6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لازم نیست کار خاصی در اربعین انجام بدی!
همین «حضور در این راهپیمایی» بزرگترین کار برای امام زمانه!
🎙استاد_شجاعی
#اربعین #امام_حسین #امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
11.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💪🏻 دلم میخواد شخصیت بچهم قوی بار بیاد
🎙 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید یه سلام به #امام_حسین (علیهالسلام) چطور اون دنیا ما را دستگیری میکنه!😢
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#محرم #اربعین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 چرا ما به امام زمان عجل الله تعالی فرجه که بیش از هزار سال است در اضطرار و آوارگی به سر میبرند و هر روز «هل من ناصر ینصرنی» میگویند، کمکی نمیکنیم؟
🎙 استاد شجاعی
#امام_حسین علیه السلام
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂دعایی دیگر جهت آمرزشگناهان بعدازهرنماز🍂
امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: به خدا ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻫﻴﭻ ﻣﺆﻣﻨﻰ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯﺵ نمی خواند؛ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ می آﻣﺮﺯﺩ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺭﻳﮓ ﺭﻳﮕﺰﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﺫﺭّﻩ ﻫﺎﻯ ﺧﺎک ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ .
📜 آن دعا اين است ( دعای خضر ) :
🍂 يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ ، يا مَنْ لا يُغَلِّطُهُ السّآئِلُونَ وَ يا مَنْ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ اَذِقْنى بَرْدَ عَفْوِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ وَ حَلاوَةَ رَحْمَتِکَ 🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌱فرازے از وصیتنامہ:
شهادت چیزی نیست که مفت بدست بیاید، بنده خدا بودن میخواهد نه بنده هوا و هوس.
🌷شهید #کریم_رئیسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝میزند آتش به قلبم ماجرای نیزهها
🎙مداحی دلنشین حاج #محمود_کریمی بمناسب شهادت امام زین العابدین علیه السلام
🏴 #شهادت_امام_سجاد_ع
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فرمانده ی بی لطف
#قسمت_صد_و_سه_
خدا رحمتش کند تو تمام مدتی که توفیق همراهی او را داشتم عقیده ای داشت که هیچ وقت عوض نشد؛ همیشه
درباره ی امدادهای غیبی می گفت :«به هیچ کس نگو این چیزها رو، چکار داری به این حرفها؟
بعدش می گفت: «اگر هم خواستی این اسرار را فاش کنی و برای کسی بگویی برای آینده ها بگو نه حالا»
گویا از شهید نشدن و از زنده ماندن من خبر داشت؛ و خبر داشت که این خاطرات برای عبرت آیندگان، در دل
تاریخ ضبط خواهد شد..
ابوالحسن برونسی
این خاطره نقل قول است از زبان برادر شهید
یک روز تو منطقه جلسه داشتیم چند تا از فرماندهان رده بالا هم آمده بودند بعد از مقدماتی یکی شان به
عبدالحسین گفت:« حاجی برات خواب هایی دیدیم
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فرمانده ی بی لطف
#قسمت_صد_و_چهار_
عبدالحسین لبخندی زد و آرام گفت: «خیره ان شاء الله»
گفت: «ان شاء الله.»
بعد مکثی کرد و ادامه داد: با پیشنهاد ما و تأیید مستقیم فرماندهی لشگر شما از این به بعد فرمانده ی گردان
عبدالله هستید.
یکی دیگرشان گفت: حکم فرماندهی هم آماده است.»
خیره ی عبدالحسین شدم به خلاف ،انتظارم هیچ اثری از خوشحالی تو چهره اش نبود برگه ی حکم فرماندهی را به طرفش دراز کردند نگرفت گفت فرماندهی گروهانش از سر من زیاده، چه برسه به گردان!
این حرف ها چیه می زنی حاجی؟!
ناراحت و دمغ :گفت مگر امام نهم ما چقدر عمر کردند؟
همه ساکت بودند انگار هیچ کس منظورش را نگرفت خودش گفت حضرت
تو سن جوانی شهید شدن حالا من با
این سن چهل و دو سال تازه بیام فرماندهی گردان بشم؟
به هر حال، این حکم از طرف بالا ابلاغ شده و شما هم موظفی به قبول کردن
از جاش بلند شد با لحن گلایه داری :گفت نه بابا جان دور ما رو خط بکشین این چیزها هم ظرفیت می خواد
هم لیاقت که من ندارم
از جلسه زد بیرون
آن روز، هرچه به اش گفتیم و گفتند که مسؤولیت گردان عبدالله را قبول ،کند فایده ای نداشت که نداشت.
روز بعد ولی کاری کرد که همه مات و مبهوت شدند.
صبح زود رفته بود مقر تیپ و به فرمانده گفته بود چیزی رو که دیروز گفتین قبول می کنم.»
کسی دیگر حتی فکرش را هم نمی کرد که او این کار را قبول کند شاید برای همین فرمانده پرسیده بود: «چی
رو؟»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فانوس
#قسمت_صد_و_پنج_
مسؤولیت گردان عبدالله رو.....
جلوی نگاه های بزرگ شده ،دیگران عبدالحسین به عنوان فرماندهی همان گردان معرفی شد.
حدس می زدیم باید سری توی کار ،باشد و گرنه او به این سادگی زیر بار نمی رفت بالاخره هم یک روز توی مسجد، بعد از اصرار زیاد ما پرده از رازش برداشت گفت همون شب خواب دیدم که خدمت امام زمان (سلام الله علیه) رسیدم.حضرت خیلی لطف کردند و فرمایشاتی داشتند؛ بعد دستی به سرم کشیدند و با آن جمال ملکوتی و با لحنی که هوش و دل آدم رو میبرد فرمودند: «شما می توانی فرمانده ی تیپ هم بشوی....
خدا رحمتش کند همین اطاعت محضش هم بود که آن عجایب و شگفتیها را در زندگی او رقم زد. یادم هست که آخر وصیتنامه اش نوشته بود اگر مقامی هم قبول کردم به خاطر این بود که گفتند: واجب شرعی
است؛ وگرنه، فرماندهی برای من لطفی نداشت.
سید کاظم حسینی
قبل از عملیات والفجر مقدماتی بود تو منطقه ی دشت ،عباس سایت چهار چادرها را زدیم و تیپ مستقر شد.
آن موقع عبدالحسین فرمانده گردان ما بود با او و چند تا دیگر از بچه ها تو چادر فرماندهی نشسته بودیم. یکدفعه پارچه ی جلوی چادر کنار رفت و مسؤول تدارکات تیپ آمد تو ،یک چراغ توری تر و تمیز دستش بود. سلام کرد و گفت: به هر چادر ،فرماندهی یکی از این چراغ توریها دادیم ، این هم سهم شماست.»
1
پاورقی
۱_ دلیل این که به چادر فرماندهی گردان چراغ توری میدادند این بود که اگر بخواهند کالکی بکشند، نقشه ای
بخوانند یا جلسه ی بگذارند؛ از لحاظ نور مشکلی نداشته باشند
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh