eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار 😍 👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺 ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار #شهید_رسول_خلیلی😍 #بخوانید_در_پست_پایین👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzade
5⃣6⃣ 🌷 🌺ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار شهید رسول خلیلی🌺 🔻 اینو برای کسایی میگم که تا حالا نشنیدن این ماجرا رو... 🔻این قضیه برای اسفند سال 92 ... 🔹این سنگی که میبینید سنگ مزار شهید رسول خلیلی هستش که توسط خراطی حکاکی شده ... 🔸 خراط این سنگ برامون ماجرای عجیبی رو تعریف کرد که هنوز وقتی یادم می افته مو به تنم سیخ میشه و بغض گلوم رو میگیره 🔹صبح روح الله (برادر شهید) اومد دنبالم رفتیم بهشت زهرا منتظر شدیم حکاک اومد... 🔸یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم 🔹دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی😍 🔸ما که خشکمون زد... وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... 🔹سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای از جانب اربابش حسین بود❤️ 📻راوی :  از دوستان شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین حرفهای رفاقتی 🌹شهید رسول خلیلی🌹 🔹همه که باید بریم 🔸 چقدر خوبه زیبا بریم. 🔹 برام دعا کنید 🔺 سر قبر من بیاید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
behtarin amal ramzan.ali_1396-3-14-21-48.mp3
4.28M
🎙واعظ: حاج آقا عالی ○ بهترین عمل در ماه رمضان ○ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣ 🌷 .... 🌷من مدتی مسئول معراج شهدا در اندیمشک بودم. در یکی از شب ها شهیدی را به آن جا آوردند. راننده آمبولانس قبل از این که مشخصات و آدرس شهید را به من بدهد، از آن جا رفت. برای پیدا کردن پلاک و مشخصات دیگر، لباس ها و جیب های شهید را گشتم، ولی چیزی پیدا نکردم. مجبور شدم او را به عنوان مجهول الهویه در سرد خانه بگذارم. 🌷همان شب آن شهید به خواب من آمد و گفت:«چرا مرا به زادگاهم نمی فرستی؟» از خواب پریدم و به سرعت به سرد خانه رفتم این بار با دقت بیشتری به جستجو پرداختم، ولی نشانی پیدا نکردم. دوباره باز همان خواب و جستجوی دیگر، تا سه بار این خواب تکرار شد.... 🌷....بار سوم گفتم:«من چیزی پیدا نمی کنم، خودت شماره پلاکت را بگو» گفت: «پلاکم از گردنم جدا شده بین فانسقه و شلوارم در پشت کمرم گیر کرده» سراسیمه از خواب پریدم و به بالین پیکر شهید رفتم. پلاک در همان جایی بود که او گفته بود. 📚 کتاب روایت عشق 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_10064536.mp3
1.22M
📢 راز جهاد اکبر 💌 یک دقیقه روایت ، حاج حسین یکتا @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خوشنام تویی_گمنام_منم و تا ابد به آنانڪہ پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان #گمنام و #بی_مزار بمانند "مدیونیم"… 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠با شهدا چه نجوا کردید که اینگونه خریدارتان شدند... شهید رضا حاجی زاده 🌹 و شهید روح الله صحرایی 🌹 بر سر مزار شهید هادی جعفری🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست می دهد. چشم گنهکار لایق #شهادت نیست... 🌹مدافع حرم شهید هادی ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💫و شب سرآغاز تمام دلتنگی هاست... 🌷شهید دعایمان کن... #شبتـون_شهــــدایے 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلام عَلیکِ یا بنت علی المرتضی «سحر یازدهم»،روضه ی ناموسِ خدا من بمیرم که تو را سوی اسارت بردند @ShahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم❣ صبح در ڪوچہ‌ے ما منتظر خنده‌ے تــــوست وقت آن است ڪہ خورشید🌟 مجدد باشی ... سلام تنها پادشاه زمین ✋ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خداے مـن میگویند ڪه ابتدای #صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی میـشود رزق من امـروز رفاقتی باشـد... از جنـس #شھیدان... با عطـر #شھـادت... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا همیشه می گفت:سرباز آقا باید سالم باشه و بدنی قوی داشته باشه وقتی آقا ظهور کنه، بهترین ها رو برای سپاهش انتخاب میکنه. #شهید_محمدرضا_دهقان🌹 #میتوان_هم_امروزی_بود_هم_شهید_شد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به چه مشغول كنم دیده و دل را كه مدام دل تو را می‌طلبد، دیده تو را، می‌جوید...! #شهید_بی_سر_نوید_صفری🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
درد و دل خودمونی با خدا👌👇 خـــــ💛ـــــدایا مرا ببخش🙏برای گناهانی که لذتش رفته اما مسئولیتش مانده...😓 خـــــ💚ـــــدایا هر گره که به دست تو باز شد من به شانس نسبت دادم...😞 هر گره به دستم کور شد از جانب تو دانستم... خـــــ♥️ـــــدایا🙏 هیچ شباهتی با یوسف ندارم نه رسولم نه زیبایم نه برای کسی عزیزم فقط در چاه افتادم❗️ نجاتم بده... خـــــ💙ـــــدایا🙏 دریای پر تلاطم دلِ من بــــا تـــو آرام اســت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Narimani_02_1397-1-1-10-27.mp3
4.14M
عمریه دلم میخواد شهید بشم تا پیش فاطمه رو سفید بشم 👤 اینم یه صوت برای عاشقان شهادت 😍 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #معرفی_کتاب 9⃣ 📗 بی آشیان 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖حاوی زندگینامه وخاطرات استاد #سطح_عالی_حوزه شهید🌹حجت الا
💠معرفی کتاب0⃣1⃣ 📗 رفیق مثل رسول 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖زندگینامه #شهید_رسول_خلیلی از نگاه خانواده، دوستان و همرزمان وی به همراه دستنوشته ها و خاطرات خودنوشته شهید است. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#طنز_جبهه1⃣2⃣ 🔹يه روز فرمانده گردان به بهانه دادن پتو و امكانات همه رو جمع كرد... 🔸شروع كرد به داد
جبهه2⃣2⃣ 😜مـیرم حــلیـم بـخـرم😜 🔹آن قدر كوچك بودم كه حتى كسى به حرفم نمى خندید. هر چى به بابا ، نه نه ام مى گفتم مى خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمى گذاشتند. حتى توی بسیج روستا هم وقتى گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشتنم هرهر خندیدند. 🔸مثل سریش چسبیدم به پدرم كه الا و بالله باید بروم جبهه. آخر سر كفرى شد و فریاد زد : «به بچه كه رو بدهى سوارت می شود». آخر تو نیم وجبى مى خواهى بروى جبهه چه گلى به سرت بگیرى. 🌷☘🌷☘ 🔹دست آخر كه دید من مثل كنه به اوچسبیده ام رو كرد به طویله مان و فریاد زد : «آهاى نورعلى ، ییا این را ببر صحرا و تا مى خورد کتكش بزن و بعد آن قدر ازش كار بكش تا جانش درییاید!» 🔸قربان خدا بروم كه یك برادر غول پیكر بهم داده بود كه فقط جان مى داد براى کتك زدن. یك بار الاغ مانرا چنان زد كه بدبخت سه روز صدایش گرفت! 🔹نورعلى حاضر به یراق ، دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر محكم زد كه مثل نرم تنان مجبور شدم مدتى روى زمین بخزم و حركت كنم. 🌷☘🌷☘ 🔸به خاطر این كه تو ده ، مدرسه راهنمایی نبود ، بابام من و برادركوچكم را كه كلاس اول راهنمایى بود ، آورد شهر و یك اتاق در خانه فامیل اجاره كرد و برگشت. 🔹چند مدتى درس خواندم و دوباره به فكر رفتن به جبهه افتادم. 🔸رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازى كردم و سِر تق بازى در آوردم تا این كه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. 🔹روزى كه قرار بود اعزام شویم ، صبح زود به برادر كوچکم گفتم : «من میروم حلیم بخرم و زودى بر می گردم». قابلمه را برداشتم و دم در خانه قابلمه را زمین گذاشتم و یاعلى مدد. رفتم كه رفتم. درست سه ماه بعد ، از جبهه برگشتم. 🌷☘🌷☘ 🔸درحالى كه این مدت از ترس حتى یك نامه براى خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشى یك كاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. 🔹در زدم ، برادركوچكم در را باز كرد و وقتى حلیم دید با طعنه گفت : «چه زود حلیم خریدى و برگشتى!» خنده ام گرفت. 🔸داداشم سر برگرداند و فریاد زد : «نورعلى بیا كه احمد آمده !» با شنیدن اسم نورعلى چنان فراركردم كه كفشم دم درخانه جاماند! منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک.📚 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠پنج درس از پنج شهید از چپ به راست: شهیدان #محمودرضا_بیضایی #رسول_خلیلی #مصطفی_احمدی_روشن #روح_اله_قربانی #مصطفی_صدرزاده کانال شهیدنظرزاده🌹↙️ @shahidNazarzadeh