سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 . روی سنگ قبر نوشته بود:
« #شهیدمصطفی_احمدی_روشن»
از خواب پریدم .
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود
ولی هنوز عقد نکرده بودیم .
بعد از ازدواج #خوابم را برایش تعریف کردم . زد به خنده😄 و شوخی گفت :
«بادمجون بم آفت نداره»
ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که
«کی #شهید میشی مصطفی⁉️»
مکث نکرد گفت:« #سی_سالگی»
باران می باریدشبی که خاکش می کردیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 . روی سنگ قبر نوشته بود: « #شهیدمصطفی_احمدی_روشن» از خواب پریدم .
4⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔴به روایتی از #مادرشهید_احمدی_روشن
🔹روز تشییع جنازه #گریه نمی
کردم❌من مشوق #مصطفی بودم
برای ماندن در سایت نطنز👌
🔸خدا را #شاهد می گیرم؛ همین
است که می گویم؛من #همین
مصطفایی را که الان هست✓ می
خواستم،♨️نه مصطفای ترسو که از
#ترس_جان کارش را رها کند.
🔹اندازه ی #دوست داشتنم به قدری
است که الان اگر قدرت👊 داشته
باشم #بچه_ام را پس بگیرم، می
گیرم 😭
🔸ولی با همه علاقه ای که به او
دارم ، #مرد بودنش را می خواهم
محکم💪 بودنش را #دوست_دارم
هدفش🎯 را دوست دارم پیرو آقا
بودنش را دوست دارم ❤️
🔹هیچوقت🚫 تشویقش نکردم که از
#کارش بیرون بیاد؛در مراسم
تشییعش گفتم : خط قرمز⭕️
مصطفی، #مقام_معظم_رهبری بود✌️
🔸این که بچه ام پیرو♨️ ولایت
فقیه بود ، به او افتخار😌 می کنم
این که بچه ام جزو هیچ گروه🚫 و
حزبی نبود به او افتخار می
کنم ✊
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شعــــــر_مهــــدوی
♦️شعری از زبان حال امام زمان علیه السلام
🍃خانه ی تک تک تان را #زده_ام درب ولی
🍂اثر از #یاری ما در دلتان نیست که نیست😔
🍃 #انتظارم ز شما بیشتر است از دگران
🍂یک #دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست
🍃اگر هم هست ⚡️فقط لقلقه ای باشد و لیک
🍂گریه بر #غربت ما در شبتان نیست که نیست
🍃به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس
🍂 #یکنفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست
🍃تا دعایی ز برایم نکنید از #ته_قلب❤️
🍂صبح امید و #ظهور در کفتان نیست که نیست😔
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
✨ #یــــوســــف_زهـــــرا(س)✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_6026105198101922595.mp3
1.72M
🎼🎧 #شور احساسی
#امام_زمان(عج)
🔹دنیا زیر سایه ات آروم میشه
🔸تنها با نگاهت آروم میشه
🎤 #مهدی_اکبری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#روزشمار_غدیر 🗓 6 روز تا روز "گردهمایی و تعهد حاضران" باقیست... 📩 #پیشنهادتبلیغی⬇️ #نوجوانان یک م
#روزشمار_غدیر
🗓6 روز تا "بزرگترین عید شیعیان" باقیست
📩 #پیشنهادتبلیغی⬇️
بچه های #مسجد محله میتوانند از چند روز قبل از #غدير با #نصب_پرچم روی ستونهای خيابان اصلی، افراد زیادی را به اين ایام #متذكركنند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے 0⃣2⃣ ❣هر شب یک سوال و جواب در مورد #یاران_امام_زمان (ع
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے 1⃣2⃣
❣هر شب یک سوال و جواب در مورد
#یاران_امام_زمان (عج)❣
⭕️مقصود از اصلاح امر حضرت مهدی عجل الله فرجه در یک شب چیست⁉️
✅پاسخ:
📜مطابق روایات شیعه و سنی، خداوند متعال امر حضرت مهدی(عج) را در یک شب اصلاح خواهد کرد.💫
👤ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: «خداوند عزوجل امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود».[1]👌
👌و نیز از امامحسین (ع)نقل است که فرمود: «قائم ما اهلبیت [کسی است که] خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح و آماده خواهد نمود».[2]♻️
👤ابنماجه از امامعلی (ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود: «مهدی از ما اهل بیت است که خداوند [امر] او را در یک شب اصلاح و آماده خواهد نمود».[3]💠
👈مقصود از اصلاح امر حضرت در یک شب آن است که مقدمات نصر و پیروزی را در اسرع وقت، در یک شب فراهم کرده و او را مأمور به ظهور خواهد نمود و اولین اقدامی که برای او خواهد نمود اجتماع اصحاب خاص آن حضرت است. 👥👤
👌بنابراین مقصود از«یک شب» که درروایات آمده، کنایه از سرعت اصلاح امر ظهور امام زمان (عج)هست نه پیروزی نهایی و تشکیل حکومت، چرا که تشکیل و تثبیت حکومت پس از درگیری و مبارزه با طاغوت، صورت میگیرد.♻️
📚منابع
1. الغیبة، نعمانی، ص282.
2. سنن ابنماجه، ج2، ص1376.
3. کمالالدین، ج1، ص152.
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مجموعه_ایمان
#موشن_گرافیک 21
آيا باورهاي فطري همان #هنجارهاي_اجتماعي است كه براساس #تبليغات در #انسانها شكل ميگيرد؟
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مادرش میگفت: «سخت تر از نبـودنش یادآوری آخرین لبخند #پســر_شهیدش بود.» 💕تو همانی که دلـم لک زده لبخ
5⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠تا میخواهیم برای مجید گریه کنیم، خندهمان میگیرد.😊
🔰داداش مجید شیرینی خانه🏡 است. شیرینی محله، حتی آوردن #اسمش همه را میخنداند😅. اشکهایشان را خشک میکند تا دوباره👌دورهم شیرین کاریهای مجید را مرور کنند.
🔰عطیه #خواهرمجید درباره شوخطبعی مجید میگوید: «نبودن مجید خیلی سخت 😔است؛ اما مجید کاری با ما کرده که تا از دوری و #نبودنش بغض میکنیم
🔰 و گریه میکنیم😭 یاد شیطنتها و شوخیهایش👻 میافتیم و دوباره یکدل سیر میخندیم😄. مجید کارهای #جدیاش هم خندهدار بود.
🔰از مجید فیلمی 📼داریم که همزمان که با موبایلش📱 بازی میکند برای #همرزمهایش که هنوز زندهاند روضههای بعد از #شهادتشان را میخواند.
🔰 همه یکدل سیر میخندند😆 و مجید برای همه روضه میخواند و #شوخی میکند؛ ⚡️اما آخرش اعصابش به هم میریزد.
🔰 مجید شبها🌙 دیروقت میآمد وقتی میدید من خوابم 😴محکم با پشت دست روی #پیشانی من میزد💥 و بیدار میکرد.
🔰 این شوخیها را با خودش #همهجا هم میبرد. مثلاً وقتی در کوچه دعوا میشد و میدید پلیس🚓 آمده. لپ #طرفین_دعوا را میکشید. لپ پلیس را هم میکشید😯 و غائله را ختم میکرد.
🔰یکبار وقتی دید #دعوا شده شیشه قلیانش را آورد و #محکم توی سرش خورد کرد همه که نگاهش کردند خندید😄.
🔰همین قصه را تمام کرد و #دعوا تمام شد⛔️. هرروز که از کنار مغازهها رد میشد با همه شوخی میکرد👌 حالا که نیست. همه به ما میگویند هنوز #چشمشان به کوچه است که بیاید و یک تیکهای بیندازد تا خستگیشان😪 در برود....
راوی:#خواهر_شهید
#شهیدمجیدقربانخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه3⃣8⃣ 💠روبوسی😘 🔸 شب عملیات، و #خداحافظی آن، طبیعتاً باید با سایر جدایی ها تفاوت میداشت
🌷 #طنز_جبهه4⃣8⃣
💠دیگ تدارکات
🔸در ایامی که در #چزابه بودیم، معمولا حواسمان به دو جانور بود. یکی #گرازهای وحشی🐗 منطقه که همیشه در جاهای مرطوب و کثیف سکونت داشتن و دیگری هم #مارهایی 🐍که در خشکی خیلی خطرناک می شدند.
🔹حمید هم که #سنگرش🎪 در کنار سنگر ما بود و انبوه ریخت و پاش های تدارکاتی و تغذیه و. ..
🔸توصیه ما به ایشان #تمیز نگهداشتن اطراف سنگر بود و جلوگیری از جمع شدن #جانوران مختلف. ولی این کار با توجه به حجم کارها آسان نبود.
🔹یک روز بعد از #ناهار که طبق معمول غذا توزیع شد و دیگ غذا که هنوز مقداری خورش #قیمه 🍞در آن مانده بود در جلو راهرو ورودی سنگر گذاشته شد تا مصرف شود.
🔸حاج حمید هنوز درب سنگر مشغول کار بود که با #حمله یک فروند گراز 🐗زبان نفهم مواجه شد که به دنبال ایشان افتاده بودند. آقا حمید که بشدت #هول شده بود به درون سنگر فرار کرد🚶و ناخواسته با سر به درون دیگ غذای خود افتاد😂😂 و اسباب سربسر گذاشتن ما را تا آخر ماموریت فراهم کرد. خداییش با این کارهاش نفهمیدیم کی این #ماموریت تمام شد.😂
از سلسله خاطرات من و حمید 😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃🍂🍃🍂
#خوشبختی یعنی
تو ستارهی #آسمان زندگیام باشی
و من #یقین داشته باشم که
راه را با تو هرگز گم نخواهم کرد..❤️
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
هر وقت خواستے ... اقتدار و صلابت، توام با #مهربانے را در چهره یڪ #مرد ببینے #چشمــــانت را بہ حاج
6⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠سردار خیبر
🔸یه شب 🌙خواب بودم که تو خواب😴 دیدم دارن در میزنن . در رو که باز کردم دیدم #شهیدهمت با یه موتور🏍تریل جلو در خونه🏡 وایساده و میگه #سوارشو بریم .
🔹ازش پرسیم کجا⁉️ گفت یه نفر به #کمک ما احتیاج داره . سوار شدم و رفتیم . سرعتش زیاد نبود🚳 طوری که بتونم آدرس #خیابون ها رو خوب ببینم👀.
🔸 وقتی رسیدیم از خواب پریدم🗯 .
از چند نفر پرسیدم که #تعبیر این خواب چیه⁉️ گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به #کمکت احتیاج داره .
🔹هر جوری بود خودمو به اون #آدرس رسوندم و در🚪 زدم . دررو که باز کردن دیدم یه #پسرجوون اومد جلوی در . نه من اونو میشناختم نه اون منو😕 .
🔸گفت: بفرمایید چیکار دارید ؟
ازش پرسیم که با #شهیدهمت کاری داشته؟؟ یهو زد زیر گریه😭 . گفت چند وقته میخوام #خودکشی کنم .
🔹دیروز داشتم تو خیابون🏙 راه می رفتم و به این فکر💭 میکردم که چه جوری خودم رو #خلاص کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود #اتوبان_شهیدهمت .
🔸گفتم میگن شماها #زنده اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم❌ . الان شما اومدید اینجا و میگید که از #طرف شهید همت اومدید😭 ...
#شهید_حاج_ابراهیم_همت🌷
📚برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh