eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
Page246.mp3
866.8K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه یوسف✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻شعری از زبان #حمید_آقا برای همسر بزرگوارشان😍 👈 #شهید حمید سیاهکالی شاعر بودن 🌾حالت چگونه است
🍃از اول نامزدیمون با خودم کنار اومده بودم که من تا ابد حمید کنارم نخواهم داشت. 🍃 یه روزی از دستش میدم، اونم با شهادت، وقتی که گفت میخواد بره انگار ته دلم، آخرین بند پاره شد. 🍃انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده، اونقد ناراحت بودم نمیتونستم گریه کنم.چون میترسیدم اگه گریه کنم بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم . 🍃یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم. احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره ولی ایمانم اجازه نمیداد. یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باش. در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم . 🍃اشکامو که دید،  دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت : “دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیا" هدیه به شهیدان صلوات💚 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
*زنده زنده سوخت....* *اما آخ نگفت....‍* 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم🏍 بین راه، به یک #نفربر پی ام
🌷خودش لب هایش ترک خورده بود. خشک بود دهانش.... 🌷قمقمه آب💧 را گرفته بود بغل دنبال ها می گشت... مارا نیز جرعه آبی🍶 این دلهای خسته و را نیز دریاب😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 همسر شهید نوید صفری: 💞عید غدیر بر حسب اتفاق هر دوی ما بر سر مزار #شهید_رسول_خلیلی رفته بودیم الب
💞 💞 . 💫سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 💫 قرآنُ باز کرد و آیه اول صفحه رو که دید لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق ميزد.🤩 💫آیه ۲۳ سوره احزاب دلش رو آروم کرده بود. ﴾﷽﴿ {مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا} 📋 ترجمه آیه ۲۳ احزاب 💫برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند☝️، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. 🌹 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻نشان گنج ها ✳️همه مشکلات آسان می شود، گنج های رزمین
❣﷽❣ 📚 ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻همه در امان ✳️ناامنی واژه ای غریبه برای همه می شود هیچ کسی از در هیچ جای زمین حرفی برای گفتن ندارد❌ یک پیرزن به تنهایی مسافت طولانی را طی می کند بدون اینکه کسی گزندی به او برسد ✳️حتی حیوانات هم در هستند درندگان خوی درندگی خویش را به کناری نهاده زندگی مسالمت آمیز آغاز می‌کنند. طواف خانه خدا🕋 با امنیت کامل صورت می‌گیرد. عدالت در آنجا نیز حکم فرماست و چه صفایی دارد سعی صفا و مروه به همراه وجود نورانیت😍 که هر ساله انجام می‌گیرد و شما هستید امیری که حج با ملاقات شما کامل میشود ✳️فرمانداران شما نیز با اجرای فرمان شما امنیت را در مناطق مختلف جاری کرده. شب و نیمه شب با روز روشن فرقی ندارد های محکم به مغازه ها زده نمی شود هنگام اذان مغازه‌ها باز و مغازه دارها در مسجد برای جماعت حضور دارند در حالی که گزندی به اموالشان نمیخورد🚫والدین قصه رفت و آمد فرزندان را نمی خورند ❇️آنها با بدون نگرانی از فضای جامعه کودکان و نوجوانان خود را راهی مدارس و تفریح گاه ها می کنند 📝نویسنده: ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چگونه عبادت کنم_25.mp3
9.53M
؟ 25 🤲 💢از کجا بفهمیم عبادات ما، چقد مقبولند؟چقدر در رشد روحیِ ما مؤثرند؟ معیارِ محکِ عبادات مان چیست؟ 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰حاج روح الله سلطانی فرماندهی قابل اتكا در ميادين نظامی بود. 🔹اگر شهيد نمي شد، قطعا در آينده مديريتی خود زودتر از ديگران ارتقا پيدا مي كرد✅ و ايشان براي يكي دو سال آينده به جانشيني و يا لشكر نائل مي شدند، اين شخصيت وجودی در ايشان بود. 🔸سلطانی در منطقه با توجه به كه داشت در اين زمينه برجسته عمل نمود. اينها همه نشانگر توانايی های اين شهيد🌷 در مسئوليت هایی بود كه عهده دار آن بود. 🔹همين پيشرفت ها موجب شد تا از لشكر ٢٥ كربلا، جهت شركت در دوره دافوس كه عالی ترين دوره نظامی می باشد معرفی گردد. بی دليل نبود به او لقب دادند ... 📚 منبع: كتاب هراز تا فراز، مجموع خاطرات شهيد حاج روح الله سلطانی 🌷 معاونت عملیات لشگر ۲۵ کربلا شهادت: ۲۳ خرداد ۹۴ پیرانشهر، نوار مرزی شمالغرب درگیری با تیم های ترور و خرابکاری گروهک پژاک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷 #شهـــدا نجواهای ما را #ميشنوند اشک هایی😭 که در خلوت به #یادشان میریزیم را میبینند👀 چنان
•••♥️ ⇜وقتے روایتے از میشنویم ⇜وقتے روضه‌اے گوش میڪنیم 🔰متحول میشویم و اولین فرصت تصمیم به گناهان🔞 میگیریم اما آنقدر دست قویست ڪه دوباره فریب میخوریم و مرتڪب گناه میشویم😔 🔰وقتے وصیتنامه📜 شهدا را میخوانیم. نشان میدهد آنها پاے ایستادند. 👈وقتے به آسمان راه یافتند 💥بله، مسئله زدن ماست! ما باید قوے شویم! باید را به زانو در بیاوریم تا بتوانیم همچون رها شویم🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 💟قرار بود بره#مأمو
❣﷽❣ 📚 ♥️ ↲به روایت همسرشهید 3⃣1⃣ 💟شب سفره هفت سینو با کمک و سلیقه هم چیدیم، از عصر اون روز درد😣 خفیفی رو احساس میکردم مثل همیشه حواسش به حال و هوام بود. گفت: ؟ میخوای بریم دکتر...؟ دستامو تو دستش گرفت و شروع کرد آروم آروم نوازش کردن 💟آیت الکرسی میخوند و با لبخند زیباش، تحمل اون لحظاتو برام شیرین و ممکن میکرد. دردم شدیدتر شد و رفتیم بیمارستان، باید بستری🛌 میشدم. تنها ناراحتیم این بود که باید دور از چند ساعت با درد دست و پنجه نرم میکردم 💟به قدری ارتباط معنوی و قلبیمون💞 زیاد بود که تموم اون لحظات حضورشو کنارم حس میکردم. دمدمای صبح بود که امید پا به دنیای زیبا و عاشقونه من و باباش♥️ گذاشت. یکی از لحظات زندگیمونو کنار هم روز عید سال نو جشن گرفتیم اون روز اشکای بعد از در آغوش کشیدن بچه مون خاطره ای شد بیاد موندنی 💟دستای کوچولوشو گرفت و با لبخند نگاشون میکرد و میبوسید دستامو تو دستاش گرفت و گفت: بخاطر زحمتی که واسه حمل امید کشیدی واسه اذیتهایی که شدی . خداروشکر که هر دوتون سالمین. خیلی ازت ممنونم عزیزم😍 لحظه به لحظه با ابراز محبتش💖 به من و امید خوشحالی وصف ناشدنیشو نشون میداد 💟 که خوند با همون ذوقی که داشت، با خونواده ها تماس گرفت و خبر تولد و سلامتی من و امید و بهشون داد😍 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ ↲به روایت همسرشهید 4⃣1⃣ 💟داخل خونه گاهی میشِست كنار بچه و مدت زیادی فقط عاشقونه محو تماشای بچه میشد به شوخی میگفتم: بسههه دیگه...بچه ندیده... حسودیم شد☹️ چقد نگاش میکنی…؟؟؟ منو فراموش کردیااااا. میگفت: شما که منی خانومِ گل منی🌺 تازه شم حالا که شدی. مگه میشه من فرشتَمو فراموش کنم...؟! 💟امید خیلی کوچولوعه. وقتی نگاش میکنم باور کن دلم آب میشه. نگاش کن چقد معصوم و ‌ناز خوابیده😍بعد با صوت قشنگش واسمون یا قرآن میخوند. غبطه ميخوردم به اون همه لطافت روح و طبع پاکش. همیشه سفارش میکرد با و ذکر "بِسْمِ ألْلّهِ ألْرَّحْمَنِ ألْرَّحِیمِ" بچه رو شیر بدم 💟نگهداری از بچه هم شیرین بود هم گاهی سخت. بیتابی که میکرد ازم میگرفتش، دورش میداد و آروم آروم😌 تو گوشش زمزمه میکرد نمیدونم چه حسی بود. که به محض در آغوش گرفتن و شروع زمزمه های انگار که آب رو آتش پاشیده باشی، آروم و ساکت میشد 💟بهش گفتم: گمون کنم امید به صدای تو بیشتر از آغوش من💞 عادت کرده این دفعه که بغلش کردی و براش میخونی وسطش مکث کن، ببینیم چیکار میکنه. خندید و گفت: آخه تو چرا اینقد حسودی میکنییی...؟؟؟ خب بچه به صوت و دعا عادت کرده، اذیتش نکن 💟گفتم: نه دیگههه، جاااان من😉 یه بار امتحان کن...باشههه...؟ گفت: از دست تو زدیم زیر خنده😄 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیداݧ بر خنده ڪردند بہ بهاراݧ زنـــــده کردند بہ زیرلب بگفتـا با خــود شہیداݧ لالہ را ڪردند 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌿يک روز نسيم مي آيد  🌺بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد   🌿عطر گل عشق♥️ در فضا مي پيچد  🌺مي آيي و سر مي آيد😍   🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•••☀️ بوی می‌دهـی و گنجشک‌ ها از طراوت تـ♥️ــو پرواز می کنند🕊 حسودی ام می‌ شود بہ که هر صبــ☀️ـح .... بدرقه‌ ات می‌ کنند 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از ❤❤شاتهام❤❤
مداحی آنلاین - داستان مسلمان شدن عبدالعزی - حجت الاسلام محرابیان.mp3
3.68M
♨️داستان مسلمان شدن عبدالعزی بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #همسرانه 💞 . 💫سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 💫 قر
ای شهیــ🌷ـد ای آن‌که بر کرانه ازلی و وجود برنشسته ای! دستی برآر و ما نشینان عادات سخیف رانیز ازین منجلاب🔞 بیرون کش😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت: 🔸مشتی گره‌خورده✊ رو به آسمان و دست بر روی دست که کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکم‌فرما شد که هنوز دست سه نفره‌مان عشقی♥️ میان شما و مادرم و من. 🔹چه احساس زیبایی😍 که هنوز هوش و حواسم را می‌برد تا سراپرده‌ی خیال بودنتان گرمی که امروز از من دریغ شد. 🔸در همین لحظه دستم را به دستانتان کردم که تبرکی‌اش تسبیح‌تان📿 بود. کاش دستم هیچ‌وقت از دستتان جدا نمی‌شد که در آن نیمه‌شب به وقت سفر طولانی‌تان، محکم دستتان را 🔹آن روز مثل این عکس که شما دست من و را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه می‌فشارم و هر روز که می‌گذرد گرمای دستانتان💗 را بر روی دستانمان حس می‌کنم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌پاسخ رهبر انقلاب به نامه 📩رهبر انقلاب با مهری فرزندان شهید "میثم عبداله‌زاده آرانی" را از راه دور در آغوش کشیدند💞 و برایشان چند سطری پاسخ نوشتند. 📝 مسعود و زینب، از خداوند شادی و سلامت دین و دنیا را برای شما طلب می‌کنم🤲 پدر ناظر زندگی شماست و از خوشبختی شما خرسند می‌شود😍 سرهنگ پاسدار از شهدای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در حادثه تروریستی جاده خاش- زاهدان است 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠شهیدی که به خاطر مادرش چشمانش را باز کرد 🍃بعد از شنیدن شهادت عباس خیلی گریه کردم و رفتم سردخانه بهشت معصومه. آن روز 106 شهید آورده بودند. برگه‌ای روی در نوشته بودند که اجازه ورود به داخل سردخانه را نمی‌دادند. فردایش اجازه ملاقات دادند. 🍃طبق عادتی که با پسرم داشتیم همیشه در کار‌ها با هم صحبت و اختلاط می‌کردیم. شروع کردم با پیکرش صحبت کردن. 🍃عباس، چون خطاط بود به من می‌گفت: «مامان موقعی که شما با من صحبت می‌کنید نمی‌توانم خطم را تمرین کنم.» 🍃من به عباس گفتم تا توی صورتم نگاهم نکنی احساس می‌کنم حرف‌های من را متوجه نمی‌شوی! ناگهان دیدم عباس چشمش را باز کرد. پسرم آرزوی شهادت داشت و خدا هم او را به آرزویش رساند. 🍃وقتی که به من خبر دادند عباس زخمی شده است گفتم من آمادگی دارم بگویید که شهید شده است. عباس 55 روز بعد از فوت پدرم به شهادت رسید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دوستش می گفت: صیاد در #قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست، بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احف
•••♥️ دوستش مےگفت: صیاد در هیچ چیزے🤲🏻 براي خودش نمےخواست بارها مےشنیدم که مےگفت: اللّٰهُمَ اَحفِظ قائِدنا الخامنه‌ای♥️ هم مےگفت "از ته دل" 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
"همچو عباس علیه السلام" 🌷دوره های آموزش غواصی ما در مردادماه در بندر انزلی برگزار می شد. 🌷هوا به ش
👌 🔹با اینکه بیش از ده سال از عضویت مرتضی در سپاه می گذشت و حقش بود که از خانه سازمانی استفاده کند، اما هرگز قبول نکرد. می گفت: بچه هایی هستند که بیش از من از خانه سازمانی احتیاج دارند 🔸من گفتم: مرتضی این حق توست، چرا ازش استفاده نمی کنی؟ می گفت: همیشه آدم قرار نیست از حقش استفاده کنه، خیلی وقتها هم باید از حقش بگذره 🔹ما بعد ازدواج به خانه ای که پدر مرتضی برایش تهیه کرده بود رفتیم و آنجا زندگی کردیم 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#راهی_برای_شهادت ⚜اگر میخواید شـــ🌹ــهید بشید اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید آرزوی شـــ🌷ــها
•••🕊 هرطرف را که مے نگریم شهیدے🌷 را مےبینیم که با چشمان نافذ👀 وعمیقش است که چه میکنیم⁉️ اگراسیر زمان⏱ نشویم شاید زمـان ماهم فرا رسد👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh