیش به قصد دیدار پدر و مادرم راهی شدم🚶‍♂️ 🌸بین راه نیت کردم ک
🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌸محسن در سوریه با شهید روح‌الله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند. وقتی روح‌الله قربانی شهید شد، محسن خیلی ناراحت شد. مدام عکسش رو نگاه می‌کرد و می‌گفت: این آقا روح‌الله خیلی بچه ی خوبی بود. خوش به حالش که شهید شد. 🌸همانطور که به عکسش خیره شده بود گفت: نگاه کن، عرب نبودا اما نمی‌دونم چجوری انقدر ماهرانه چفیه رو دور سرش می‌پیچید... 🌸بعد هم عکس شهید را به طرف من گرفت و نشانم داد. داشت در مورد همین عکس معروف آقا روح‌الله صحبت می‌کرد. همان عکسی که چفیه ی کرم رنگش را دور سرش پیچیده بود. به نقل از: همسر شهید محسن حججی 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📣📣 9⃣ 🌺دعوتید به مطالعه سه از شهدا بزن روش ببین چی میاد😃👇 1⃣🌷داستانی شنیدنی از عنایت امیرالمومنین در روز مباهله و پیدا شدن شهدا 2⃣🌷کرامتی دیگر از شهیدی که همچنان حلال مشکلات است 👈 شهید حسین ولایتی فر🌷 3⃣🌷روایتی جذاب از جایگاه والای یک شهید در خواب و اقتدا رزمندگان به سردار سلیمانی در بین الحرمین 👈شهید وحید نومی گلزار🌷 🔺بخونید و شادی روح شهدا صلواتی نثار کنید🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 6⃣ 🔻 #استاد_پناهیان 💠اگر فکر خودت را رها کنی، هرزگی می‌کند 💠کسی که ذ
❣﷽❣ 7⃣ 🔻 💠دین می‌گوید «علاقه‌هایت را تغییر بده» نه اینکه صرفاً بگوید «دنبال علاقه‌های بد نرو!» 💠چرا فرهنگ غرب، به انسان می‌گوید: «دنبال علاقه‌هایت برو»؟ 💠کسی که صرفاً دنبال «تأمین علاقه‌هایش» باشد، ضعیف می‌شود؛ امّا کسی که دنبال «تغییر علاقه‌هایش» باشد، قوی می‌شود 💠دو راه برای تغییر علاقه‌ها وجود دارد: 1. عمل و رفتار (خصوصاً عملِ مداوم) 2. کنترل ذهن 💠ذهن انسان، محل بزرگترین ثواب‌ها و بزرگترین گناهان است _________ 🔰 🔹اگر انسان از همان سنین کودکی، یاد بگیرد که علاقه‌های خودش را تغییر بدهد، موجود قدرتمند و سعادتمندی خواهد شد. خیلی‌ها از اینکه می‌بینند دین گفته است «دنبال علاقه‌های بد نروید» احساس ناراحتی می‌کنند، چون قدرت مخالفت با علاقه‌های خود را ندارند. خیلی‌ها ناراحت می‌شوند از اینکه دین به آنها دستور داده است، کارهای خوب انجام بدهید؛ چون به این کارها علاقه ندارد. 🔹حرف دین مهم‌تر از این است که به آدم بگوید: «دنبال علاقه‌های بد نرو! یا علی‌رغم نداشتن علاقه به خوبی‌ها، این کارهای خوب را انجام بده!» بلکه دین به آدم می‌گوید: «علاقه‌هایت را تغییر بده!» 🔹در انسان‌ها برخلاف حیوانات «قدرت و توانمندیِ تغییر علاقه» قرار داده شده است؛ انسان می‌تواند تمام علاقه‌هایش را تغییر بدهد. اگر آدم بتواند علاقه‌هایش را تغییر بدهد، می‌تواند به مرگ علاقه‌مند شود، می‌تواند از دنیا دل ببُرد، می‌تواند حسادت و تکبّرش را از بین ببرد. خدا به آدم زور نمی‌گوید؛ می‌گوید: «کم‌کم علاقه‌هایت را تغییر بده، اول طرّاحی کن، مدیریت کن و بعد حرکت کن!» اما در فرهنگ غربی، که برای به بردگی‌کشیدن بشر توسّط صهیونیست‌ها طرّاحی شده این است، به آدم می‌گویند: «برو دنبال علاقه‌هایت!» 🔹عملیات تغییر علاقه، خیلی جذّاب، سرگرم‌کننده، نشاط‌آور و قدرت‌آفرین است. هرکسی-بدون تغییر و مدیریت علاقه‌ها- صرفاً دنبال تأمین علاقه‌هایش برود، ضعیف می‌شود؛ امّا هر کسی دنبال تغییر علاقه‌هایش برود، قوی می‌شود. همان‌طور که اگر کسی ورزش کند، عضلات بدنش قوی می‌شود، کسی که تغییر علاقه بدهد، یعنی عضلات روحش را قوی کرده است. 🔹دو راه برای تغییر علاقه‌ها وجود دارد. یکی «عمل و رفتار انسان» مخصوصاً اگر مداوم باشد، دوم «کنترل ذهن». آدم به هر موضوعی بیاندیشد و توجّه کند، علاقۀ آن را در وجود خودش تقویت کرده است. همان‌طور که وقتی نور خورشید بر روی یک گیاه، بتابد؛ آن گیاه رشد کند. آدم به هر چیزی نگاه نکند و توجه نکند، علاقۀ آن در وجودش ضعیف می‌شود. به علاقۀ بد فکر نکن، ضعیف می‌شود؛ به علاقۀ خوب فکر کن، قوی می‌شود. علی(ع) می‌فرماید: کسی که زیاد به لذّت‌ها فکر کند، مغلوب می‌شود. «مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِي اللَّذَّاتِ غَلَبَتْ عَلَيْهِ» (غررالحکم/8564) بعضی‌ها این هنر را نیاموخته‌اند که «به بعضی چیزها نباید فکر کرد!» 🔹چرا به‌جای «کنترل اندیشه» می‌گوییم «کنترل ذهن»؟ چون به بعضی چیزها، حتی یک لحظه هم نباید توجّه کنی، چه برسد به اینکه تفکّر بکنی. توجّه هم نکن! چرا می‌گوییم «مدیریت ذهن» و نمی‌گوییم مدیریت توجّه؟ برای اینکه سعی کن از آن، آگاهی هم پیدا نکنی. مدیریت ذهن، کنترل برخی از آگاهی‌هاست. بعضی از آگاهی‌ها اصلاً حرام است؛ مثل شنیدن غیبت. «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» (نهج‌البلاغه/خطبه193) مؤمن گوش خود را برای علم نافع، وقف می‌کند؛ به خودش حرام می‌کند که چیز دیگری بشنود. این یعنی کنترل ذهن! 🔹بدترین گناه‌ها در ذهن انجام می‌گیرد؛ مثل ریا. در ذهنت می‌گویی: «فلانی از من خوشش آمد!» همین‌که به ذهنت خطور کرد، آن کارِ خیر هدر رفت! بدتر از این گناه، عُجب و خودپسندی است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: گناه بهتر است از این است که گناه نکنی و عُجب پیدا بکنی (کافی/2/313) عُجب در واقع یک اتفاق ذهنی است؛ اینکه نیمۀ پر لیوان خودت را در ارتباط با خدا نگاه کنی و نیمۀ پر لیوان خدا دربارۀ خودت را نگاه نکن و نبینی که خدا چقدر به تو نعمت داده، چقدر شایسته است که برایش تلاش بکنی. 🔹همان‌طور که بزرگترین گناهان در ذهن است؛ بزرگترین ثواب‌ها هم در ذهن است. «توبه» هم در واقع یک لحظه توجهِ خوب است. سعادتی که «حرّ» در کربلا پیدا کرد به‌خاطر آن لحظه‌ای بود که یک توجهِ خوب برایش حاصل شد. امام‌حسین(ع) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، وقتی حرّ می‌خواست جواب بدهد، یک لحظه به فاطمۀ زهرا(س) مادر حسین(ع) توجه پیدا کرد... ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_34648700.mp3
4.48M
🔈 #پادکست 📝 موضوع: #دولت_کریمه_امام_عصر(عج) 📌 قسمت نهم 👤 استاد #شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍به وقت شهادت 🌹✨وقتی علّامه امینی به او میگوید: تو حیف هستی. من حاضرم خرج سفرت را بدهم تا همراه من
🔰 #کلام_شهید ⚜آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود، و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابان هایش باشم. ⚜این حرف #شهید_نواب_صفوی نشان دهنده ارزش بسیار بالای #نظام_اسلامی است. ⚜برای به ثمر رسیدن این انقلاب خون هزاران نواب صفوی ریخته شده است. بسیاری از ملت های مسلمان جهان آرزوی داشتن چنین #رهبر و چنین نظامی دارند. قدر #حکومت_اسلامی را بیشتر بدانیم و #کفران_نعمت نکنیم. #شهید_سیدمجتبی_نواب_صفوی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ #خاطره ✨یادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت: همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه خوردم😔 بهش گفتم: تو كه ماشاءالله همش تو ارتفاع و آسموني! حالا واسه چی این حرف رو زدی؟😉 ✨کمی سکوت کرد و ادامه داد: بزرگترین و قویترین آدمها و چیزهایی که بوی دردسر ازشون بلند میشه با اوج گرفتن فقط به یک نقطه تبدیل میشن!☺️ و با تبسمي گفت؛ هه!😊 در زندگی از چه نقطه هایی که نترسیدیم ... نقطه ای که در تعریف ریاضی اش گفته شده: نه طول داره نه عرض و نه ارتفاع ... ✨با طعنه بهش گفتم: دلت خوشه ها ... من تو زندگی با مشکلاتی مواجهم که آسمونش سهله، به مریخ هم برم بازم برام بزرگ و عظیمند😊 ✨تبسمی کرد و گفت☺️: شرط نقطه شدن مشکلات اینه که از زمینش دل کنده باشی و به خدا نزدیک شده باشی! 😍 اون روز متوجه حرفاش نشدم، اما الان كه از زمين و زميني ها دل كنده ميفهمم كه چي ميگفت...!😭 #شهید_مسعود_عسگری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 4⃣1⃣ 💫شهید علیرضا کریمی 🌹✨قبل از آخ
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 5⃣1⃣ 💫بیشتر تلاش کن 🌹✨عملیات والفجر هشت تازه به پایان رسیده بود. پیکر شهدا به ستاد معراج شهدای تهران منتقل شد. در بین شهدا شهیدی بود که پیکرش کاملا سالم بود. فقط ترکش بزرگی شبیه نعلبکی به سمت چپ سینه اش اصابت کرده بود و در کنار قلبش ایستاده بود. 🌹✨هیچ مشخصاتی نداشت: نه پلاک، نه کارت و نه ... به همراه این شهید برگه ای بود که نوشته بود: شهید گمنام. به چهره معصومانه اش نگاه کردم. داخل جیب هایش را گشتم. اما هیچ مدرکی نبود. 🌹✨نیمه های شب همان شهید را در خواب دیدم. به من نگاهی کرد و گفت: مادرم منتظر من است. من را شناسایی کن. بیشتر تلاش کن! صبح فردا پیراهن غرق خون شهید را از بدنش خارج کردیم. با آب صابون آن را شستم. شاید اسمش را روی پیراهن نوشته باشد. اما نبود. 🌹✨دوباره به خوابم آمد. همان جمله تکرار شد؛ بیشتر تلاش کن! چند روز بعد پیکر شهید را از سردخانه خارج کردیم. با آب گرم بدنش را شستیم. شاید بر روی بدنش نامش را نوشته باشد. اما باز هم خبری از مشخصات او نبود. 🌹✨چند روزی بود که همه فکرم را مشغول کرده بود. دوباره به خوابم آمد. همان جمله: بیشتر تلاش کن! کم کم در فکر فرو رفته بودم که نکند من را سرکار ... . این بار پیکر شهید را از سردخانه خارج کردم. با توکل بر خدا و معصومین شروع به وارسی کردم. هر کاری به فکرم می رسید کردم اما نتیجه نگرفتم. 🌹✨یکدفعه نگاهم به زخم روی سینه اش افتاد! وقتی بدنش را شستیم: زخم سینه او باز شده بود. ترکش بزرگی که دنده های او را خرد کرده بود می دیدم. دستم را به داخل زخم فرو بردم و ترکش را آهسته خارج کردم. 🌹✨آنچه می دیدم باور کردنی نبود. تلاشها نتیجه داد. این شهید دیگر گمنام نبود. پلاک شهید به همراه ترکش به داخل سینه رفته بود. پلاک صحیح و سالم بود. روز بعد این شهید شناسایی شد. او از بسیجیان شهرکرج بود. 📚برشی از کتاب شهید گمنام 📖انتشارات شهید ابراهیم هادی شادی روح شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh