eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید مهدی مالامیری🌺
‍ ✴بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین✴ 💉به مناسبت سالروز تولد ✴شهید_مهدی_مالامیری ✅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴ ✅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ 🥀مزار یادبود: قم 🍀بهار، مفتخر به داشتنِ توست. بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی♡ 👌تربیت شده در خانواده ای متدین. پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره عشق را با تو عجین می‌کرد! ↙زیرِسایه مادرِ عالم، در 🏢مدرسه فاطمی مشغول 📖طلبگی شدی! با عشق درس می‌خواندی! طوری که راهِ ده ساله را، هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🌺 ⬅خوش‌رویی، آراستگی، دوری از ریا، جاذبه قوی بود برای جذب جوانان. طبق فرمایش رهبری، زندگی‌ات آمیخته ای بود از 📘تحصیل تهذیب، ورزش. 🚶پدر دو دختر بودی، 💥بشری و 💥فاطمه، و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظه‌ای بی‌تفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان می‌شود بگذری! دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان ⛳سوریه و عراق را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی. 📝در گوش مادر زمزمه کردی: "نمی‌توانم در کنار 💞همسر و 👭فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم 👀کودکان👬 سوریه و عراق، والدینشان سر بریده می‌شوند"😔 🎾کار خوب، تدریس، حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را می‌کشید که تو به شوقِ وصلش بال و پر می‌زدی. ⬅به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی. در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی. در روزِ میلادِ مولایت، امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب. 👌گفتی زحمت 🌷تشیع پیکرم را به کسی نمی‌دهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت، مهمانِ سرزمینِ شام است. در "دَرعا" مانده ای. گویا توانِ دل کندن از ⛳سوریه و بانویش را نداری! ⬅هرجا خوشی همانجا باش اما. اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند. بشری بعد از شنیدن خبر پروازت 😡تب کرد! تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت! دکتری گفت: تبِ بی‌پدری است. ببریدش، خودش خوب می‌شود. تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔 🌹دختران_بابایی_اند، برگرد و تنها یک بغل، بابایشان باش 🔆شهادتت_مبارک؛ پدر دختران👭 . ختم صلوات برای سلامتی وتعجیل درامرفرج مولامون... هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله...... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همسرش‌ میگفت: هر وقت‌ چای می ریختم می آوردم، میگفت: بیا دو سه خط‌ روضه بخونیم تا‌ چای روضه خورده باشیم! "شهید محمد حسین‌ محمد خانی" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید مهدی ذاکر الحسینی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 ✅به مناسبت سالروز شهادت ✅شهید_مهدی_ذاکرالحسینی ✅تاریخ تولد: ۲۷ /۶/ ۱۳۶۳ ✅تاریخ شهادت ‌: ۲۶ /۳/ ۱۳۹۵ ✅تاریخ انتشار: ۲۵ /۳/ ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت :حلب_سوریه 🥀مزار شهید: جاویدالاثر 🚪۲۷ شهریور ۶۳،مادر برای اولین بار لمس کرد حس شیرین داشتنش را. در دامان پر مهرش بزرگش کرد. 💉به دبیرستان رفت و پس از آن، ادامه زندگی را در لباس سبز پاسداری سپاه گذراند. 💉آموزش‌های تکاوری را تا سال ۸۳ به پایان رساند. تکاور بودن لذت خاصی داشت برایش. ✅مردان خدا در پی خاص‌های دشوار هستند. ✅مظلومیت و ناتوانی مردم عراق را که دید، دل کوچکش راضی نشد که او در تهران در آسایش باشد و آنها، هر لحظه بیم🔥 فروریختن خانه‌هایشان بر سرشان، معنی آسایش را از یادشان بُرده‌باشد. ✅رفت و چندی بعد با جراحتی در ناحیه پایش برگشت. مدت کوتاهی بعد، اینبار نغمه طلب یاری امامش، از سوریه به گوشش رسید. ✅و اما دفعه بعد، همان دفعه‌ای که امام حسین(ع) دعوت‌نامه‌ای خصوصی برایش فرستاد. ویژه دعوت شده بود... به مادرش گفت:«مادر! اینبار امام حسین(ع) مرا طلبیده.» مگر می‌توان ✌لبیک گوی دعوت امام نبود؟! ✅عبادت‌های عاشقانه‌اش با خدا را همیشه در خلوت انجام می‌داد. خدا هم تحقق آخرین خطوط زندگی‌اش را در خلوت رقم زد. ✅در جنوب حلب بودند. همه را به عقب فرستاد، اما خود برای مراقبت از آنها ماند. در کنار ساختمانی پناه گرفته بود که 👹تکفیری ها آن را بر سرش ویران کردند و مادری را از دوباره دیدن حتی پیکر فرزندش محروم کردند. 👌چه زیبا شکل گرفت عاشقانه آخرش با خدا. به راستی که میهمان ویژه حسین(ع) بود. . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله رو بدون تسبیح بگید با بند بندهای انگشت که بگی روز قیامت همینا به حرف میان شهادت میدن که باهاشون ذکر گفتی...!! شهید حمید سیاهکالی مرادی🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید اسدالله ابراهیمی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین🌷 ✅به مناسبت سالروز شهادت ✅شهید_اسدالله_ابراهیمی ✅تاریخ تولد ⬅ /۱/ ۱۳۵۲ ✅تاریخ شهادت ⬅ ۲۶ /۳/ ۱۳۹۵ ✅تاریخ انتشار ⬅ ۲۶ // ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت⬅ حلب_سوریه 🥀مزار یادبود⬅ بهشت زهرا ⬅همه چیز را آماده کرده بود هم🎒 ساکش را هم دلش را📱گوشی اش را در دست گرفته بود و زمان✅ هشدار را برای بار چندم با وسواس چک می کرد.با قندی که در دلش آب می شد برای دعوت فردا چشم هایش را بست تا زودتر✨ سحر برسد و وقت✈ پرواز او سوی ⛳حرم برسد. ⬅اما کمی آنطرف تر ، کسی با دیدن 🎒ساک آماده ی گوشه اتاق 😔بغض کرده بود و با دیدن لباس هایی که بوی خداحافظی می دادند ، صدای ترک های دلش را می شنید . 💔دل کندن برای او که در دنیا،دار و ندار ِ دلش اسدالله بود سخت بود.نه مادری داشت که بتواند غم رفتن آرام جانش را با او شریک شود و نه پدری که پشت و پناه روزهای بدون حضور🚶 مرد خانه اش باشد.آنقدر فکر کرد به روزهایی بدون همسرش که با چشم های 😪تر تصمیم گرفت چاره ای بیندیشید برای جاماندن و نگه داشتن پدر بچه هایش در کنار خودش و 👬فرزندانش. ⬅با فکری کوچک خودش را برای دقایقی زودتر از بیدار شدن اسدالله آماده کرد.با صدای ✅هشدار بیدار شد نمازش را خواند و تمام هشدارهایی که قرار بود شریک_دلش را برای رفتن به✈ فرودگاه بیدار می کرد ✨خاموش کرد.به قول خودش نهایتا یک نماز_صبح از او قضا می شد و ساعاتی بعد او فقط غم جاماندن داشت.شاید تلاش می کرد که چند روز بیشتر اسدالله برای او همسری کند و برای فرزندانش پدری.اما کار خدا را ببین که دقایقی بعد از خاموش شدن هشدار📘 کتابی از کتابخانه مامور شد برای افتادن بر روی عسلی، هم عسلی شکست هم رویاهای بافته شده خانم خانه. ⬅اسدالله در میان بهت و ناباوری بیدار شد و چرای خاموش شدن هشدار ها را موکول کرد به بعد .به قدر پوشیدن لباس و خواندن نماز وقت داشت و پس از آن راهی✈ فرودگاه شد.🕊کبوتر خو گرفته با ⛳حرم پرواز کرد و مزد بال زدن هایش را در سرزمین عشاق گرفت و پیکرش را سرزمین حلب به💔 آغوش کشید . نه نقشه های نقش بر آب شده همسرش و نه هشدارهای ساکت شده ی زودتر از موعد نتوانست مانعی برای🚶 رفتنش شود. ⬅گاهی خدا دعوت می کند ناز می کشد ناز می خرد و عاقبت_بخیر می کند. 📝تا_ز_معشوقه_نباشد_کششی کوشش_عاشق_بیچاره_به_جایی_نرسد.... ختم صلوات برای سلامتی وتعجیل درامرفرج مولامون... هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله...... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 استوری | خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیدم اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرات بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بی پناه را سر ببرند. 📚بخشی از نامه‌ی حاج قاسم سلیمانی به فرزندشان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر علی هست🥰✋ *تعبیر خوابـــــ*🌙 *شهید علی زاده اکبر*🌹 تاریخ تولد: ۴ / ۳ / ۱۳۵۵ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۵ / ۱۳۹۲ محل تولد: کاشمر،خراسان رضوی محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← آقا علی وقتی که به خواستگاری آمدند،🎊همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند.🕊️مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد🌙و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهید بشود.🎊همان روزها یکی از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم.🥀مراسم عقد و عروسی ما خیلی ساده برگذار شد.🎊حتی ماشین عروس را خودشان تزئین کردند.🎊اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با تجملات مخالف بود.🍃به هرحال ازدواج‌مان صورت گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید،🕊️فهمیدم کبوتری که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است🍃 که از نظر خصوصیات اخلاقی خیلی شبیه پدرش است.🌙علی‌آقا مرد زحمتکشی بود و چون سختی‌هایی را در زندگی‌اش تحمل کرده بود،🥀نسبت به رفع مشکلات دیگران خیلی حساس بود.💫من از اینکه می‌دیدم همسرم به فکر دیگران است و سعی می‌کند لقمه حلال به خانه بیاورد خوشحال بودم.🍃دو فرزند از همسرم به یادگار مانده،🌷قبل از شهادت همسرم مدام در عالم خواب چیزهایی میدیدم که نمیدانستم که یک اتفاقی برای خودم در راه است.‼️اول یک مزار خالی درعالم خواب به من نشان دادند.🌙که آماده بود و من خم شده بودم و داخل آن قبر را نگاه می کردم.‼️صبح با خودم مدام کلنجار می‌رفتم که خدایا این قبر چه عالمی هست که کنار امامزاده سید حمزه می‌خواهند به خاک بسپارند.🌙بعد از یک مدت کوتاهی فهمیدم که این مزار همسرم است💫ایشان در راه دفاع از حرم شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋 *شهید علی زاده اکبر* *شادی روحش صلوات*🌹