🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از #همسایه ها نون🍞 پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره ک
🌷هو الشهید🌷
🔹خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط💞 برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و #موقعیت افراد رفتار می کرد. و همیشه هم خنده به لب داشت😍 که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و #خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده.
🔸پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت😕 یا ناراحتی داشت سعی میکرد با #خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه. ولی یه خط قرمزی⭕️ داشت، #ولایت_فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است.
🔹یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به #شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت😐 گفت: با هرکسی دوست داری شوخی کن، با #خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با #رهبری شوخی بکنی❌❌ به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی.
🔸عاشق #رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد👌 ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود «که میروم تا #اشک در چشمان رهبرم جمع نشود😔»
به نقل از: مادر شهید
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه، زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو،
🔹بچه ها می گفتند: ما صبح ها کفش هایمان👞 را #واکس خورده میدیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس میزند‼️
🔸بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند😴 واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به #واکس داشته باشد را واکس میزند.
🔹مشخص شد این فرد همان #فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است.
#شهيد_عبدالحسين_برونسی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سبک_زندگی_مؤثرتر_از_آگاهی_و_ایمان2⃣ #استاد_پناهیان 🔻 🔹یکذره آگاهی و ایمان و علاقه کافی است، بعدش
#سبک_زندگی_مؤثرتر_از_آگاهی_و_ایمان3⃣
#استاد_پناهیان 🔻
🔹سه برداشت غلط دربارۀ عمل:
۱. اینکه منتظر باشیم اول به فراوانیِ علم و ایمان و محبت برسیم، بعداً عمل کنیم
۲. تصور کنیم برای افزایش ایمان و محبت، باید آگاهی را زیاد کنیم (این آگاهیِ تلانبارشده خودش فساد میآورد)
۳. اینکه آگاهی(و معرفت دینی) را قبل از ایجاد ظرفیت روحی به انسان بدهیم!
🔹رفتار و سبک زندگیِ خوب، آمادگی ایجاد میکند که حقیقت را بفهمیم و بپذیریم
🔹 دین برنامۀ عبور از موانع زندگی است؛ تا وقتی بچه، سختی و موانع زندگی را درک نکرده، ظرفیت ندارد دین را به او ارائه دهیم
____
#شرح_موضوع
⭕️ دربارۀ «ارزش عمل و زمان اقدام به عمل» برداشت و تلقیِ اشتباهی وجود دارد که باید آن را برطرف کنیم. اینکه انسان منتظر باشد اول به فراوانیِ آگاهی و ایمان و عشق برسد و بعداً عمل کند، اشتباه است. مانند کسی که منتظر باشد اول در زمینش آبِ فراوانی جاری شود تا بتواند کشاورزی کند! درحالیکه خیلی وقتها در زمین باید چاه عمیق حفر کنیم تا به آب برسیم!
⭕️ انسان گاهی باید با آگاهیِ اندک، در وجود خودش بگردد و آن ایمان و محبت اندک را در قلب خودش پیدا کند و با همان، خودش را سیراب کند، منتظر نباشد که یک دریا ایمان در وجودش جاری شود تا بعداً عمل کند! این یک الگوی تعلیم و تربیتی است. در این الگوی تعلیم و تربیتی، معلم به دانشآموز میگوید: «من به تو چند کلمه یاد میدهم، بیشتر از آن را تو خودت- بر مبنای حکمت- در خودت بگرد و پیدا کن؛ تو با یکذره آگاهی، خودت میتوانی تولیدکنندۀ علم باشی»
⭕️ از معلمهای محترم، میخواهم که این سبک زندگی را به بچهها یاد بدهند. اینقدر داده(اطلاعات) به ذهن بچهها منتقل نکنید، بلکه برایشان مسئله ایجاد کنید و بگذارید بچهها خودشان کنکاش کنند. شیوۀ طرح مسئله و حل مسئله را به او آموزش دهید و بگذارید این دانشآموز، قدم به قدم با معلم جلو بیاید. با اینهمه داده و اطلاعات که به او منتقل میکنید ذهن بچه را نابود میکنید، و بعدش هم امتحانگرفتن از چیزهایی که بلد است! آنوقت نسل آینده فکر میکند که رشد یعنی همینکه این حرفها را از تو یاد بگیرد. اما فایدهاش چیست؟ جز اینکه تعدادی کارمند بار بیاورد، فایدهای ندارد!
⭕️ ناموس آموزش و پرورش شده است «نمره»! این بیاحترامی به حیثیت معلم است. چرا معلم را اینقدر انسان عادلی نمیدانیم که با زبان خود و با تشخیص خودش بگوید «این دانشآموز قبول است!» حرمت معلم بیش از نمرههایی است که ذهنها را پوسیده میکند و خلاقیت را نابود میکند. اما وقتی ما از معلم، برگۀ امتحانی میخواهیم، یعنی «ما به تو اعتماد نداریم!» البته ممکن است یک معلمی هم پارتیبازی کند یا به یک کسی ظلم کند، اما این فسادش کمتر است از این فسادی که نمرهها به دنبال میآورند. میبینید که اکثر دانشآموزان ما دانشمند نمیشوند؛ این جنایتی است که ما در حق دانشآموزان انجام میدهیم!
⭕️ حوزههای علمیه هم بهشرح ایضاً! اکثر طلبهها میتوانند مجتهد بشوند ولی اکثراً نمیشوند! بهخاطر حجم بالای درسی و دیتاهایی که به آنها منتقل میکنند! در حالیکه از سال اولِ لمعه و اصول، میتوانند به شیوهای درس بدهند که او شروع کند به تولید فتوا.
⭕️ اشتباه ما این است که فکر میکنیم باید محبت و ایمان و آگاهی ما خیلی زیاد بشود که خودبهخود ما را وادار به عمل کند. اما
همانطور که میدانید اگر بخواهید محبت و ایمان را در قلبتان بیشتر کنید، معمولاً راهی جز آگاهیدادن نیست(مگر اینکه همان روش بهرهگیری از عمل را در پیش بگیریم که موضوع بحث ما و خلاف رویۀ رایج در جامعه است) روش افزایش آگاهی هم این خطر را دارد که وقتی زیاد آگاهی میدهید تا ایمان و محبت افزایش پیدا کند، همین آگاهیدادنِ زیادی، موجب فاسدشدن فرد میشود!
⭕️ امیرالمؤمنین(ع) در نامۀ 31نهجالبلاغه میفرماید: فرزندم، اگر آمادگی و ظرفیت لازم و صفای قلب داری این حرفهایی که به تو میگویم را گوش کن و الا-اگر صفای قلب نداری- این نوشتههای مرا نخوان که جز خسران چیزی به تو نمیدهد! (فَإِنْ أَيْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْيُكَ فَاجْتَمَعَ وَ كَانَ هَمُّكَ فِي ذَلِكَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِيمَا فَسَّرْتُ لَكَ)
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روی پای خدا_1.mp3
8.17M
#روی_پای_خدا 1 👣
💢لذّت #توکل
شبیه لذّت همان کودکی است،
که بعد از آموختنِ شنا
از مربی خود انقطاع حاصل کرده،
و خود را سبک، رویِ آب رها میکند!
#استاد_شجاعی👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹همیشه میگفت بچههای مردم را ببینید. #اسیر میشوند و به من میگفت: نگذاشتید من بروم و این گونه شد.
🔸موقعی که #رضا را باردار بودم خیلی حساس در خوردن یک لقمه نان🍞 از لحاظ حرام و حللال آن داشتم. شهید در بعد ظهر نهم #محرم متولد می شود و شهادتشان🌷 هم مصادف با پنجم محرم 1394شد.
🔹همیشه #شهید از مادرش سئوال می کرد چرا من همچنین روزی متولد شدم اسمم را "حسین، ابولفضل یا عباس" نگذاشته اید⁉️ که مادرم می گفت: آن موقع که تازه به شهر #مشهد انتقال پیدا کرده بودیم و با توجه به اینکه ارادت خاصی به امام رضا (ع)♥️ داشتم زمانی که وضع حمل فرا رسید و وقتی که وارد بیمارستان شدنم
🔸چشمم به درب بیمارستان می افتد که به نام بیمارستان #امام_رضا علی السلام است به دلم افتاد و با خود گفتم" امام غریب ! ما #غریب ها را فراموش نمی کند" برای همین نام فرزند ارشدم را محمد رضا💖 گذاشتم.
#شهید_محمدرضا_خاوری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 رونمایی از سنگ جدید مزار شهید سرتیپ پاسدار #حسین_پورجعفری از همرزمان قدیمی شهید سپهبد قاسم سلیمانی 🌷
#یار_وفادار_حاج_قاسم♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 2⃣2⃣ 📚📖یکی از بچههای مخلص واحد اطلاعات و عملیات شهید امیری بود.در واق
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 3⃣2⃣
📚📖وقتی بلاخره جسد شهید امیری رو آوردیم حسین به من گفت آماده شو بابرویم اهواز.پیکر شهید امیری رو پشت لندکروز گذاشتیم و به طرف اهواز حرکت کردیم.
🔴بین راه حسین ساکت و غمگین نشسته بود و رانندگی می کرد. او که همیشه در سفر ها با حرف و شوخی های شیرینش راه رو کوتاه می کرد.این بار چشم به جاده دوخته بود و کلمه ای نمی گفت.
✨قرآن کوچکی رو که یازده سوره بیشتر نداشت از جیبش در آورد.اون رو به من داد و گفت: بخون.قرآن رو گرفتم.باز کردم و از اول اون شروع به خوندن کردم.
✨حسین همچنان در حال خودش بود.انگار در عالم دیگه ای سیر می کرد.وقتی اون قرآن کوچک رو یه دور کامل خوندم و تموم شد دوباره حسین گفت،بخون.
✨باز از اول شروع کردم و این بار تا رسیدنمون به اهواز طول کشید.وقتی پیکر شهید امیری رو به معراج شهدای اهواز تحویل می دادیم حسین با ناراحتی گفت:«خیلی دلم می خواست شهید امیری رو خودم تا کرمان ببرم.»
🔴اما نمی شد.یکی دو روز بیشتر به عملیات والفجر نمانده بود و هنوز کارهای شناسایی تموم نشده بود.باید هرچه سریعتر برمی گشتیم.۱
◾️اگر چه شهادت امیری خیلی حسین رو ناراحت کرد اما هرگز خللی در انجام وظیفه او وارد نساخت.حسین بلافاصله از شب بعد شخصا برای شناسایی به میون عراقیها رفت.
🔴مهران منطقه سخت و دشواری از لحاظ شناسایی بود.ارتفاعات اون زیاد وبلند بود وبالا رفتن از اونا کاری مشکل.از طرفی دشمن دیگه هوشیار شده بود وبا دقت بیشتر منطقه رو زیر نظر گرفته بود.
✨یادمه هر وقت کار شناسایی با مشکل مواجه می شد حسین چند رکعت نماز می خوند و از خداوند یاری می طلبید ، اون شب من نیز همراه او بودم برای رسیدن به ارتفاعات مهران می بایست ده خسروی رو رد می کردیم.
🔴در راه به موقعیتی رسیدیم که ابتدای محور شناسایی بود.همون محوری که چندی قبل امیری در اون به شهادت رسیده بود.ضمنا مشکلات اصلی کار نیز از همین نقطه آغاز می شد.۲
ادامه دارد....
✔️راویان:۱-ابراهیم پس دست ۲-محمدرضا مهدی زاده
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 4⃣2⃣
📚📖حسین به گوشه ای رفت و مشغول نماز شد.من هم در یکی از باغ های ده خسروی ایستادم و مواظب اطراف بودم. پس از اتمام نماز حسین،حرکت کردیم و روی یکی از تپه ها رفتیم.
🔴من جلو حرکت می کردم. تازه به میدان مین رسیدیم که یه دفعه حسین شانه ام رو به نشانه نشستن فشار داد،من بلافاصله نشستم،آهسته گفتم:چی شده ؟-حسین دوربین دید در شب رو بهم داد و گفت:بگیر اونجا رو نگاه کن.
‼️با دوربین به سمتی که اشاره کرد نگاه کردم،باور کردنی نبود.عراقیها در فاصله خیلی کمی از ما داشتن راه می رفتن.انقده نزدیک بودن که حتی بند اسلحه شان هم دیده می شد.من تعجب کردم که حسین چطور اونا رو دید.
⁉️چون من جلوتر بودم طبیعتا باید زودتر عراقیها رو می دیدم فکر کردم شاید عراقیها رو ندیده واتفاقی دوربین رو دستم داده،دوربین رو سمتش گرفتم که نگاه بندازه با اشاره سر بهم فهموند که قبل من اونا رو دیده.
⁉️خطر بزرگی از کنارمون گذشت،اگه چند قدم جلوتر می رفتیم با عراقیها درگیر می شدیم و کارمون ساخته بود.پشت میدان مین نشستیم تا عراقیها رفتن.من اسلحه ام رو زیر سیم خاردار گذاشتم و اون رو بلند کردم هردو رد شدیم.
🔴همون موقع چند عراقی از تپه ی مقابلمون پایین و به سمت ما می اومدن،سریع روی زمین دراز کشیدیم،گیر افتاده بودیم نمی دونستیم باید چیکار کنیم.
‼️دستان حسین رو روی مچ پام احساس کردم.منو صدا می کرد .برگشتم،نگاهش کردم با دست به سمت راست اشاره کرد.منظورش رو فهمیدم.با احتیاط به سمت راست رفتیم وداخل معبری شدیم،از لحاظ کار وموقعیت حساسی که داشتیم معبر خوبی بود.
✅چند لحظه اونجا موندیم.حسین منطقه رو بررسی کرد و تمام جوانب کار رو سنجید،و دوباره به خط خودی برگشتیم. کار به خوبی انجام شد و منطقه از همه لحاظ آماده عملیات بود.
✅وقتی به مقر رسیدیم خیلی خسته بودم داخل سنگر رفتم تا استراحت کنم که حسین خارج شد،تعجب کردم پشت سرش رفتم،دنبال آب می گشت وضو بگیره.می خواست نماز شب بخونه.
✅در فکر مأموریتمون بودم و کارهای حسین،نماز خوندنش در محل شهادت امیری،پیدا کردن معبر،موفقیت آمیز بودن شناسایی توی اون منطقه حساس وخطرناک،یقین داشتم دراین امر سری نهفته است.
✅به حسین گفتم:مسائل امشب ذهن من رو مشغول کرده،من هنوز باور نمی کنم که کار به این مهمی انجام دادیم.همون کاری که امیری بخاطرش شهید شد،بگو قضیه از چه قراره؟
🌟حسین سرش رو پایین انداخته بود،سعی می کرد از جواب دادن امتناع کنه ولی من همونطور با تضرع واصرار سؤالم رو تکرار کردم.
🌟سرش رو بلند کرد و به صورتم نگاه کرد،وقتی چشمهاش رو دیدم که پر از اشک بود دیگه نتونستم چیزی بگم.
✔️به روایت از محمدرضا مهدی زاده
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
✰هر کی که شد #فدایی_تو روسفیده
✯اون #عاشقه❣ که از همه دنیا بریده
✰هر جا میرم
✯این روزا صحبت از #شهیده
#اللهم_الرزقنا_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
★یک تکه ابر☁️ بودیم
🌟بر سینۀ #آسمان
★یک ابر خستۀ سرد
🌟یک ابرِ پر ز باران🌧
★خورشید گرممان کرد
🌟باران شدیم، #چکیدیم
★ما قطره قطره بر خاک
🌟از آسمان رسیدیم🕊
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهروز_مظفری_نیا
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
سلام بهــــ🌸ــــار دلها مهدی جان✋
🌺قلبی که #یاد_تو در آن جاری است، باغ پر شکوفه ای🌼 است که بر شاخساران آن، هزار هزار جوانه ی #امید روییده است
🌺سلامت می کنم تا #یادت و اکسیر بهارآفرینِ نامت دلــ♥️ــم را گلستان کند😍
#اَلَّلهُم_عجِّل_لِوَلیِڪَ_الفرَج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام #صبح هایم
با تــ♥️ـو بخیر می شود ..
#تو آنی
که با هر تبسم ت
خورشیــ☀️ـد طلوع می کند😍
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بعد از من
برای بچه ها ؛
هم مادری ، هم پدر ...
#همسران_شهدا 🌷
#مردترین_زنان_تاریخ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات استـ! #چشمتان ڪہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت #
مادر شهید احمد مشلب:
🌼فرزندان ما قرار است تا #ظهور_امام_زمان (ع) آینده اسلام را تغییر دهند👌و افتخار می کنیم
فرزندانی داریم که در این راه #فدا می شوند تا اسلام و امت اسلامی✌️ باقی بماند....
#رفیقشهیدشهیدتمیکنه 🕊
#رفیقخداییخداییتمیکنه
🔸بهش میگُفتن: واسه چی bmv رو ول کردی اومدی #مدافع_حرم شدی⁉️
⇜نونت کم بود!
⇜آبت کم بود!
میگُفت:
#عشقمـ♥️ کم بود
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فرمانده_شجاع 🌷| در یکی از #عملیات_ها 💥در شهر حلب، تکفیری ها با موشک های پیشرفته ی (کورنت) و (تاو)
دل #شهید است که
به معدن عظمت الهی متصل💞 است
و معدن #عظمت هم که می دانی
بی انتهاستـ👌
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_مهدی_صابری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Quran_Page (183).mp3
868.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انفال✨
#قرائت_صفحه_صدوهشتاد_وسه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌾هــــیچڪس✘
ڪاش نباشـــــد
نِگَہش بـــــر #راهے...
🌾همدان، روستای آبرومند
#بهمن ۱۳۷۴، مادری پس
از سالها چشم انتظار پسرشه😔
#مادرانه
#مادران_شهدای_مفقودالاثر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کلیپ فوق العاده زیبای جانباز شهید، مداح اهلبیت، #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 📹 دلسوخته بقیع 🍃🌹🍃🌹 @shahid
🔸سیّد همیشه #یازهرا(س) می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول💰 شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم.
🔹یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما #کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود❌توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری💶 زیر طاقچه مان است.
🔸تعجب کردم، گفتم: #آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا #امام_زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو🚫
نقل از: همسرشهید
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh