فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅امیرالمومنین چه توصیههایی برای غدیر داشتند؟
🔰استاد حسینی_قمی
#غدیر #عید_غدیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🔸ولایت علی بن ابیطالب ولایت خداست؛
محبّتش عبادت خدا؛
پیروی از او واجب خدا؛
دوستانش دوستان خدا؛
دشمنانش دشمنان خدا؛
مخالفت با او مخالفت با خدا؛
و سازش با او سازش با خداست.
🔹وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
📚 الامالی شیخ صدوق، ص۳۲.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️تا قیامت کسی مرتکب معصیت نمی شد اگر....
#نماوا "نعره شیطان" به مناسبت عید سعید #غدیر 💐
#شیطان
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🟢 غدیر روز زیاد صلوات فرستادن
🔵 امام رضا علیهالسلام فرمودند :
🌕... وَ هُوَ يَوْمُ السُّبْقَةِ وَ يَوْمُ إِكْثَارِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد.
🔴 ... غدیر، روز از هم سبقت گرفتن (در کارهای خیر) است و روز زیاد صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد است.
📚 اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴
🌺 روز غدیر باید در کارهای خیر از هم سبقت بگیریم.
#عید_غدیر
#غدیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢وقتی خداوند میخواد یه نفر خاص باشه
متولد غدیر
داماد غدیر
شهید غدیر
تخصص:استاد نهج البلاغه
دقیقا همان روز عروسی به خانمش گفت: من دعا می کنم تو آمین بگو.
خانم حاج علی میگه: دستم را به دعا بلند کردم.
گفت: خدایا همون طور که منو در عید غدیر متولد کردی و درعید غدیر مزدوج کردی در عید غدیر هم به شهادت برسان.
از آن روز به بعد هر سال عید غدیر که
می شد منتظر خبر شهادتش بودم.
غدیر آخر که خبر شهادتش را در سومار برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.
#شهید_حاجعلی_کسائی...🌷🕊
#عید_غدیر #غدیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین:
«فَمَن یَمُت یَرَنی»
هر که بمیرد، مرا خواهد دید 😍😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😇 #ببینید
چه ثوابی بالاتر از اینکه صد و بیست و چهار هزار پیامبر رو خونتون دعوت کنید....😍
🎤 #گزیده_مراسم_حرم | حجت الاسلام رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📌ای کاش که آسمان دری بگشاید
خالق به وطن عنایتی فرماید
تا هشتم تیر،جمعه از صندوق رای
آنکس که شبیه توست بیرون آید
#انتخابات
#امتداد_راه_شهیدان
🇮🇷🌺🌺🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عطرنماز 🦋
💠 نماز
اولین چیزی است که از تو درباره
آن سوال خواهند کرد
پس حواست باشد
آخرین چیزی که به آن فکر
میکنی نماز نباشد
#حی_علی_الصلاه ❤️
#نماز_اول_وقت 🌺
#التماس_دعایفرج 🤲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هرکس که با علیست در اوجِ شرافت است
ای دل بکوش در طلبِ باشرف شدن!
اجدادِ ما مُحب علی بودهاند و بس
یارب روا مدار به ما ناخلف شدن...
#عید_غدیر🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روز و شب از تو قضا از تو قدر میگوید
ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر میگوید...❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط حیدر امیرالمومنین است...❤️
کلیپ زیبای « ناد علی »
با صدای سیدمجید بنی فاطمه
تقدیم نگاه عاشقانِ مولا امیرالمومنین علیه السلام❤️
#غدیر #عید_غدیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ عرضه داری بخاطر خدا شوخی کنی؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع: جلسه ۹ از مبحث معارف فاطمی
@ostad_shojae | montazer.ir
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
#قسمت_شانزدهم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
گفت : سر همین کوچه یک سبزی فروشی هست فعلا اون جا مشغول شدم.»
پدرش همان روز برگشت و ما زندگی جدید را شروع کردیم عادت کردن به اش سخت بود ولی بالاخره باید می
ساختیم.
نزدیک دو ماه توی سبزی فروشی مشغول بود. بعضی وقت ها که حرف از کارش می شد می فهمیدم دل خوشی ندارد. یک روز آمدگفت:« این کار برام خیلی سنگینه من از تقسیم اراضی فرار کردم که گرفتار مال حروم نشم، ولی این جا هم انگار کمی از ده نداره»
پرسیدم: «چرا؟»
با زن های بی حجاب زیاد سر و کار دارم. سبزی فروشه هم آدمی درستی نیست سبزی ها رو می ریزه تو آب که
سنگین تر بشه.»
آهی کشید و ادامه داد: از فردا دیگه نمی رم»
گفتم: «اگه نخوای بری اون جا، چکار می کنی؟»
گفت: « ناراحت نباش خدا کریمه...»
فردا صبح باز رفت دنبال کار ظهر که آمد،تو یک لبنیاتی مشغول شده بود به اش گفتم: ا«ین جا روزی چقدرت
می دن؟»
گفت: «از سبزی فروشی بهتره ،روزی ۱۰ تومن میده.»
ده، پانزده روزی رفت .لبنیاتی یک روز بعد از ظهر زودتر از وقتی که باید می آمد پیدایش شد. خواستم دلیلش را
بپرسم چشمم افتاد به وسایل توی دستش یک بیل بود و یک کلنگ
«اینا رو برای چی گرفتی؟»
«به یاری خدا و چهارده معصوم می خوام از فردا بلند شم و برم سرگذر»
چیزهایی از کارگری «سرگذر»شنیده بودم. می دانستم کارشان
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
#قسمت_هفدهم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
خیلی سخت است به اش گفتم:«این لبنیاتیه که کارش خوب بود، مزد هم زیاد داد که!»
سرش را این طرف و آن طرف تکان داد گفت:« این یکی باز از او سبزی فروشه بدتره.»
«چطور؟»
کم فروشی می کنه تو کارش غش داره، جنس بد رو قاطی جنس خوب می کنه و به قیمت بالاتر می فروشه تازه همینم سبکتر می کشه از همه بدترش اینه که می خواد منم لنگه خودش باشم!
با غیظ ادامه داد:«این نونش از اون بدتره»
از فردا صبح زود رفت به قول خودش سرگذر سه چهار روز بعد، آخر شب از سر کار برگشت، گفت: «الحمدالله یک بنا پیدا شده که منو با خودش ببره سرکار.»
گفتم روزی چقدر می
ده؟ده تومن.
کارش جان کندن داشت. با کار لبنیاتی که مقایسه می کردم دلم می سوخـت
همین را هم به اش گفتم گفت: «
هیچ طوری نیست نون زحمتکشی ،نون پاک و حلالیه خیلی بهتر از کار اوناست.....»
کم کم تو همین کار بنایی جا افتاد و کم کم برای خودش شد اوستا و حالا دیگر شاگرد هم می گرفت. دستمردش هم بهتر از قبل شد.
یک روز مادرش از روستا آمده بود .دیدنمان یک بقچه نان و دو سه کیلو ماست چکیده و چیزهای دیگری هم آورده
بود برامان
عبدالحسین همه را برداشت و زود برد آشپزخانه مادرش گفت :«امان می دادی تا یکمی بخورن».
تشکر کرد و گفت:« حالا کسی گرسنه اش نیست ان شا الله بعدا
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
#قسمت_هیجدهم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
می خوریم.»
نه خودش خورد و نه گذاشت من و حسن دست بزنیم مادرش که رفت حرم سریع بقچه نان و چیزهای دیگر را برد تو مغازه و کشید. به اندازه وزنش ، پولش را حساب کرد و داد به چنتافقیر که می شناخت. آن وقت تازه اجازه داد ازشان بخوریم مادرش را هم نگذاشت یک سرسوزن از جریان خبردار شود ملاحظه ناراحت نشدنش
پیرزن چند روز پیش ما ماند، وقتی حرف از رفتن زد عبدالحسین به اش گفت: نمی خواد بری ده همین جا
پهلوی خودم بمون
«بابات رو چکار کنم؟
اونم می آریمش شهر.»
از ته دل دوست داشت مادرش بماند بیشتر جوش زمین های تقسیمی را می زد مادرش ولی راضی نشد. راه افتاد طرف روستا عبدالحسین هم رفت روستا که از پدرش خبر بگیرد همان جا نوجوان های آبادی را جمع می کند و به
شان می گوید: « هر کدوم از شما که بخواد بیاد مشهد درس طلبگی، بخونه من خودم خرجش را می دم.»
سه تا از آنها پدر و مادرشان را راضی کرده بودند با عبدالحسین آمدند .شهر اسمشان را تو حوزه علمیه نوشت. از آن به بعد، مثل اینکه بچه های خودش باشند خرجی شان را می داد خودش هم شروع کرد به خواندن درس های حوزه روزها کار و شب ها درس. همان وقت ها هم حسابی افتاده بود توخـط مبارزه
من حامله شده بودم و پدر و مادرم هم آمده بودن ،شهر برای زندگی، یک روز خانه پدرم بودم که درد زایمان گرفتم ماه مبارک رمضان بود و دم غروب . عبدالحسین سریع رفت ماشین گرفت مادرم به اش گفت: «می خوای چکار کنی؟»
گفت: «می خوام بچه ام خونه ی خودمون به دنیا بیاد شما برین اونجا، منم میرم دنبال قابله.»
یکی از زن های روستا هم پیشمان بود سه تایی سوار شدیم و راه افتادیم خودش هم که یک موتورگازی داشت رفت
دنبال قابله
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم🌹
#صبحت_بخیر_امام_مهربانم💓
🌷 ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
🌺 صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
🌷 آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
🌺 قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
🌷 صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان
🌺 با دست عشق آتش دل را صبور کن
💐 وقتی بسان خورشید، از گوشه ای برآیی
روشن شود جهانی، وقتی که تو بیایی 💐
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh