🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 3⃣9⃣ 💠سوپرطلا😄😄 🔸اکبر کاراته از تو خرابههای آبادان یه #الاغ پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم
🌷 #طنز_جبهه 4⃣9⃣
💠 یه دور تسبيحی📿😅
🔹نشسته بوديم دور هم كنار آتش🔥 و درددل میكرديم. هر كی #تسبيح داشت درآورده بود و ذكر میگفت.
🔸تسبيحهای دانه درشت و سنگين وقتی روی هم می افتادند صدای #چريقچريقشان دل آدم را آب میكرد.
🔹من هم دست كردم داخل جيبم كه ديدم تسبيحی نيست🙁. از روی عادت دستم را بردم طرف تسبيح بغل دستيم تا تسبيح📿 او را بگيرم😁 كه دستش را كشيد به سمت ديگر😕.
🔸گفتم: «تو تسبيحت را بده #يك_دور بزنيم». كه برگشت گفت: « #بنزين نداره، اخوی!» گفتم شايد شوخی میكند 😅
🔹به ديگری گفتم: «او هم گفت #پنچره».
به ديگری گفتم:«گفت موتور پياده كردم😐»
و بالاخره آخرين نفر گفت: «نه داداش✋، يكوقت میبری چپ ميكنی، حال و حوصله #دعوا و مرافه ندارم؛ تازه من حاجت دستم را به #ديار_البشری نمیدهم».
🔸همه خنديدند😂. چون عين عبارتی بود كه #خودم يادشان داده بودم. هر وقت میگفتند: تسبيح📿 يا انگشتر💍 و مهر و جانمازت را بده، اين #شعارم بود.
فهميدم خانهخرابها دارند #تلافی میكنند.😅😅
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8⃣4⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠پرواز با پا
🔰برای توجیه #عملیات_کربلای1 به همراه همه فرماندهان گردان رفتیم ابتدای ارتفاعات #قلاویزان. از ماشين🚙 پیاده شدیم سر غروب بود 🌥و هوا گرگ و ميش شده بود. يكى از بچه هاى اطلاعات شروع به #توجیه منطقه کرد، در جواب یک سئوال که الان موقیعت ما دقیقاً کجاست کم مى آورد؛ او رفت.
🔰سر شب🌝 شد. قرار بود آنجا بمانیم تا #فرمانده_گردان و چندتاى دیگه نیروها رو بيارن. ⚡️ناگهان متوجه شدیم #عراقیها به صورت دشتبانی در ۵۰ مترى ما هستند و سلاح ها را پشت سر #قايم کرده بودند تا ما رو فريب داده، خوب نزدیک بشن، و بعد به رگبار💥 ببندنمون. بعضی مى گفتن؛ #خودین! اما نزدیكتر شدن، شروع کردن.
🔰ما ضربتی موضع گرفته، #درگیر شديم. اونا مجبور به عقب نشینی شدن و ما ٢٠ نفر بيشتر نبوديم. باید تا #سحر که نیروها برای پیشروی مى آمدند؛ آنجا مى مانديم و از خودمون و منطقه مراقبت مى كرديم👌. من و #شهيدعلى_راهداری در شيارى کوچک استراحت مى كرديم که عراقیها شروع کردن به آتش💥 ریختن.
🔰خمپارهای ٨١ و ١٢٠ #هرلحظه بيشتر مى شد تا اینکه صوت خمپاره ۱۲۰ كه زوزه کشان پایئن مى آمد را روى سرمون احساس کردیم من و على #روبروی_هم تکیه داده بودیم و ته پوتین هامون بهم چسبیده بود خمپاره دقیقا👌 #وسط پاهای علی فرود آمد و ما به زمين چسبیده و دو دست را روی سرگذاشتیم🙆♂ که از خوردن #ترکش به سرمان جلوگیری بشه ⚡️اما....
🔰اما بعد از فرود خمپاره💥 #علی سه بار تكبير گفت. بنده که متوجه شدم ترکشی به من اصابت نکرده دو_سه بار على رو صدا زدم🗣 جواب نداد🔇! کنارش نشستم؛ دیدم آرام به #خواب رفته. آثار تركش بر سر و صورت نبود. پائينتر رو نگاه کردم دیدم #جفت_پاها از بالاى زانو قطع شده بود.
#او_مظلومانه_شهيد_شد....
راوى: #رزمنده_حسین_کلبعلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#اندکی_با_شهدا
🌾همین که بر مزارشانـ🌷 ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور #طلبیده_اند
🌾همین که اشک هایت روان 😭میشود ، یعنی #نگاهت میکنند
🌾همین که دست میگذاری بر مزارشان ، یعنی #دستت را گرفته اند👌
🌾همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت😔 ، یعنی وجودت را #خوانده_اند
🌾همین که قول #مردانه میدهی ، یعنی تو را به #همرزمی قبول کرده اند😍
♨️باور کن ، #شهید_دوستت_دارد
🌾که میان این شلوغی های دنیا🌍 هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار #نگاه_معنویشان داری....
✨اللهم الرزقنی توفیق شهادت فی سبیلک✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
دشمنان اسلام!
بدانيد كه هر چيز فصل و زمان خاصى دارد و الآن فصل شكوفايى🌸 اسلام است. و پشت آن انقلاب #حضرت_مهدى «عج». و تلاش شمابى ثمر😏. پس به هوش آييد. و آتش🔥 جهنم را براى خويش فراهم نكنيد🚫.
#شهيد_سيداحمد_على_آبادى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣9⃣ به یاد #شهید_مسعـود_عسگـری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣9⃣ به یاد
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣9⃣ به یاد #شهید_ابوالفضل_شیروانیان🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣4⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹علاقه ی خاصی به #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت. #دهه ی اول فاطمیه هرسال صبح بعد از نماز📿، منزل پدرشهید #خیمه ی حضرت زهرا(علیهاالسلام) و مراسم عزاداری 🏴حضرت برپاست.
🔸سال 92 که #آخرین سال حضور ابوالفضل در مراسم بود، و روزهای آخر زمستان،
و روز آخر مراسم، خیلی هوا بارانی🌧 بود، به این صورت که تمام فرشهای کف حیاط را برداشتیم و از #شدت باران و خیسی کف حیاط و سقف پارچه ای ،نمیشد🚫 فرشها را بچینیم.
🔹نیمه شب🌒 بود که دیدم #ابوالفضل سر سجاده نشسته و داره گریه میکنه😭.رفتم کنارشو 👥گفتم تا دیر وقت که بیدار بودی ، پاشو بخواب که برای مراسم فردا ،که روز #شهادت_حضرت_زهرا هست، آماده باشی.
🔸گفت: چطور میخوای خوابم ببره وقتی که #خیمه ی حضرت زهرا رو آب گرفته و جا برای عزادارای 🏴خانم کمه...(چون داخل حیاط و ایوان ،قسمت مردانه بود و داخل اتاق هم زنانه)
🔹گفتم: کاری که از دستت برنمیاد چون اخبار هواشناسی⛈ گفته این باران تا #سه روز ادامه داره .گفت: میتونم که خدا رو به آبروی حضرت زهرا #قسم بدم که آبروی هیئت حضرت رو نگه داره😭، چون روز #شهادت خیلی اینجا شلوغ میشه و ما شرمنده ی عزادارا میشیم😞.
🔸داشت گریه میکرد 😭و خدا رو قسم میداد و بلند شد دو رکعت نماز #توسل به حضرت زهرا(علیهالسلام)خوند و آروم شد و گفت دیگه سپردم به #خودشون و خوابید😴.موقع اذان که بیدار شدم دیدم باران بند اومده☁️
🔹ابوالفضل تمام فرشها رو پهن کرده و داره زیر خیمه ی بی بی #نماز میخونه و گفت دیشب از خدا خواستم بعد از روضه ی حضرت زهرا باران رحمتت 🌧رو برامون بفرست، و #مطمئنم فعلا بارانی در کار نیست.❌
🔸همه #نگران باریدن باران و خیس شدن خیمه بودند و ابوالفضل آرامِ آرام.مراسم که تموم شد و #اخرین عزادار خداحافظی کرد👋 و رفت، ابوالفضل گفت زود باشید که از خدا تا آخر مراسم قول گرفتم و الان بارون ⛈شروع میشه.
🔹هنوز چند ثانیه ای⏱ از حرفش نگذشته بود که #باران_شدیدی باریدن گرفت و تا سه روز ادامه داشت...
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران7⃣8⃣ 💠 نذر مـادر 📌خاطره ای از #شهید_حمیدرضا_اسداللهی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazar
🌷 #یاد_یاران8⃣8⃣
💠 الان جواب سلام حرام است!
📌خاطره ای از
#شهید_سیدعلی_اندرزگو🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سلام_شــهدا نمےدانم برق نگاهتان چہ داشت چگونہ با دلِ آقاے مان بازے ڪرد... چہ دید ڪہ برایتان انگشت
0⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#پیش_بینے_شگفت_انگیز_امام_خامنہ_اے درخصوص شــهادت دو رزمنده مدافع حرم!
🍃یک روز به همراه جمعی از #فرماندهان در محضر #رهبرانقلاب حضور پیدا کردیم. پس از پایان دیدار و موقع خداحافظی، مسئولین #بیت ما را صدا زدند و گفتند حضرت آقا شما را خواسته است؛ لطفاً برگردید.
🍃همه تعجب کردند. دوباره به محضر حضرت آقا رسیدیم و آقا فرمودند به #عکاس بگویید بیاید. از #محافظ آقا سؤال کردیم جریان عکاس چیست؟ گفت آقا با کسانی که خیلی #دوستشان دارد عکس #شخصی میگیرد.
از حضرت آقا سوال کردم عکس ما را برای چه میخواهید؛ فرمودند: «جمع شما #بوی_شهادت میدهد.»
🍃دو نفر در این جمع بودند که #حاج_قاسم به اسم صدایشان کرد. حاج قاسم دو #انگشتر از آقا گرفته بود که به «سردار هادی کجباف و نادر حمید» داد و دستانشان را بوسید. کجباف و نادر حمید پس از گرفتن #هدیه به شدت #گریه کردند. عملیات بعدی این دو به شیوهی بسیار #عجیبی به شهادت رسیدند.
#شهید_نادرحمید🌷
#شهید_هادی_کجباف🌷
راوی : #عبدالفتاح_اهوازی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🍂🍃🍂 #خوشبختی یعنی تو ستارهی #آسمان زندگیام باشی و من #یقین داشته باشم که راه را با تو هرگز گم
#شکستن_نفس...
باران شدیدی درتهران باریده بود.خیابان17شهریور را آب گرفته بود؛ چند #پیرمرد میخواستند به سمت دیگرخیابان بروند، مانده بودند چه کنند، همان موقع #ابراهیم از راه رسید.پاچه #شلوار را بالازد؛ با #کول کردن پیرمردها آن هارا به طرف دیگرخیابان برد...
ابراهیم ازاین کارها زیاد انجام میداد و هدفی جز #شکستن_نفس خود نداشت مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها #مطرح بود.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzad
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 زمانہ ے #عجیبے است هفتاد سالهها براے #ریاست دست و پا میزنند و دهـه هـفـتـادیــ ها بـرای
#ای_شهید
هوای دلم ابری است ...
#موج دلم را ❤️❤️
روی امواج #عاشقی تنظیم کن
باشد خدای مهربان #خریدارم شود ...
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_8736315.mp3
13.24M
تو این روزای بےڪسی
ڪارِ دلم صبـــــوریہ
یعنے قسمت میشه منم
شهیــــــد بشم تو سوریہ..😔
🔺آخرین مداحے ذاکراهل بیت(ع)
مدافع حریـــم آل الله
#شهیـد_حسین_معز_غلامے🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران7⃣4⃣ 💠اگر میگفت بمیر، میمردم! 📌خاطره ای از #شهید_محمود_کاوه🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shah
در #عملیات کربلای دو
محمود کاوه، #فرمانده لشکر،کار عجیبی کرد!
نیروهای خط شکن رو که جلو فرستاد، اومد و نمازی دو رکعتی اقامه کرد.
بعد از #نماز گفت:
"این نماز رو فقط به دو دلیل خوندم
اول برای پیروزی بچه های خط شکن و بعد...
یکی از بچه ها پرسید:
"و بعد چه ؟
گفت: "دلم میخواد اگه خدا لایقم بدونه، این نماز، آخرین نمازم باشه...
و خدا لایقش دانست
محمود کاوه در همان عملیات شهید شد.
🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 خاطرهای از شهید محمود کاوه
🍃یکبار از آقای مرادی که از #فرماندهان گردان لشکر ویژه شهدا بود جریان #خودرو_سیمرغی که در پادگان بود و بچهها میگفتند که #غنیمت هست را پرسیدم.
🍃او گفت: یکی از سران #ضدانقلاب نامش #حسن_سرسفید بود که با آقا محمود کل کل داشت. یکبار تک و تنها میاد تو پادگان لشکر #بنزین میزنه دم در #دژبانی به سرباز میگه به کاوه بگو حسن سر سفید #تنها اومد تو پادگان لشکرت بنزین زد و رفت اگر #مرد هستی تو هم تنها بیا.
🍃 #سرباز از همه جا بیخبر هم میره جریان رو به آقا محمود میگه. ایشون هم هیچی نمیگه، اما یک روز تنها با #تجهیزات، بلند میشه میره تو یکی از ساختمانهای ضدانقلاب
🍃همون اول کار چندتا ضد انقلاب که تو حیاط نشسته بودن رو #هلاک میکنه. سریع وارد اتاق مالی میشه #مسئول_مالی حزب رو هم میکشه و مقادیری #پول رو به همراه یک خودرو سیمرغ که تو #حیاط پارک بوده به غنیمت میاره و جواب یک باک بنزین حسن خان رو با کلی کشته و پول و ماشین میده.
🍃بعدها همین حسن خان طبق ذکر کتاب #نبرد_الواتان در اعماق جنگل الواتان توسط شهید کاوه و بچههای لشکر شهدا به #جوخه_اعدام سپرده میشه.
🍃البته ضد انقلاب به تلافی این کار اومدن نزدیک درب پادگان لشکر هنگام تردد شهید کاوه #بمب کار گذاشتن که شکر خدا ناموفق بودن.
#سردار_شهید_محمود_کاوه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروردگارا! #رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت. ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در
#دوستش می گفت:
صیاد در #قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست، بارها می شنیدم که می گفت:
" اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای "
بلند هم می گفت، از #تہ_دل.
#شهید_صیاد_شیرازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh