سفرِ پر ماجرا_32.mp3
7.48M
#سفر_پرماجرا ۳۲
✨هر چیزی رو که
میخوای با خودت ببَری؛
باید همینجا،در درونت ریشه دارش کنی!
✔️محاله چیزی جزو باورت نباشه؛
و قلباً بهش یقین نداشته باشی و...
بتونی با خودت بِبَرید👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگــے ... از #شہادت آغاز میشود آنانڪہ یڪ عمر #مرده_اند ، 💥یڪ لحظہ هم شهید #نخواهندشد❌ #رزقک_شه
یڪ جهان شعر سرودم📝
ڪہ بفــهمے #تنها
محض #لبخندتـــو
شاعر شدهام خوش انصاف☺️
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
👆خواهر و برادر بزرگوار شهید بیضایی معتقد بود #شهادت مزدِ کسانی است که در راهِ خدا #پُر_کارند ✅پس ب
🍂دلا #یاران عاشق❣ زود رفتند
🍃از این وادی همه #خشنود رفتند
🍂من و تو مثل یک مرداب #ماندیم
🍃خوشا آنان که مثل رود رفتند😔
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂دلا #یاران عاشق❣ زود رفتند 🍃از این وادی همه #خشنود رفتند 🍂من و تو مثل یک مرداب #ماندیم 🍃خوشا آن
1⃣9⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نماز شب
🔸معمولا من و محمودرضا در اتاق پذیرایی درس📚 می خواندیم. پذیرایی ما اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و یا زمانی که قصد #درس خواندن داشتیم اجازه ورود به آنجا را داشتیم .
🔹یک شب بعداز نصف شب🌖 برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم قبل من #محمودرضا آنجاست. اما نه برای درس! داشت #نماز می خواند. آن موقع 13 سالم بود جا خوردم😦 آمدم بیرون و رفتم به اتاق خودم.
🔸فردا شب باز محمودرضا در پذیرایی بود و در حال نماز📿چند #شب پشت سر هم همین طور بود. یک شب در نظر گرفتمش ، حدود دو ساعت⏰ طول کشید. صبح بهش گفتم: #نمازشب خواندن برای تو ضرورتی ندارد. کمبود خواب پیدا می کنی ! در مدرسه چرت می زنی !
🔹تازه گذشته از آن تو هنوز خیلی سنت پایینه و شاید نماز های #یومیه هم بر تو واجب نشده باشد🚫 چه برسه به نماز شب، آن هم اینجوری.
صحبت که کردیم فهمیدم یکی از دوستان #طلبه اش در مورد فضیلت نماز شب برای محمود رضا صحبت کرده و محمود رضا چنان از حرف های آن طلبه تحت تاثیر واقع شده بود که تا یک هفته #مرتب نماز شب را ادامه می داد.
🔸اما به هر حربه ای بود مانعش شدیم و فعلا از نماز شب خواندن منصرفش کردیم 💥ولی هنوز چهره و حالت زیبای #نوجوانانه اش سر نماز شب را فراموش نمی کنم🗯
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠#راز_کانال_کمیل ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 0⃣1⃣ #قسمت_دهم 🔻موانع ✨تپه های دوقلو را دور زدیم، رسی
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
🔻کانال اول
✨اولین کانال مرزی فکه حدود صد کیلومتر از شرهانی تا چزابه و دارای پنج تا شش متر عرض و سه تا چهار متر عمق بود. این کانال با سه ردیف سیم خاردارهای حلقوی، نبشی های نوک تیز و مین های والمری مسلح بود. کسی جرات ورود به این کانال را نداشت. در اطراف کانایل تعدادی بشکه آتش زا یا همان فوگاز درون زمین جاسازی شده بود. انفجار این بشکه ها تا شعاع بیست متری زبانه می کشید و نفرات را کاملا می سوزاند. خاک کف کانال هم از جنس رس بود که بخاطر بارندگی در زمستان تبدیل به گل و لجن شده بود. عبور از کانال بدون پل بسیار سخت و دشوار بود. همینطور به کانال و موانعش نگاه می کردم و می گفتم خدای من چه باید کرد؟
✨بچه ها به سختی پل را روی کانال قرار دادند. بچه ها شروع به عبور از روی پل کردند. هنوز چند نفر رد نشده بودند که بخاطر خیس خوردگی لبه جلویی کانال، پل حدود یک متر به داخل کانال سقوط کرد و چند نفر به داخل کانال افتادند و لای سیم خاردارها گیر کردند. عجب اوضاعی بود. سرما، گلوله ها و خمپاره هایی که به سوی ما می آمد، کم شدن تعداد نفرات و ... واقعا کار سخت شده بود.
✨سقوط پل کار را سخت کرد، مانده بودیم چه کنیم. ابراهیم هادی دید ممکن است بچه ها قتل عام شوند، به همین خاطر رفت سمت لبه جلویی پل ایستاد و به بچه ها گفت بیایید. وقتی آنها به انتهای پل می رسیدند، ابراهیم با گرفتن فانسقه نیروها، به سرعت آنها را به سمت بالا هل می داد و از روی پل که سقوط کرده بود عبور می داد. یکی از جاهایی که بدن ورزیده ابراهیم کارساز شد همین جا بود.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم
🔻تعویض لباس
✨بچه ها که به کمک ابراهیم هادی از کانال رد می شدند، منتظر می ماندند تا بقیه بچه ها برسند. همین چند دقیقه بهترین فرصت برای استراحت نیروها بود. البته بخاطر گلوله هایی که از سمت دشمن شلیک می شد، بچه ها فقط می توانستند به حالت درازکش به زمین بچسبند. برادر شکریز از این فرصت استفاده کرد و خواست لباسش را با لباس نویی که مدتی پیش گرفته بود، عوض کند!
✨مسئول دسته با این کار او به شدت مخالفت کرد، اما او مدام خواهش می کرد. بالاخره فرمانده دسته اجازه داد. اما مسئول دسته فرصتی پیدا نکرد تا قضیه تعویض لباس را بپرسد. برادر شکرریز خیلی سریع پیراهنش را عوض کرد و هنوز فرصت باقی بود و شلوارش را هم عوض کرد. احمد بویانی آهسته به علی گفت باید دلیل تعویض لباس را به مسئول دسته می گفتی. اما برادر شکرریز گفت نمی خواهم ریا شود.
✨بعدها برادر بویانی راز تعویض لباس را برملا کرد. او گفت: بیست روز قبل از عملیات که در خط پدافندی فکه مستقر بودیم، آبی برای استحمام نبود و بدن بسیاری از رزمندگان بوی عرق می گرفت. برادر شکرریز هم لباس نوی خود را از قبل مختصر گلابی زده بود و آرزو داشت در لحظه شهادت، آن لحظه ای که لایق زیارت ارباب بی کفن خود می شود، بدنش بوی عرق ندهد. او همیشه می گفت: دوست دارم در لحظات آخر زندگی ام و در آن زمان که مولایم سرم را به دامن میگیرد، از بوی بد عرق بدنم شرمنده و خجالت زده نباشم!! علی شکرریز لباس هایش را عوض کرد و لباس نو و معطر پوشید. او در همین عملیات شهید شد و به آرزویش رسید، آرزویی که مدتها انتظارش کشیده بود.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5878807473619468399.mp3
2.57M
#شور
🔸لباس خاکیمو بیار #مادر
🔹جبهه #علمدار و علم میخواد
🔸بزار برم که #عمه_سادات
🔹بازم #مدافع حرم میخواد 😭💔
🎤🎤 #حاج_مهدی_رسولی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸ای خدا #فکرمان بسیجی کن 🔸وقت مردن مرا #خلیلی کن 🔸هم مرا #غیرت بسیجی ده 🔸هم دلم #وصل بر شهیدی کن 🌺ش
علی معتقد بود که اسم کارش را امر به معروف نمیگذارد🚫 بلکه آن اقدام را #دفاع_از_ناموس میداند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی #واجب است.
او گفت: جز #خدا هیچ کسی پشت آدم نیست❌ من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم به کسی امید ندوخته بودم به خاطر #لبخند_آقا رفتم و دفاع کردم👊
#شهید_علی_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
🔺امر به معروف زیبای خانمهایی که #حجاب مناسبی ندارند
توسط خواهر شهید #ابراهیم_هادی
و واکنش جالب آنها😍👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣1⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✍به نقل از خواهر شهید ابراهیم هادی
💠اهمیت حجاب
🔰یادم هست هدیه🎁 تهیه میکرد و به من میگفت: به دوستانت💞 که تازه #نماز 📿را شروع کرده اند و #حجاب را رعایت میکنند هدیه بده.این رفتار را چهل سال پیش🗓 انجام می داد! زمانی که کسی به این مسائل #توجه نمی کرد🚫
🔰یکبار زمانی که کم سن بودم، میخواستم #جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم.
ابراهیم غیرمستقیم گفت: حریم زن💫 با #چادر حفظ میشود ، حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی👟، باعث می شود که جلب توجه کنی و #حریم_چادر هم از بین برود. جوراب رنگی جلوی #نامحرم جلب توجه میکند و....
🔰وقتی می خواستیم از خانه🏡 بیرون برویم خیلی دوستانه میگفت: چادر برای زن یک #حریم است. یک قلعه و یک پشتیبان است. از این حریم خوب #نگهبانی کنید👊
🔰میگفت:اگر خانم ها حریم رابطه با #نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش😌خانواده ها بیشتر می شود. صدای بلند🗣 در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و #گناه را فراهم میکند. اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد❌ کاری انجام دهد.
🔰همیشه میگفت: به #حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست👌.می گفت: چادر یادگار حضرت زهرا(س) است، #ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کند✅....
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#توصیه_اخلاقی_شهید 🌷شهیدحسن باقری: آن نیرویی که نمازش را اول وقت نخواند، خوب هم نمی تواند بجنگد ✊ب
حسن باقری را بسیاری بهعنوان #مغز_متفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 میشناسند. او در #نهم_بهمن ماه سال ۶۱🗓 در محور عملیاتی #فکه به شهادت🌷 رسید تا تاریخ ایران و دفاع مقدس یکی از بهترین سربازان امام👌 را با کمال افتخار به دنیا نشان دهد!
#شهید_حسن_باقری
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حسن باقری را بسیاری بهعنوان #مغز_متفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 میشناسند. او در #نهم_بهمن ماه سال ۶۱🗓
2⃣9⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠راوی: سردار صفاری
🔰روز هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ قرار بود که جمعی از فرماندهان با #امام_خمینی (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور #فکه به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت #عملیات_والفجر مقدماتی در منطقه بماند.
🔰قبول این درخواست از سوی محسن رضایی موجب شد تا من و #شهید_بقایی هم بنا به دستور محسن رضایی از فرودگاه چهارم🛫 وحدتی #دزفول بازگردیم و توفیق دیدار با امام از ما سلب شود😔بدین ترتیب صبح روز بعد به سمت منطقه مورد نظر رفتیم.
🔰در طول مسیر یادم میآید که شهید بقایی در حال حفظ سوره #والفجر بود، اما آیات پایانی یعنی آیات «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِیجَنَّتِی» را #نمیتوانست به خاطر بسپارد💬 و وقتی موضوع را به #شهید_باقری گفتم؛ او مکثی کرد و گفت که این آیه در شأن #امام_حسین (ع) است.
🔰بدین ترتیب به منطقه مورد نظر رسیدیم، به دیدگاهی که در بالای تپهای قرار داشت و برای #ارتش بود، رفتیم؛ در آنجا شش نفر بودیم که شهید باقری کالک و نقشهها🗺 را روی زمین پهن کرد و درباره هر کدام از مواضع دشمن سوالاتی میکرد و روی نقشه علامت❌ میزد. در این هنگام #عراقیها خمپارههای کور میزدند
🔰اما یکی از خمپارهها 💥به زیر تپهای که ما مستقر بودیم اصابت کرد به همین خاطر شهید باقری متوجه شد که دیدهبان عراقی #موقعیت ما را فهمیده لذا «کالک» عملیات و وسایل را جمع کردیم تا #محل شناسایی را تغییر دهیم؛ از طرفی به برادرش « #محمد» که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است گفت از سنگر ارتشیها که در کنار ما بود درباره یکی از سنگرهای عراق سوال❓ کند.
🔰با بیرون رفتن وی ما هم آمدیم تا از #سنگر خارج شویم که در همین لحظه گلوله خمپاره💥 به جلوی سنگری که بودیم اصابت کرد و انفجارش باعث شد که همه جا سیاه و خاکآلود🌫 شود و هنگامی که به خودم آمدم متوجه شدم، #پرده_گوش من آسیب دیده و جسم سنگینی هم روی سینه من است.
🔰در آن لحظه اولین صدایی که شنیدم صدای « #یاصاحبالزمان (عج)» مجید بقایی بود. وی بر اثر ترکش خمپارهای که به پایش اصابت کرده بود مجروح شده💔 و به روی من افتاده بود؛ البته همه ما در آنجا #ترکش خورده بودیم، اما مجروحیت من کمتر بود. در آنجا دیدم #حسن باقری در حالت نشسته دست بر سینه دارد و به #امام_حسین (ع) سلام میدهد.
🔰 برادر شهید باقری را دیدم و وقتی به آنها ماجرا را گفتم، #بیهوش شدم؛ هنگامی که به هوش آمدم از محمد باقری سراغ بقیه را گرفتم که گفت: «برای سرعت عمل در انتقال مجروحها آنها را داخل جیپ فرماندهی🚑 گذاشتیم که حین انتقال به عقب #مجید_بقایی در داخل جیپ و « #حسن» هم در اتاق عمل به #شهادت🌷 رسید😔
#شهید_حسن_باقری
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(52) عیسی علیه السّلام به عنوان آخرین اتمام حجت بر بنی اسرائیل به شکلی
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(53)
2⃣ عیسی علیه السّلام و یهود
به هر حال در چنین شرایطی است که عیسی مسیح ظهور می کند. اگر آنچنان که تصور شده است، وی تنها به صلح و دوستی، و زهد و دنیاگریزی می خواند، چندان معقول نمی نماید که وی دست کم از سوی حکومت روم به سبب احساس خطری که از تعالیم عیسی بر حکومت خویش نمودند مورد تعقیب قرار گیرد؛ چرا که این دقیقاً همان چیزی بود که حکومت روم از شورشیان یهودی انتظار داشت.
در قبال طرح فرضیه مصلوب ساختن عیسی مسیح، استقلالاً از سوی رومیان، که از طرف یهودیان طرح و بدان دامن زده شده است، این ادعا از سوی مسیحیان نیز همواره وجود داشته که مسیح مورد دشمنی یهودیان قرار گرفت و با تحریک و پی گیری آنان، حاکم رومی که هیچ مشکلی با تعالیم وی نداشت، ناچار به دستگیری و مصلوب ساختن او شد.
در کنار این دو فرض و با در نظر داشتن جریانی که تاکنون پی گیری نمودیم، می توان این فرضیه را نیز به عنوان فرضیه سوم در نظر گرفت که اساساً این چنین بود که در حکومت روم اقلیتی یهودی و فاقد قدرت رسمی وجود داشتند که جدیت آنان در این مسأله سبب اتفاقاتی این چنین شد. این توجیه همانند همان چیزی است که امروزه به غلط در مورد حکومت به ظاهر مسیحی آمریکا و نفوذ اقلیت یهود در آن گفته می شود.
اتفاقات بعدی در طول تاریخ و تحلیل آن نشان می دهد که وابستگی حکومت روم به این حزب بسیار بیشتر از آن چیزی است که در ظاهر تاریخ و حتی دشمنی این دو موجودیت با هم آمده است.
به هر حال ظاهراً ماجرا این چنین پیش می رود که یکی از حواریون به نام“یهودا اسخریوطی” سرانجام محل اختفای عیسی مسیح را افشا کرده و در پی آن رومیان وی را دستگیر و مصلوب می سازند.
اما قرآن کریم در این خصوص بیان می دارد که-حتی برخلاف باور مسیحیان که وی ابتدا مصلوب و سپس بعد از سه روز دوباره زنده و به آسمان عروج نمود-عیسی نه مصلوب و نه کشته شد، بلکه امر بر دشمنان آن حضرت مشتبه شد و دیگری را به جای او مصلوب ساختند.
اگرچه این شخص مصلوب را همه یهودا دانسته اند، اما در مورد خیانتکار بودن وی تردید جدی وجود دارد. در نقلی است که هنگامی که محل اختفای عیسی علیه السّلام لو رفت، وی از عیسی خواست تا از خداوند بخواهد او را به شکل خویش درآورده تا بدین طریق جان خود را فدای پیامبر خویش نماید.
اگر این چنین باشد بر ایثار توأم با مظلومیت مطلق او در تاریخ بایستی آفرین گفت و از خداوند قادر خواست تا ما را نیز این چنین شیعیانی برای امام غائبمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد .
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh