میشه جوون بود
میشه خوش تیپ بود
میشه به موهات ژل بزنی
میشه تیشرت بپوشی
میشه همه اینا رو داشته باشی
و #شهید هم بشی ...
اگه همه ی این کارها برای خدا باشه
#شهید_جهاد_مغنیه🌷
برای شادی روح پاکشون صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
_ بلندشو، آزادی...
+بالاخره رژیم سقوط کرد؟
_نه...
اونی که بهش میگفتی دیکتاتور، بخشیدت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 3⃣6⃣ #قسمت_ش
سلام و عرض ادب خدمت شما عزیزان و همراهان کانال شهید نظرزاده
انشاءالله از فردا شب با رمان جدیدی درخدمتتون هستیم 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون دنیا مو رو از ماست میکشند بیرون😱
برشی از سلسله جلسات تدبر جزء ۳۰
#شیخ_مجتبی_آریانی 🎙
▪️باهمکاری کانال شهید نظرزاده
🔺 @Almontazar_mashhad
🔻 @shahidNazarzadeh
#شب
سکوت می کند
تا فریاد دلتنگی هایمـ💔 را بشنود
#نیستی
و شبـ⭐️ چه کوتاه است
برای #ناگفته هایم
ای مهربانم♥️
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
آید آن روز که خاک سر کویش باشم
ترک جان کرده💕 و آشفتہ رویش باشم
#یوسفم گر نزند برسر بالینم سر
همچو یعقوب،دل آشفتہ بویش باشم♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#کلام_شهید💌
هیچ وقت نگو:
✘محیط خرابه منم خراب شدم✘
همانگونه که هرچه هوا سردتر❄️ باشد لباست را #بیشتر میکنی!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد
تو #لباسِ_تقوایت را بیشتر کن...👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢 #شهید_عزتالله_رستمی از محافظان مسجد فاطمیه قندهار، اولین انتحاری رو بغل کرده و باعث شده موج انفجار💥 گرفته بشه و شیعه کمتری #شهید بشه.
منو یاد شهید #علی_لندی انداخت...
✍پ ن: خصلت #شیعه_علی(ع) فداکاری و ایثاره؛ فرق نداره افغانستانی باشی یا ایرانی...
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠کرامت شهدا
🔰 از زبان مادر شهید
❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم😭 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار #حضرت_آقا بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم.
❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی #ارادت داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶♂
❣✨همون شب به #خوابـم آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت:
-امروز شما #مهمان ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام #همسر ایشون رو نمی دانستم)
+آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید.
-حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به #مادرم بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم #هدیه_حضرت_آقا💝
+تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که #حضرت_آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم.
❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک #خواب و آن هم به واسطـه ی یک #قاری_لبنانی برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh