🌷شهید نظرزاده 🌷
#دوست_شهید_من تمام امن یجیب های دلـ❤️ـم را گرہ زدہ ام به کلماتت و روانـه ی #آسمان کردہ ام من مطمئنم
#دلنــوشتـــــــه 📝
#هادی_جان برادرم
تو نزد خدا روزی میگیری
روزی ای از جنس
دیدار با #اباعبدالله (علیه السلام)
چه شیرین است این... .
#محمدهادی جان!
خیلی این روزها نیاز به دعایت دارم
دعا برای
⭕️بی اخلاصی
⭕️بی تقوایی
⭕️و بی دغدغه بودنم
تو نزد #خدا و خوبان خدا آبرو داری
آبرو داری کن!
و مثل زمانی که #شبهای_جمعه
از #نجف به #کربلا می رفتی
حالا هم در کربلا واسطهی بین ما و ارباب شو
شاید گرهها وا شد...
شاید 😔...
دلم برایت تنگ شده💔... همیــــــن...
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
شادی روحش #صلوات🌺🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند #محمودرضا سفارش کرده چفیهای که از آقا گرفته
#برادر_شهید:
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#گمنام زیست و عاشق گمنامی بود.
اما در گمنامی کاری برای #انقلاب و تاریخ کرد که گویا تمام #مسئولیت انقلاب بر دوش وی بود.
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#برادر_شهید: #شهید_محمودرضا_بیضایی #گمنام زیست و عاشق گمنامی بود. اما در گمنامی کاری برای #انقلاب و
6⃣2⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شیعهی علی بن ابیطالب
🔰محمودرضا در مناطق مختلف با مردم #سوریه ارتباط میگرفت. یکبار در یکی از مناطق درگیری،متوجه #چهار_زن شدیم که مقابل یک خانه🏡 روی زمین نشسته بودند. یکی از رزمندههای سوری که همراه ما بود گفت: « اینها مشکوکند🗯 و شاید #انتحاری باشند.»
🔰محمودرضا گفت : «شاید هم نباشند✘ ؛ بگذارید با آنها صحبت کنیم👌.» بعد رفت جلو و شروع ڪرد به زبان #عربی با آنها صحبت کردن ،خودش را معرفی کرد و به آنها گفت:«نترسید،ما #شیعه_امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب هستیم و شما در پناه مایید.»
🔰وقتی این را گفت آرام😌 شدند. بعد با آنها حـرف زد و اعـتمادشان را جلب کرد. بعد از آن بود که شروع به #همکاری کردندودرآن حوالےمحل تجمع تعدادےاز #تکفیریهاراهم دریک خانه🏚 نشان مادادند.
🔰محمودرضاحتےبراےشناسایی از #مردم منطقه استفاده میکرد.یکباریکی از اهالی مـنطقه را کـه #اهـل_سـنت هـم بـود بـرای شناسایی با خودش سوار ماشین🚘 کرد که ببرد. #محمودرضا جوری بامردم رفتارمیکرد که آنها را جذب میکرد و بعد با همانها کار میکرد.
✍ راوی : همرزم شهیـــد
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#پاسـدار_مدافع_حـرم
#نحـن_ابنـاء_الحیـدر🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد #سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد. بیاد #شهید_محمد_
7⃣2⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹همسرم #فوقالعاده مهربان و رئوف بود☺️. قلبش به بزرگی دریا بود. در این پنج سال زندگی #عاشقانه مشترک، من به ندرت عصبانیت ایشان را دیدم.
🔸بسیار #احترام بزرگترها به ویژه پدر و مادر و حتی مادربزرگ و پدربزرگش را داشت👌، طوری که من #غبطه میخوردم.
🔹به امور دینی مثل #نمازاول_وقت و. .. اهمیت میداد و بیشتر تأکیدش بر رزق حلال✨ بود. #محمدم اجازه نمیداد مال شبههدار وارد زندگیمان بشود. بسیار مهربان بود.
🔸هر زمانی که از سرکار برمیگشت، با وجود تمام خستگی با #حلما دخترمان بازی میکرد. گاهی من میماندم که این همه انرژی♨️ را از کجا میآورد.
🔹به جرئت میتوانم بگویم، #توسل به اهل بیت و ارادت آقا محمد به آنها عاقبتی چون #شهیدمدافع_حرم شدن را برای ایشان رقم زد✔️.
🔸محمد #آرزوی_شهادت داشت. باتوجه به شناختی که من از ایشان داشتم میدانستم که یک روزی به آرزویش میرسد🕊، اما تصور نمیکردم ♨️به این زودی این اتفاق بیفتد😔.
#شهید_محمد_اینانلو
#شهید_مفقودالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خیلی عاشق #امام_حسین (ع)بود و در روضه های #حضرت_رقیه(س) آنقدر بی تاب بود که بعد از پایان مراسم،چشم های #سرخش از دل آتش گرفته اش خبر می داد.
در #گزار_شهدای_رشت، مزار یکی از #شهدای_گمنام همیشه محل راز و نیاز و نجواهای #شهیدمسافر بود.
بارها و بارها شاهد بودم که مدتی طولانی بر سر آن مزار نشسته و اشک می ریزد. حاجت اصلی اش هم همیشه یک چیز بود؛ #شهادت!
#شهید_سعید_مسافر🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
24[shia-leaders.com].mp3
10.59M
🎵 #شور_شهدایی
🌴چه جوری آروم بشم
🌴چطور دل تو دلم واشه
🎤حاج محمدرضا #بذری
🎤کربلایی محمد #اسداللهی
👈تقدیم به #شهدای_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 9⃣8⃣ 💠 صیغه برادری 🔸در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در #عید_غدیر. به رسم استحباب، ابر
🌷 #طنز_جبهه0⃣9⃣
🔸روزی در #عملیات کربلای یک در مناطق اطراف #مهران چند اَفسر #عراقی به اسارت در آمده بودند
🔹طبق معمول یکی از بچه ها که اسمش حسین و #بمب_خنده بود گفت بچه ها اجازه بدین تا من حرفهای اینا رو #ترجمه کنم
🔸دو سه تا کلمه گفت یک #اَل هم به اول اونها اضافه کرد - مثلا الکجا الآمدین - الواحد شما کجاست 😂😂و... عراقی ها هاج و واج به #خنده بچه ها و صحبت این عزیز نگاه میکردند
🔹خلاصه گفت اینها #عربی بلد نیستند -گفت کَن یو اِسپیک .......#افسره خوشحال گفت یِس یِس بعد حسین گفت خوب حالا شما از کجا هستین؟( با لهجه انگلیسی فارسی)
🔸بازم عراقیه با اشاره گفت من چیزی نمیفهمم، حسین گفت : اینا کجا درس #افسری خوندن نه #عربی بلدن نه زبان #لاتینشون خوبه😀😀
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق!
الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر... هر قدمے ڪه در راه #خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب بارامان ڪردند.
حالا روزی دَه برچسب دشت مےکنیم،
اما بسیجیان #دلسرد نباشید.
حاشا ڪه بچه بسیجے میدان را #خالے ڪند...
#شهيد_ابراهیم_همت🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
8⃣2⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شناسايى داماد شش ماهه
🔰بار #آخر كه می خواست اعزام شه وقتی کوله پشتیش🎒 رو می بستم، چندتا میوه🍎🍋 براش گذاشتم تا تو راه بخوره، تو ميوه ها یه دونه #دارابی هم بود، خندیدو😄 بهم گفت: اینارو به #خاطر_دلت مى برم ولی دوباره میارمشون تا با همدیگه💞 بخوریمشون.
🔰چند وقت از #مفقود شدنش مى گذشت که یه روزی از #سپاه_بابلسر خبر دادن که برای شناسایی کوله شهید 🎒به سپاه بریم، به همراه پدر شهيد به سپاه بابلسر رفتم، یه برادر پاسدارى محتویات یه کوله پشتی رو جلوى ما خالى کرد، یه #میوه_پوسیده از كوله افتاد!
🔰اشک تو چشام جمع شد😭 و فورى شناختم و گفتم: همین کوله #همسرمه، همه با تعجب نگاهم کردن، چون فقط لباس بسیجی که جبهه بهش داده بودن، توش بود و همين #میوه پوسیده. گفتم: خودش به من قول داده بود كه این میوه رو برمى گردونه تا #باهم بخوریم.... تنها همين میوه پوسیده باعث شناسایی وسایل و كوله #شهید🌷 شد.
راوى: خانم رحمانی همسرشهید
#شهید_فتح_الله_نوروزی (عبدالله)
🗓 تاریخ شهادت اسفند۱۳۶٢، عمليات والفجر۶، منطقه دهلران-چیلات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh