#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_شصت_یک
.
.
.
همینمجور که مسیر و طی میکردیم مداحمون شروع کرد به صحبت کردن
به سمتی اشاره کرد گفت از این سمت میتونید گنبد حرم امام حسین رو ببینید
کسایی که بار اولشونه هر حاجتی دارن تو دلشون بگن حتما براورده میشه مارم دعا کنن
شروع کرد به روضه خوندن آروم آروم راه میرفتیم
سرم رو گرفتم بالا تا بتونم کامل گنبدو ببینم اشکام اجازه نمیدادن تصویر واضحی ببینم طلایی گنبد چشممو خیره کرد
صدای مداح گریمو شدید تر کرد
پااهام از شدت هیجان میلرزید
این حال غریب چقدر دوست داشتنیه برام
تو همون نگاه اول تهه ته دلم خواستم این حال و همیشگی کنن برام
خواستم ایمانم هر روز قوی تر باشه
☺️یه لحظه تصویر علی اومد تو ذهنم
دلم یه حرفایی میزد برای خودش
وعقلم در جواب میگفت هر چی به صلاحه بخواه....
.
.
.
هتلمون یه خیابون با بین الحرمین فاصله داشت
قرار شد بعد جابه جایی و ناهار جمعی بریم زیارت
خیلی خسته بود بدنم
پدر جون و حسین مادرجون داشتن نماز میخوندن
من حال نداشتم از جام پاشم
ولی نمیشه که نمازم نخونم
از روزی که تو فرودگاه نمازمو خوندم تا الان همشو سر وقت خوندم اول طبق عادت چون اکثرن نماز جماعت میخونیم
اما الان حس میکنم وظیفست و باید بخونم
.
.
نماز ظهرمو خوندم
دیدم گوشیم زنگ میخوره
اسم زینب افتاد کلی. ذوق کردم😍😍
حلما_سلاااااااام عزیز دله مننننن
زینب_سلاممم کربلاییی😍😍😍 خوبییی زیارتت قبول باشهههه
حلما_وایی از این بهتر نمیشم قربونت برمم جات خالی کلی😍😭 تو خوبییی
زینب_خداروشکر تسبیحه منو میببری همجا دیگه؟ 😁
حلما_اوهوم پیچیدم دستم همجا همراهمه خیالت راحت خواهر😁❤️
زینب_مرسی فداتبشم خوش حال شدم صداتو شنیدم اقا حسین اونجاست؟
حلما_اره همیجاست چطور؟
زینب_علی میخواد باهاشون صحبت کنه گوشی رو میدم بهش از من خدافظ حلماییی😘😘
حلما_باشه منم گوشی رو میدم حسین. خدافظ عزیزمم😘
حلما_حسین بیا علی اقا پشت خطه
گوشی رو دادم حسین دلم میخواست مکالمشونو گوش بدم😂😁
ولی زشته بیخیال شدم رفتم آماده بشم برای رفتن به حرم 😍😍
.
✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨