eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠بامرام ترین آدم 🌴یادم هست، تو دوره #آموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت آسایشگاه. بعد از
9⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 🔻مادر حسین آقا تعریف میکرد 🔰یکی از آشناها رفته کربلا. بعد از زیارت 🔅امام حسین (ع) میره واسه زیارت 🔅حضرت عباس(ع) دم حرم رو میبینه که تو خواب این حس رو داره ک آقایی ک وسط ایستاده👤 حضرت عباس (ع) هستند و دو نفر👥 هم طرفین حضرت بودن و با صورت . 🔰این خانم شروع میکنن از حضرت عباس (ع)  خواستن. حضرت هم میفرمایند: که چرا از نمیخوایین⁉️ خانم میگن بله قبل از اینکه محضر شما برسم پیش (ع) بودم و درخواست کردم از ایشون☺️ 🔰حضرت عباس(ع) می‌فرمایند: نه❌ این رو میگم و با دست اشاره میکنن به فرد کناریشون👥 خانم بر می‌گردن به سمت اشاره ی حضرت و فر رو میبینن... 🔸تو همنشینی هات با ما رو هم سفارش کن حسین جان....😔 🔰ارتباط خاصی با علی الخصوص شهید هادی🌷 داشت و با کتاب 📙 خیلی مانوس بود. 🔰دائم از می گفت و کتاب هایی📚 که در مورد بودند برام می خرید تا مطالعه کنم. انگار دوست داشت ذهنم💭 رو آماده کنه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ 💠اهل دلی می‌گفت: چه زیباست #گم_شدن... 🔸اوایل معناے حرف اورا نمی‌فهمیدم😕 بعدها از نوع رفتارشـهدای گمنام🌷 آنان که #شبِ_عملیات پلاک‌های🏷 خود را می‌آویختند تا بی‌ نشان بمانند" فهمیدم💭 گم شدن یعنی چه...🙁 🔹اهل دل می‌گفت: آنقدر در وادی #عشــق به خـــ❤️ــدا باید غوطه‌ور شوے تا نام و نشانی ازتو نماند❌ هرچه باشد خــــــدا باشد و #خـــــــداااا 🔸واین یعنی؛ در وادی الٰهی گم شدن #شهدا چه زیبا این واژه‌ را صرف کردند «گم شدن» تا آنجاکه "گمنــــ💔ـــام" شدند... 🔹و برای #همیشه_جاویــــــــد ماندند اے کاش می‌شد ما هم گم شویم، تا آنجا که #گمنــــــــــام شویم🕊 #شهدای_گمنام🌷 #شــــــــــهدا‌شرمنده‌ام... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📝 💢دیشب حال خوشی نداشتم😞 گذرم افتاد به ♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش ایی داشت 🌾 ، به نام محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی⁉️⁉️ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔 🌾 دومین کوچه شهید پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد👤 صدایم زد! گفت: سفارشم بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔 🌾 به سومین کوچه رسیدم! شهید به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند! گفت: البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢 سر به گریبان؛ گذشتم. 🌾 چهارمین کوچه! شهید آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی⁉️ برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان بود! از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم. 🌾 پنجمین کوچه و شهید صدای نجوا و مناجات شهید می آمد! صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار را متوجه اش نکردم🚫 شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم😔 🌾 ششمین کوچه و شهید هیبت خاصی داشت. مشغول بود! مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝 کم آوردم...گذشتم... 🌾 هفتمین کوچه انگار کانال بود! بله شهید انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔 🌾 هشتمین کوچه؛ رسیدم به انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود! پرونده های را تفحص میکردند! آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند شهید محمودوند پرونده شان را به می سپرد! برای ارسال نزد 😢 🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞 دیدم وساطت میکردند، برایشان. هم بود!😭 وساطت فایده نداشت❌ ⇜از حرف ⇜تا ! فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭 تمام شد...تمام⛔️ از پس کوچه های دنیا! ❌نمی توان گذشت❌ ❣ 😔 🌷شهدا همه را صدا میزنند 💥اما نمیشنود🚫 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_564476182934905820.mp3
2.1M
⏯پیشنهاد دانلود #شهدای_گمنام🌷 🍂 #شبای_جمعه که میشه دلا بهونه میگیره 💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#مادر_شهید + دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم #مامان.. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم #تیر نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم #شهید نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم #پلاکمو گم نکنم + دست علی به همراهت.. #شهدای_گمنام، به فدای دل مادراتون💔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍃 ✍ #خاطره اولین باری که دیدمش موقع اعزام بود. همه توی اتوبوس سوار شده بودیم. حال و هوای معنوی
🌷همیشه‌ی ‌خدا در حال و خنده بود. جایی نبود که جواد باشد و خنده نباشد😅 تنها جایی که خنده‌اش را نمی‌دیدی، وقتی بود که باب روضه (س) و فرزندانش🏴 باز می‌شد. 🌷به حضرت زهرا(س) خاص داشت! تا جایی که در اعزام چهارمش به ، وقتی ترکش به و سرش خورده💥 و به شدت مجروح شده بود، می‌گفت: در سوریه نشان از مادرم❤️ (س) گرفتم و پس از این جراحت به وضوح شوق رفتن در چهره‌اش هویدا بود و در مادر بی‌تابی بیشتری می‌کرد. 🌷تو روضه‌های بی‌بی، وقتی اسم میومد از خود بی خود می‌شد و به سر و صورتش می‌زد😭 🌷به آقای علاقه خاصی داشت💖 ایشون رو "حضرت نریمان" صدا می‌کرد. توی ماشین موقع جابجایی ، مداحی‌های ایشون رو‌گوش می‌داد🎶 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰سال 66 به جبهه رفت و دیگر #برنگشت 💢فاطمه حمدی مادر شهید گمنام مظفر بخشی که #31سال چشم انتظار پسرش است، می‌گوید: 🔸پسرم #بسیجی و 17 ساله بود که به جبهه رفت. اولین مرتبه سال 65 رفت که برگشت، اما سال 66 که به جبهه رفت، دیگر برنگشت🚷 و خبری از او نداریم. آخرین نامه ای که برای ما فرستاد📩 نوشته بود که در #باختران هستم. 🔹مادر شهیدگمنام: برای پسرم هنوز مراسم نگرفته ام، فقط ایام #فاطمیه که می شود به نیت حضرت زهرا(س)🖤 و پسرم #سه_روز در خانه مراسم می گیرم و #متوسل به خانم می شوم و از ایشان صبر می گیرم. 🔸چشم انتظاری سخت است و توکل بر خدا کرده ام. هر وقت #شهدای_گمنام را می آورند و متوجه می شوم، به تشییع آنها می آیم و با آنها حرف می زنم، اما تمام تنم می لرزد و تپش قلب💗 می گیرم. همیشه حس می کنم بچه ام در بین این ها است. 🔹به حضرت زهرا #متوسل می شوم می گویم قبر شما هم گمنام🌷 است، همه این #شهدا خاک پای شما هستند. پسرم در ایام عاشورا به جبهه اعزام شد و به خدا گفته ام اگر دوست دارد گمنام بماند، من راضی هستم✅ #شهیـدگمنام‌ #شهید_مظفر_بخشی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸برای رسیدن💕 به آنچه تا به حال ای 👈باید آنی شوی که تا به حال ...! شادی ارواح طیبه صلوات🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 بی پلاک افتاده امّا دستچین ست آن شهیـدی🌷 که به سر، سربنـد زده ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠اگر حسین شهید نمیشد جای تعجب بود! 💟 با لبخند مادرانه میگفت بچه‌ی چهارم بود و بهش کوپن ندادن. بهش گ
❣رفیق شهیدم چفیه ات را از سر شانه تکانی بدهی دل ما مثل دلت و می شود. ✍ خاطره از مادر شهید: 🔻 ارتباط خاصی با علی الخصوص شهید هادی داشت و با کتاب خیلی مانوس بود. 🌷دائم از شهادت می گفت و کتاب هایی که در مورد بودند برام می خرید تا مطالعه کنم. انگار دوست داشت ذهنم رو آماده کنه. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شور:شهدای گمنام - حاج مهدی رسولی.mp3
15.64M
⏯شور ... (رهروان امام و شهدا) 🌷به باغبون بگویید دیگه نکاره 🌷گوشه گوشه ی این سرزمین لاله زار ِ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یــادت باشــد #شهیــد اسـم نیست❌ ↫رســـم است !!! شهیــد عکس📸 نیست که اگـر از دیوار اتاقت #برداشتـی
6⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰ماه مبارک رمضان🌙 بود. قرار شده بود باز هم به بروند. یک روز که از خانه پدرش🏡 آمد، به من گفت: "خانم! مامانم میگن را نرو سوریه."😔 🔰گفتم: خوب طوری نیست! خوبه که پیشمون باشی😔 بمون و بعد از ماه برو اون شب رفتیم مهمونی و بعد هم رفتیم 🌷 کوه سفید. 🔰فردا صبح که از خواب بیدار شد، گفت: من برم بیرون و بیام. وقتی برگشت خونه🏘 گفت: خانم! من دیشب به گفتم نمی خوام ماه رمضان را به برم🚷 ولی صبح پشیمون شدم و حالا رفتم پیششون و گفتم: ”هر طور صلاح میدونن“ ششـ6ـم ماه رمضان به سوریه رفتند و یازدهــ11ـم ماه مبارک هم به رسیدند.... 💥نکته ش رو گرفتی⁉️ رابطه و گمنام رو داشتی؟ همش همینه... نگاه شهید👀 به قلبته هر چی میخوای، بخواه... شهید، می گوید، دعایت می کند به شرط اینکه☝️ 🌷 تو قلبتـ❤️ عشقی نبینه❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
+ دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم .. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم گم نکنم + دست علی به همراهت.. ، به فدای دل مادراتون💔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#از_گمنامی_نترس از اینکه #اسم و رسمی نداری از کارهای کرده ات به نام دیگری از تنهایی ات درعین #شلوغ
📝 💠گمنام آشنا سلام! 🌾باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی میشوی به خواب عقربه های ساعت⏰ هایم تا فراموش نکنم🚫 اروند خروشان و کوسه هایش را. های گم شده در والفجر8 وکربلای 4را. 🌾زخم های دهان باز کرده و غروب سرخ 🌥هویزه را. تو می آیی مثل همیشه . ! ومن چه ساده دل میبندم💞 مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع ⚰کوتاه نیم روزی و من هم دل برمیدارم💕 و سلامهایم را بدوش میکشم و به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا… 🌾اما دل خوشم به دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد 😔. امان ازاین تجربه های مکرر ! این بار که بیایی دلم هزار تکه است💔 برای هزار بغض نشکسته😢,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته… 🌾شیون شعرم به زاری نمیرسد❌ اما دلم خوش است که میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و بر خواستم ,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم😭 🌾قربان درد دلت ! گمنام آشنا💫!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک🌫 و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های ! 🌾چقدر لازم است بیایی و دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها🚗.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه گم شده است😞. تشنگی شهر جگرم را و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای 【عقل منهای درد】 , 【آدمهای عافیت طلب】 , 【آدمهای عشق به علاوه پول 】, 【مردان زن به توان بیست】 , 【زنان تکاثر و تفریح】بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای هایشان گم شده اند!! 🌾بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که تا دیگر نذر کنار مزار نداشته ات محال نباشد. 🌾 ! همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت⚰ تو تبرک شود, همین که نگاه سوخته ام بدرقه خاکی🌷 و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه💗 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀 بستن باشهیدان 🍂کار احساس است و عشـ♥️ـق 🥀بهر ماندن بر سر 🍂 بصیرت👌 لازم است 🌷 💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5868203658927148266.mp3
679.3K
📝شهدای گمنام۱ 🎤حاج مهدی آهای مسافرای عشق_از کربلا خوش اومدید اهای غریب جبهه ها_به جمع ما خوش اومدید
▪️بسم رب الشهدا و الصدیقین▪️ . سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. . 🌹🍃 شهید «محمود میرافضلی» در سال ۱۳۳۱ در شهرستان «رابر» کرمان به دنیا آمد. دوران زندگی ۳۰ ساله وی فراز و فرودهای فراوان داشته است، او از ۱۰ سالگی با درگذشت پدر جهت کار به شهر کرمان مهاجرت کرد و از سالها قبل از پیروزی انقلاب در صف یاران امام‌خمینی (ره) بوده و به دلیل مبارزات انقلابی بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. 🌹🍃 با تجاوز صدام به خاک میهن اسلامی مداوم از طریق جراید و رادیوی کوچکی که همیشه همراه داشته، منتظر لبیک به ندای رهبر جهت اعزام به جبهه بود. تا اینکه در سال۱۳۶۰ در عملیات حصر آبادان شرکت و برای مرحله دوم فروردین ۱۳۶۱ جهت عملیات الی بیت‌المقدس عازم جبهه شد و در شب شروع عملیات در کانال سیدجابر جاویدالاثر شد. 🌹🍃 از شهید میرافضلی دو دختر به یادگار مانده که در زمان شهادت، فاطمه دختر اولش ۲۰ ماهه و دختر دومش هم هفت ماه بعد از شهادت بابا به دنیا آمده است. بعد از شهادت شهیدمیرافضلی، برادر همسرش که دانش آموز بوده ضمن تحصیل در منزل آنها، امورات بیرونی را انجام می‌داد که او هم در تک شلمچه (سال۱۳۶۷)شهید می‌شود. 🌹 همسرو دختر دوم شهید هم در هواپیمای ایلیوشین سپاه پاسداران در کوه سیرچ (سال۱۳۸۱) به درجه رفیع شهادت رسید و دست تقدیر فاطمه دختر بزرگ شهید هم پس از ۳۰ سال انتظار پدر در سال ۱۳۹۰ در شهر کرمان بر اثر بیماری درگذشت. در همین راستا کتاب «بابا کی می آیی؟ » به زندگینامه و خاطرات و روایت دختران چشم به راه شهید «محمود میرافضلی» به قلم «محمدحسین‌خانی» می‌پردازد. . مدافع ـ حرم ناجا ـ مرزبان سلامت 🌷🌷🌷 روح بلندپروازش باآقاسیدالشهداعلیه السلام،اصحاب ویارانش محشورباد🤲 باذکرصلوات وعجل الفرجهم🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✅پلاکشان را برای ما جا گذاشتن تا روزی بدانیم از جنس ما بودن هویتشان خاکی بود اما دلشان را به آسمان زدن راستی امانتدار خوبی بوده ایم؟ 🕊 روزتون شهدایی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شبای-جمعه-که-می-شه.mp3
2.06M
🎵 🔹 🔸شبای جمعه که می‌شه دلا بهونه می‌گیره... 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
12_Karimi-Shab_23_Ramzan1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
5.28M
🎵 🔹 🔸شهید گمنام خوشنام تویی گمنام منم 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ۲۳ شهید دفاع مقدس در کردستان تفحص شد 🔹️ پیکرهای ۲۳ شهید تازه تفحص‌شده هشت سال دفاع مقدس، امروز چهارشنبه به کشور منتقل می‌شود 🔹این شهدا در مناطق عملیاتی کردستان ایران و کردستان عراق هستند و قرار است با استقبال مردم مرزنشین استان آذربایجان غربی از مرز کیله سردشت وارد میهن اسلامی شوند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - shoor - fatemie 2 - 1401 - rasouli.mp3
4.16M
🥀 ببرید از ما نام به باغبون بگویید دیگه لاله🌷نکاره 🎤 👌بسیار دلنشین ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📌 حکمت خرابی آمبولانس و پیدا کردن ۷ شهید گمنام [ شرح عکس ] 🔷️ آمبولانسی داشتیم که دائم رسیدگی میشد. سابقه خـرابی نداشت. در راه برگشت از منطقـه، در یک سرپایینی خـاموش شد. ◇ هرچه استارت زدم روشن نشد.از تعمیرگاه ارتش هم آمدند اما فـایده ای نداشت. لذا تصمیم برآن شـد تا شـب نشده یک تانکـر بیـاید و بکسـل کند. اما وقتی به آمبولانس وصـل شد، گـاز که میداد خاموش میشد! ◇ گفتم: «فایده نداره، بعداً می آییم آنرا میبریم.» 🔻 صبح زود رفتم سراغش. تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی صخره مانند که دقیقـاً روبـروی مـاشین بود. ◇ دیدم تعـدادی پـلاک و استخوان افتاده بود. پیکر مطهـر هفت شهید بودند. بچـه ها را خبـر کـردم و پیکـرها را داخـل ماشین دیگـری گذاشتیم. ◇ بطـرف آمبولانـس کـه رفتم، بچه هـا فکر کردند من فـراموش کرده ام ماشین خـراب است؛ خندیدند! اما ماشین با همـان استـارت اول روشـن شـد! 🎙راوی: محمد احمدیان 📚 برگـرفته از کتاب تفحـص (با اندکی تغییر) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh