🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 5⃣1⃣ #استاد_پناهیان 🔻 💠 «تمرکز پیدا کردن» دشوار است؛ اما غفلت (پرتکر
❣﷽❣
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 6⃣1⃣
#استاد_پناهیان 🔻
💠بعضیها ذهن تو را به امور بیهوده مشغول میکنند؛ با آنها همنشینی نکن
💠در نماز، خودت را به غفلت بزن؛ یعنی هر چیزی غیر از خدا، به ذهنت آمد آن را کنار بگذار
__
🔰 #شرح_موضوع
🔹پیامبر اکرم(ص) به اباذر میفرماید: صبح دربارۀ شب فکر نکن، شب دربارۀ فردا فکر نکن! (إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَسَاء...؛ امالی طوسی/526) امشب دربارۀ فردا فکر نکن؛ دربارۀ همین امشب فکر کن! مثلاً فکر کن که امشب میخواهی به محضر پروردگار برسی(مثل روز قیامت) غصّۀ فردا را نخور؛ «هنرِ فکرنکردن داشتهباش»!
🔹بعضیها مجسّمۀ غفلت هستند و ذهن شما را به سمت افکار منفی و بیهوده میبرند. شما سعی میکنی به برخی امور بیارزش فکر نکنی، ولی آنها فکر شما را به آن سمت میبرند. اصلاً با این افراد مصاحبت و همنشینی نکن! در روایت هست: با کسی همنشینی کن که تو را به یاد خدا و خوبیها بیندازد. (مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ...؛ کافی/1/39)
🔹خیلی مهم است که آدم بتواند از افکار منفی فاصله بگیرد. مثلاً امامصادق(ع) میفرماید: دربارۀ فقر، فکر نکن «لَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِفَقْر» (تحفالعقول/211) قرآن میفرماید: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر» (بقره/268) شیطان به شما وعدۀ فقر میدهد. البته فقر، فقط فقرِ مالی نیست، شیطان در هر عرصهای ما را میترساند و میگوید «یکوقت، کم نیاوری!» در مقابل این وسوسۀ شیطان، نترس و بگو: من خدا را دارم! «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ» (فاطر/15) خدا غنیّ است و داراییهای خدا هم مال من است!
🔹 میفرماید: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» (بقره/268) اگر انسان این وعدۀ دروغِ شیطان را بپذیرد، برای اینکه کم نیاورد، خطا میکند و به فحشا و کارهای بد دچار میشود. البته فحشا هم انواع و اقسامی دارد و همهاش از یک جنس نیست.
🔹حسابت را از شیطان جدا کن؛ او دشمن توست! او را دشمن خودت بدان. قرآن میفرماید: از شیطان، به خدا پناه ببر «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (اعراف/200) ببینید یک کودک، وقتی احساس خطر میکند، چطوری به پدر و مادر خود پناه میبرد! این احساس قشنگ را از بچهها یاد بگیریم و به خدا پناه ببریم.
🔹یک تکنیک خوب برای مقابله با افکار منفی این است که امام حسن مجتبی(ع) فرمود: اگر چیزی از دنیا را میخواستی و به آن نرسیدی، فکر کن اصلاً به ذهنت نرسیده که آن را بخواهی! «اجْعَلْ مَا طَلَبْتَ مِنَ الدُّنْيَا فَلَمْ تَظْفَرْ بِهِ بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِك» (کشفالغمه/1/572) مثلاً اگر میخواستی فلان ماشین یا فلان خانه را بخری و نشد؛ دیگر فکر آن را از ذهنت خارج کن، فقط همینقدر به ذهنت بیاید که «میخواستم، ولی نشد» و الا فکرکردن دربارۀ آن، به تو صدمه میزند. این یعنی خودت را از آن موضوع، به غفلت بزنی، خدایا از آنچه که نمیخواهی و نمیپسندی ما را غافل بگردان.
🔹خداوند میفرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ... لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ» (طه/131) چشمت را به دنیای دیگران ندوز و به آن فکر نکن. به هرکسی هرچیزی دادم، برای امتحان اوست! پیغمبر اکرم(ص) دربارۀ این آیه فرمود: «مَنْ لَمْ يَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفَسُهُ عَلَى الدُّنْيَا حَسَرَاتٍ» (تفسیر قمی/2/66) هر کسی به این روش تربیتی خدا عمل نکند، از شدّت حسرت نابود میشود.
🔹در نماز، خودت را به غفلت بزن. در روایت هست: «إِذَا دَخَلْتُمْ فِي الصَّلَاةِ فَاصْرِفُوا لَهَا خَوَاطِرَكُمْ وَ أَفْكَارَكُمْ» (سعدالسعود/40) در نماز هرچیزی به ذهنت آمد باید کنار بگذاری. بهترین مکان برای تمرین این کار، نماز است. بعد میفرماید: «فَأَبْعِدُوا عَنْ نُفُوسِكُمْ أَفْكَارَ الدُّنْيَا وَ هَوَاجِسَ السُّوءِ» (همان) افکار دنیا و خطورات ذهنی بد را از خودتان دور کنید. وقتی چنین دستوری میدهند، یعنی تو میتوانی اینها را از خودت دور کنی.
🔹سعی کنیم افکار منفی از انواع و اقسامش به ذهنمان نیاید. اگر موفق بشوی هر سطحی از افکار منفی را به ذهنت راه ندهی، یک سطح دیگری از افکار به ذهنت میآید. آن را هم دوباره به ذهنت راه ندهی، یک سطح دیگر میآید و همینطوری ادامه دارد. اولیاء خدا هم در مرتبه خودشان درگیر این مسئله هستند.
🔹خدا به ابراهیم(ع) فرمود: «پسرت را در راه من، ذبح کن» اگر به ذهن ابراهیم(ع) خطور میکرد که «آخر چرا؟!» آن ارزشهای بالای خود را از دست میداد. ایشان امتحانش را خوب پس داد، اما دلش گرفت از اینکه اسماعیلش را برای خدا قربانی نکرده است. مگر میشود عاشق در راه معشوقش قربانی ندهد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
استاد جعفری جلسه 1.mp3
4.5M
🔊 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 موضوع: #کدامین_آیه_را_دروغ_می_پندارید ؟
📌 قسمت اول
👤 استاد دکتر #جعفری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃
#وصیتنامه سردار سلیمانی چهلمین روز شهادتش منتشر میشود
🔸مسئول دفتر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹حاج قاسم سلیمانی وصیت نامهای دارد که من آن را به عنوان #منشور میدانم. قطعا این وصیت نامه در چهلمین روز شهادتش🌷 توسط خانواده ایشان انتشار داده میشود.
🔹شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی از بیروت خارج می شود، دوستان به نوعی می گویند که شما به بغداد نروید🚷 سردار می گوید من دارم به #مقتل خودم می روم . . .
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
زبان حال #دختر_شهید_مهدی_دهقان کنار #ضریح #خانم_رقیه سلامالله
سلام رقیه جانم♥️
سلام دختر حسین ع
منم #فاطمه
دختر مهدی، کسی که جانانه برای عمه ات ،زینب جنگید👊
پدرم ،نیز چون پدر تو #حسین(ع) جنگید تا
#ظلم_بمیرد...
#اسلام_بماند ...
و #من_بمانم...
راستی بی بی جانم، رقیه جانم، بابای تو هم قول عروسک، داده بود⁉️
#بابامهدیم، به من قول عروسک داده بود ...ولی آدمهای بد و ظالم( اسراییل) نگذاشتند بابام با آوردن عروسک، مرا خوشحال کند😔
اما من ناراحت نیستم، چون #فرزند_شهید هستم و عاشقانه💖 به یاد پدرم راهش را ادامه میدهم.
و عاشقانه #چادر بر سرمیکنم ،تا مشتی به دهن ظالمان بزنم و امام زمانم عج را خوشحال کنم.
خانم جان حالا من برات #عروسک آوردم، تا برای ما دعا کنی
تا منم مثل تو #سرباز امام زمانم باشم و مثل تو در راه امام زمانم بال و پر بگشایم🕊 و پرواز کنم به دیار زیبای عشق و #ایثار...
اینک مرا و همه ی عزیزانم را و همه ی دوستانت را دریاب.
⇜عشق به تو، عزیزحسین ع ...
⇜عشق به همه ی خوبیهاست
مرا دریاب💞
#رقیه_های_زمانه
#دخترا_بابایی_اند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📑 قسمت 4⃣ 📚📖انگار آیه ی و جعلنا عراقی ها رو کور وکر کرده بود.با اون انفجار وشعله
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 5⃣
📖زمانیکه بچه ها از شناسایی برگشتن،من داخل مقر خواب بودم.نیمه های شب بود،دیدم کسی منو تکون میده.چشمانم روباز کردم،حسین بود.
⁉️گفتم:چیه؟چی شده؟با دست اشاره کرد که بلند شو.گفتم:چرا حرف نمی زنی.به گلویش اشاره کرد.دیدم ترکش به گلویش خورده و مجروح شده.
🔴دستپاچه شدم،با عجله بلند شدم وگفتم:کی این طوری شدی؟ با دست اشاره کرد که باید برویم.دیگران ماوقع رو شرح دادن.قرار شد من،حسین وتخریب چی رو به بیمارستان ببرم.
✅بقیه خسته بودن.خود حسین هم به خاطر رفاقت زیادمون ترجیح میداد من اونو ببرم.بخاطر همین اومد سراغ من،حالش اصن خوب نبود.
🔴کم کم بدنش ناتوان می شد،خون زیادی ازش رفته بود.بلافاصله سوار ماشین شدیم وراه افتادیم.داخل ماشین کاملا رمق از دست داده بود وقتی به اسلام شهر و بیمارستان رسیدیم تقریبا بیهوش بود.
🌟اما نکته خیلی عجیب برای من این بود،که وقتی در اون لحظات بیهوشی نگاهم به صورتش افتاد،دیدم لبهاش تکون می خوره،وقتی خوب دقت کردم متوجه شدم ذکر میگه.
✅قرار شد پس از اقدامات اولیه حسین رو به بیمارستان دیگه ای منتقل کنند،به همین خاطر حضور من در اونجا فایده ای نداشت.
✋🏻از او خداحافظی کردم وبه مقر برگشتم.
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 6⃣
📖محمد حسین یوسف اللهی بعداز سه ماه توانست بهبودی خودش را پیدا کرده ودوباره به جبهه ها بازگشت.
▪️حدود یه سال قبل از عملیات والفجر هشت در منطقه ای بین خرمشهرو آبادان،بچههای اطلاعات یه دکل دیده بانی نصب کرده بودن که بوسیله اون روی منطقه کار می کردن.
🔴این دکل ارتفاعی نزدیک شصت متر داشت واز یه سری قطعات فلزی تشکیل شده بود که به وسیله ی پیچ ومهرهایی بزرگ به هم متصل می شد وحالت نردبانی عمود بر سطح زمین داشت که دیده بان برای بالا رفتن از اون استفاده می کرد.
🔴ارتفاع دکل زیاد بود وهیچ نرده و حفاظی نداشت.کافی بودکه شخص وسط کار کمی پاش بلرزه و تعادل خودش رو ازدست بده،ویا خسته شده نتونه بالا بره،که دیگه در اون حالت خطر سقوط تهدیدش می کرد.
🔰در اون زمان تاکید شده بود یکی از مسئولین باید منطقه رو از نزدیک ببینه،شهید یوسف اللهی به من اصرار می کرد و می گفت:حکم معاونت داری باید روی دکل بروی ودیده بانی کنی.
✅_گفتم:دیگران هم هستند اونا می آیند ومی بینن._گفت:حالا که تا اینجا اومدی دیگه نمی تونی برگردی._گفتم:اصلا من تورو قبول دارم تو چشم منی هرچی تو دیدی قبوله.
✅_گفت:نه باید حتما خودت ببینی. _گفتم:بابا حسین جون من نمی تونم،کلی آرزو دارم.بالا رفتن از این دکل کار هرکسی نیست خیلی سخته،من که مثه شماها قوی نیستم سرم گیج میره می ترسم اتفاقی بیافته ومشکلی پیش بیاد.
✅_گفت:باشه عیبی نداره،اگه مشکل این چیزاس من یه فکری براش میکنم ،این قضیه حل میشه._گفتم:آخه چطوری؟ مثل همیشه که خیلی رمزی عمل می کرد ونمی گذاشت کسی از کاراش سر دربیاره،فکرشو ازم پنهون کرد._فقط گفت:صبر کن بلاخره متوجه میشی.
✅نیمه های شب حسین سراغم آمد واز خواب بیدارم کرد._گفتم:چیه؟ چی شده؟ _گفت:هیچی پاشو بریم._گفتم:کجا؟ _گفت:دکل _گفتم:همین الان؟ حالا نمیشه نریم. _گفت:نه به هر سختی که باشه من باید تورو ببرم بالای دکل.گفتم:بابا من می ترسم._گفت:نترس من پشت سرت میام.
✅دیدم اصرار فایدهای نداره ومجبورم،راه افتادیم.شب عجیبی بود هوای مهتابی،نور ماه منطقه رو روشن کرده بود.گهگاه صدای انفجاری سکوت شب رو می شکست.
✅حسین زیر لب چیزهایی زمزمه می کرد وآرام قدم برمی داشت،رفتارش به من آرامش خاصی می داد.به پای دکل رسیدیم.نگاهی به بالا انداختم،دکل همینطور بالا رفته بود واتاقک اون تو دل آسمون گم شده بود.
‼️ستونی فلزی با ارتفاعی به اندازهی ساختمون بیست طبقه بدون هیچ حفاظی مقابلم قد کشیده بود،و من باید ازش بالا می رفتم،کاری که هرشب بچههای اطلاعات می کردن.
✔️به روایت مهدی شفازند
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Haj yanos ZangiAbadi-www-mirzabeigi-com - http: taajil.ir .mp3
7.64M
✨شهیدی که با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایی اش کرد
🌷 #حاج_یونس_زنگی_آبادی
📞سلام علیکم...
من برای ترساندن نیامدن بلکه آمده ام برای ادای حقی که اینک بر ذمه تو افتاده است✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
یه یاد شهید زنگی آبادی که می گفـت:
حاج قاسم اسم تیپ ما را
گذاشتـه امام حسین (ع) ...
چون اسم مـا
تیپ امام حسین (ع) است
دوسـت دارم
مثل امام حسین(ع) شهید شوم ...🕊آخر به آرزویش رسید.
#شهید_یونس_زنگی_آبادی
#سردار_بیسـر
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
به سرم رحمت بی واسعه یعنی #مهدی
بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️
اخم چشمش علی وخنده #زهرا به لبش
جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh