eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
سلام ما ... بہ لبخنـد شهیدان بہ ذڪرِ روی سربندِ شهیدان #یافاطمہ_الزهـــرا_س #شهید_مرتضی_عطایی 🌹🍃🌹🍃
9⃣3⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 ✍ به روایت همسر شهید 🔹چهارتا از بچه‌های که در دست اسیر بودند آزاد شده بودند. با مرتضی رفتیم دیدن‌شان. 🔸یکی‌شان بعد از تعریف شکنجه‌ها و آزار و اذیت‌های گفت: «ابوعلی! دیگه نرو سوریه. داعشی‌ها یه روز سر رسید تیپ فاطمیون رو آوردن و از ما خواستن تو رو توی عکس بهشون نشون بدیم. اونا می‌شناسنت!» 🔹آوازه و رشادت‌هایش به گوش داعشی‌ها هم رسیده بود. او را خوب می‌شناختند. عکسی که آن آزاده می‌گفت، مربوط به اعزام اول مرتضی بود. گردانی که مرتضی مسئول آموزش‌شان بود همه جمع شده بودند با لباس نظامیِ مرتب و سربند و کلاه، یک عکس دسته‌جمعی گرفته بودند. 🔸آن عکس روی سررسید تیپ فاطمیون چاپ شده بود. رزمنده‌هایی که توی عکس بودند همه شده بودند الا مرتضی که او هم خودش را به کاروان رساند. 🍃🌷🍃🌷 🔹 دیدم یک عده رزمنده غرق خون، روی زمین کنار هم افتاده‌اند. از دیدن‌شان بند دلم پاره شد. یک آن یاد مرتضی افتادم. اشک توی کاسه چشمانم جوشید و بی‌قرار شدم. توی خواب شنیدم یکی گفت: «یه نفر بین این‌ها زنده‌ا‌س. اونو برگردونین.» 🔸آن یک نفر مرتضی بود. تیر خورده بود به ، اما از معرکه آتش و گلوله جان سالم به در برده بود.می‌گفت: «مریم، تیرها رو می‌دیدم که با سرعت از کنارم رد می‌شدن ولی به من نمی‌خوردن.خانوم چی می‌گی به ؟!» 🔹گفتم: «تو که می‌دونی، چرا می‌پرسی؟» مرتضی خبر داشت که در نبودنش چه حال و روزی دارم.هربار که می‌رفت، می‌گرفتم. چهل روز می‌رفتم حرم امام رضا، نماز ظهر و عصرم را آن‌جا می‌خواندم. توی حرم اشک می‌ریختم و می‌گفتم: «امام رضا! مرتضی رو برام سالم نگه‌دار. کاری کن برگرده و دیگه نره سوریه.» 🔸مرتضی که نبود، لبم از نمی‌افتاد. هر دعایی را که به نظرم مجرب می‌آمد، چهل روز می‌خواندم. می‌خواندم و به خدا التماس می‌کردم مرتضی سالم برگردد. هرچند همیشه حس می‌کردم ماندنی نیست و باید از او دست بکشم ولی دلم راضی نمی‌شد. با سرسختی، دوباره ادامه می‌دادم. 🍃🌷🍃🌷 🔹هر کدام از بچه‌هایش شهید می‌شدند یک نکته از زندگی‌شان می‌شد سرلوحه کارهای مرتضی. 🔸مثلا که توی عملیات تل‌القرین شهید شد، سفارشش شده بود برنامه هر روزه مرتضی. شهید نجفی گفته بود حتی اگر شده روزی چند دقیقه واسه خودتان روضه امام حسین بخوانید. نجفی اولین دوست شهید مرتضی بود. شهادتش بدجور مرتضی را به هم ریخت. 🔹وقتی بود، با هم زیاد می‌رفتیم. دور و بری‌ها همیشه می‌گفتند این مسافرت‌های شما تمام نشد؟ سفرهای را جفت‌مان دوست داشتیم. 🔸با خودش قرار گذاشته بود هر پولی را که دربیاورد، بگذارد برای سفرهای زیارتی. تا دل‌مان هوای کربلا می‌کرد، باروبندیل می‌بستیم و راه می‌افتادیم. آزاد می‌رفتیم. رفت‌مان با خودمان بود و برگشت‌مان با دل‌مان. 🔹اربعین و نیمه شعبان را مرتضی حتما می‌رفت . رفتنش هم برنامه داشت. هر بار که قصد رفتن می‌کرد، سه روز قبل از رفتنش می‌گرفت و چله زیارت عاشورا می‌گرفت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در #سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع کرد، اما چنان در بین نیروها #درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد
8⃣1⃣6⃣ 🌷 💠ویژگی های شهید محمدخانی ❉عشق به ودفاع مقدس درزندگی اش جاری بود.هرکجای زندگی اش سرک میکشیدی،میدیدی شان😍. ❉خوش دیدترین وخوش قواره ترین جای خانه🏡 راکه روبه هم نباشد،انتخاب می کردبرای عکس📸 شهدا مقید بود در حضور گناه نشود📛. ❉همیشه می گفت: شهدااینجاهستند👌 وخجالت بکشید. به عکس هابی اعتنانبود🚫. سعی می کرد راروبه عکسشان دراز نکند 💥حتی شب هاکه می خوابید. باوجود حزب اللهی بودنش عمل می کرد.هم توی حرف زدن وهم توی رفتار. ❉سرسیگار🚬روی بچه هاخیلی حساس بود.خط قرمزش بود⭕️.خیلی بدش می آمد.ارتباطش با قطع نمی شد.فوق العاده👌 ازاین جامعه استفاده می کرد ❉برای عطر می زد،لباس می پوشید، عبامی انداخت؛می گشت حتماتربت توی نمازش باشد.📿 می گرفت.قرارهای مختلفی می گذاشت وزیارت عاشورا 📖می خواند. ❉اهل کلاس نبود،ریاکاری نمی کرد❌.تهران که بود، شاه عبدالعظیمش ترک نمی شد. صنف پارچه فروش هاهم همین طور. ❉باتمام قلدری ولات بازی هایش واینکه درکارهاحرف،حرف خودش بود، اش ردخورنداشت🚫.دعای همیشگی اش درآخر جلسه هابه مانندحسرتی😞 نمایان می شد: خدایا!مارابه قافله وبسیجیانش برسان! ❉به همه می گفت: ...! روی کاربرای شهدا🌷تاکیدداشت.می گفت: کاربرای شهدا بالاست✔️. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_دوم 🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمو
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰محمدحسین تحصیلات نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: . خودش اول از همه راه میافتاد, . 🔰به نقل از میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو میشه یکیش جنگه💥 اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید) 🔰حتی اینجا هم به اسم جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, ...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️ 🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید تنها برگرده🚫 بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس . حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت. 🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای الزامی کرده بود. 🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد کتاب میخوند📖 کتاب هم میداد کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش. 🔰محرما غذای هیئت بود میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر رو زیاد میکنه. به همین سادگی... ، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▪️زینب سلام الله علیها، دوباره به رسید. و این غم به نشست... 📎و تو ! ای صاحب کجایی⁉️ کاش برگردی! . . ‌. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh