savab-piaderavi.mirbagheri.mp3
3.36M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: آیت الله #میرباقری
🔖 پیاده روی برای زیارت امام حسین (علیه السلام) 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰شهادت با لباس #رفیقِ_شهید
🍂وقتی خبر شهادت #محمودرضا بیضائی به اکبر شهریاری رسید خودش را بالای سر محمود رساند😔 و گفت: «باید #برگردانمش».
🍂آن روز خیلی بی تاب💓 شده بود. صبح فردای #شهادت محمودرضا بیضائی، به فرمانده گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس های #رزم بیضائی را بپوشم.
🍂فرمانده گفت: «اگر لباس شهید🌷 را بپوشی تو هم #شهید می شوی⁉️ گفت: هر چه #خدا بخواهد همان می شود. بعد از صبحانه زد به خط.
🍂وقتی کمی از مقر فاصله گرفت💕 یک #خمپاره 60 او را مورد اصابت قرار داد و #پهلویش را شکافت. همرزمان بالای سرش که رسیدند نفس های آخرش بود...😭
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_اکبر_شهریاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۷۰ استاد پرهیزگار .MP3
1.03M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه آل عمران✨
#قرائت_صفحه_هفتاد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۴۶۰.attheme
165.5K
• #شهید_مهدی_زینالدین ۲
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
تم_های_جذاب_ایتا😍
به ما بپیوندید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🔰 توصیه هایی از شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🕊🌷
💠قانون اول:
⇜بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی 10 آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتما #یک_جزء کامل بخوانم🌺
💠قانون دوم:
⇜پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید #نماز_قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم🌺
💠قانون سوم:
⇜خدایا! اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت #نماز_قضا بجا بیاورم🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ #ادمین_نوشتــ
دوستان ســلام✋
ضمن عـرض خوش آمد💐
به اعضای جدید و تشـکر از همراهی اعضای همیشگی کانال♥️
💠جهت ارتقاء کیفیت پست های کانال نیاز به #خــادم فعال و خلاق داریم هر بزرگواری که میتونه مارو توی این زمینه همراهی کنه بسم الله👇
@Khademe_shohada226
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼🍃
🍃
#نماهنگ 🎞
به یاد کسانی که...
در سـ⛈ـرما و گـ☀️ـرما
#جان عزیز خود را
فدای این #سرزمین مقـدس
و اسلام ✌️ کردند ...
#کجایید_ای_شهیدان_خدایی🇮🇷
#پنجشنبه_های_دلتنگی💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💔از #غمت
●ابــر شدم...
●آب شــدم..
●باریــدم😭
🌾خواب دیدم #شب_جمعه حرمت میمیرممـ😔
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#حب_الحسین_یجمعنا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5882098908921857398.mp3
9.53M
🎧🎧🎧
اگـه کـربلا نـرمـ میمیرمـ😔😭 ....
بـانـواے:
🎤🎤 #سـیـدرضـانـریـمـانے❣
#نـواے_دلـ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصـیّتـعـشـقـ💔 من براے #شهـادت، بہ اینجا (سوریه) نیامده ام❌ من وظیـفه ام، که #جهاد در راه خداست
#شـهیدابـوالفضـلی❤️
🌴میگفت: (میخواهم جوری شهید شوم که نیاز به #کفن نداشته باشم❌) عاشق روضه #حضرت_عباس(ع) بود..😍
🌴میگفت: (آدم تو خونش🏡 روضه بگیره، روضه عباس(ع) حتی اکر فقط #پنج_نفر شرکت کنند💔) روضه حضرت عباس(ع) دیوانه اش
می کرد😔
🌴جورے التماس ڪرد ڪه در #محرم سال گذشته بعد از انفجار💥 ماشینش در #حلب سوریه "بی دست" اربا اربا به شهادت رسید🌷...عاشقِ عباس باید هم کوه #غیرت باشد، باید فدایی زینب باشد، باید فانی در حسین باشد، شهیدِ ابالفضلی🕊 در محضر ارباب یاد ما هم باش.
#شهید_روح_الله_قربانی🕊
ولادت:۱۳۶۸/۳/۱💗تـهران، دولاب
شهادت:۱۳۹۴/۸/۱۳💔سوریه، حلب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
♦️ معجزه قبر #شهید_احمد_پلارک
بهشت زهرای تهران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_سی_ودوم 2⃣3⃣ 🍂از لودگی جمع کلافه شده بودم سکوت کردن و نجابت به خرج د
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_سی_وسوم 3⃣3⃣
🍂کوچه تاریک بود. چهره جلوی در را درست نمی دیدم👤 نزدیک تر رفتم آنچه را می دیدم باور باور نمی کردم جلوی در میخکوب شده بودم #غریبه_آشنای_من♥️ در خانه محمد را باز کرده بود. هر دو از دیدن هم شوکه شدیم فقط به هم نگاه میکردیم و هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمی شد. زبانم بند آمده بود باران به صورت من خورد موهایم آشفته شده بود و جلوی چشمم را گرفته بود.
🌿با تعجب پرسید:
_شما اینجا چه کار میکنید؟
آب دهانم را قورت دادم و گفتم:
_من دوست محمدم
همانطور که متعجب نگاهم می کرد گفت:
_محمد خانه نیست
پلکی زد و نگاهش را به زمین انداخت. صدایش را صاف کرد و ادامه داد:
_از شهرستان زنگ زدند که پدر بزرگم حالش بد شده. محمد رفته شهرستان.
🍂ناگهان صدای مادرش را از ایوان شنیدم:
_مادر جان کیه این وقت شبی؟! چرا نمیای تو؟ خیس شدی.
نگاهی به مادرش کرد و گفت:
_دوست محمد مادر. الان میام.
نمیتوانستم از او چشم بردارم. اما برای اینکه زیر باران معطل نشود گفتم:
_از اینکه پیداتون کردم خیلی خوشحالم😍
🌿بعد از کمی من من کردن بالاخره خداحافظی کردم و از کوچه خارج شدم. دیدن او، همه اتفاقات آن شب را از خاطرم برده بود. تازه فهمیدم چرا دلنشینی💗 نگاهش؛ لحن جملاتش، همه اش برایم آشنا بود. او #خواهرمحمد بود.
🍂جایی برای رفتن نداشتم. همانجا سر کوچه داخل ماشین نشستم. نمی دانستم چطور باید از خدا تشکر کنم. نذرهایم، دعاهایم، همه جلوی چشمم میآمد. به بزرگی خدا فکر میکردم. تا اذان صبح بیدار بودم باران بند آمده بود پیاده شدم و چند خیابان آن طرفتر امامزادهای🕌 پیدا کردم و نمازم را خواندم. دوباره به داخل ماشین برگشتم تا کم کم خوابم برد.
🌿چند ساعت بعد با صدای تق تق انگشتی که به شیشه ماشین هم می زد بیدار شدم. سرم را از روی فرمان بالا آوردم و چشم هایم را مالیدم. شیشه را پایین کشیدم یک خانم میانسال چادری که رویش را گرفته بود کنار پنجره ماشین ایستاده بود ... کمی عقب تر خواهر محمد را دیدم، حدس زدم که او باید مادرش باشد. گفتم:
_سلام بفرمایید
+سلام پسرم. صبحت بخیر. شما دوستمحمد منی؟
_بله
+دخترم میگه دیشب هم اومده بودی دم در. اومدم بگم اگر کار واجبی داری که هنوز این جا ماندی محمد فعلاً برنمیگرده. پدر بزرگش یعنی پدر شوهر من امروز صبح فوت کرد. منو فاطمه هم داریم میریم شهرستان.
🍂از فهمیدن اسمش قند توی دلم آب شد💖 " #فاطمه" اسم اسمش هم مثل خودش دلنشین بود سعی کردم چیزی بروز ندهم گفتم:
_تسلیت میگم، امیدوارم غم آخرتون باشه.
+ممنون پسرم ..سلامت باشید
_راستی ... اگر میخواین میتونم تا جایی برسونمتون
+نه مادر دستت درد نکنه. مزاحم نمیشیم
_باور کنید بدون تعارف میگم. مشکلی نیست هر جا برید میرسونمتون. منم مثل محمد
🌿بعد از کمی تعارف با اکراه قبول کرد فاطمه را صدا زد و سوار شدند. از چهره فاطمه مشخص بود که چقدر معذب است به جز سلامی که موقع سوار شدن و خداحافظی که موقع پیاده شدن گفت کلمه ای حرف نزد. آنها را به ترمینال رساندم بعد از اینکه اتوبوس شان حرکت کرد سوار ماشین🚗 شدم و به سمت #بهشت_زهرا رفتم ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_69857014.mp3
2.71M
داستان ملاقات با #امام_زمان(عج)
کسی که موفق به زیارت امام زمان نمیشد...
💔دلتݩــــگ امـــــام زماݩ عج💔
دیدن ممکن است باید تلاش کرد😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh