🌷شهید نظرزاده 🌷
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون روعوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پ
9⃣3⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷یادی از امیر سرلشکر خلبان🛩 #شهید_عباس_بابایی(فرماندهی عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران)🌷
🔸 #عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند.او از تشویق،شهرت و مقام سخت #گریزان بود.شاید اگر كسی با او برخورد میكرد،خیلی زود به این #ویژگیاش پی میبرد.👌
🔹زمانی كه عباس فرماندهی #پایگاه_اصفهان بود
یك روز نامهای📮 از ستاد فرماندهی تهران رسید.
در نامه خواسته بودندتا اسامی 📝چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم.📨
🔸در پایان نامه نیز قید شده بود كه
«این هدیه از جانب #حضرت_امام است.»💌
عباس نامه را كه دید سكوت كرد🙂
و هیچ نگفت.
🔹ما هم اسامی را تهیه كردیم و چون با روحیه او آشنا بودم،با تردید نام #او را جزء اسامی در لیست گذاشتم📃 ,میدانستم كه او اعتراض خواهد كرد.
🔸از آنجا كه عباس پیوسته از جایی به جای دیگر میرفت و یا مشغول انجام پرواز✈️ بود.
یك هفته طول كشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء📝 به او عرضه كنم.
🔹ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از اینكه صحبت من تمام شود،روی به من كرد و با #ناراحتی گفت:
ـ برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من.😐
🔸گفتم:
ـ مگر شما #بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمیكنید؟ مگر شما... ⁉️
🔹ولی میدانستم هر چه بگویم فایدهای نخواهد داشت.سكوت كردم 😶و بی آنكه چیزی بگویم،
لیست اسامی را پیش رویش گذاشتم.📖
🔸روی اسم خود خط كشید❌ و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد.✍
در حالی كه اتاق را ترك میكردم.
با خود گفتم كه ای كاش همه #مثل_او فكر می كردیم.😔😔
#شهید_عباس_بابایی
🎤 راوی: #امیر_علی_اصغر_جهانبخش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh