⭕️فرزندانم شما را به #نماز و شما را به اقامه نماز سفارش ميكنم همان سفارشي كه لقمان به فرزندش كرد كه نماز را به پا داريد و امر به معروف و نهي از منكر كنيد.
شهید#عبدالحسین_برونسی 🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
استاد فاطمی نیا(ره):
هرکس روی زمین است، به برکت وجود صدیقهی کبری(س) میباشد. اگر میخواهید ببینید از چشم خدا افتاده اید یا خیر، به خودتان مراجعه کنید، اگر هنوز در دل خود نسبت به #حضرت_زهرا (س) محبت دارید، پس بدانید که از چشم خدا نیفتاده اید. ترک گناهان موجب میشود این محبت بیشتر گردد.
#یافاطمه_الزهرا س
#فاطمیه
☀️#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•[🌹🌱]•
#آسدمرتضے_آوینے:
جـان امانتۍست
کہ باید بہ جـانـان رساند…
اگر خود ندهۍ، مۍستانند!
فـاصلہ هلاکت و شهادت
همین خیانت در امانت است…
#شهید_احمد_مشلب🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چه شد ای دل که در این راه رفته
جواز وصل را بی ما گرفتند
مگر مردان غریبی میپسندند
غریبانه ره دریا گرفتند
#شهید_محمود_کاوه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
جمعی در نماز و جمعی دور هم نشسته و،سخن از نبرد در میان است.
اینست تمام مضمون حرف مردانی که سالها درلشکر ویژه شهدا کنار سردار شهید محمود کاوه نشستند.
«دوکلام حرف مردانه»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گفتم: نگرانتیم اینقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار
نماز بخون. چند دقیقه دیرتر چی میشه؟ افتادی دست کوموله ها چی؟
خندید! گفت: تمام جنگ ما به خاطر همین نمازه! تمام ارزش نمازم توی اول وقت خوندنشه!
شهید#مهدی_زین_الدین🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ابراهیم در دفترش صندوقی کنار میز کارش گذاشته بود و گهگاهی چند سکه داخل آن میریخت. همهی همکاران او کنجکاو بودند بدانند ابراهیم چرا این کار را میکند. تا اینکه یک روز یکی از اقوام ابراهیم که به قائمشهر آمده بود، سری هم به او زد و در حین گفتگو از ابراهیم خواهش کرد که اگر ممکن است یک تلفن بزند. همه تا اسم تلفن را شنیدند حساس شدند که ببینند ابراهیم چه جوابی به او میدهد. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد پولی از جیبش درآورد و گرفت سمت مهمانش و گفت: این تلفن متعلق به بیتالمال است. شما لطف کنید از مخابرات سر کوچه استفاده کنید. هزینهاش را هم من میپردازم. آن مرد حیرتزده و با خوشحالی راهی مخابرات شد و ابراهیم رو به همکارانش گفت: برادران! چون ما اینجا مشغول خدمت هستیم و نمیتوانیم اینجا را ترک کنیم، اگر کاری داشته باشیم با این تلفن تماس میگیریم و هزینهاش را داخل صندوق میریزیم.
شهید#ابراهیم_وکیلزاده🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌱 به یاد مردی که گفت فاطمیه سال بعد نیستم
باز شد فاطمیه، حسرت دلها برگرد
آن حکیمی که تو گفتی، شده تنها برگرد
تشنۀ گریۀ بسیار تو بیتالزهراست
روضۀ حضرت مادر شده برپا برگرد..
🔹 گریههای حاج قاسم سلیمانی در روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🌷هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌱خواهرانم
از شما تمنا دارم!
به پهلوی شکسته فاطمه زهرا (س)
قسمتان می دهم که
حجاب را ؛ حجاب را ؛ حجاب را
رعایت کنید ...
#وصیتنامه 📚
#شهید_حمید_رستمی🌱🕊
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات 📿🕯
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پیکرشهیدمدافع حرم #شهید_مصطفی_صادقی بعد ۶سال به میهن بازگشت
💥حالا ببینید صحبتهای عجیب این شهید قبل رفتن با #دخترکوچولوش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی:
هروقت در سختیهای جنگ، فشارها بر ما حادث میشد و هیچکاری از ما برنمیآمد پناهگاهی جز زهرا نداشتیم..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
جامعهی ما خانوادهی ماست
شهید حاج قاسم سلیمانی:
اینکه بچه حزباللهیها فقط در جمع خودشان
من و آدمهای خودم
من و رفقای خودم
من و مریدای خودم
مداح هستم با مریدهای خودم
جمع بشم توی یک جا
خب چی؟!
این که نمیشود انقلاب را حفظ کردن!!
این که نمیشود جمهوری اسلامی را حفظ کردن!!
این که نمیشود اثرگذاری بر جامعه کردن!!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍عکس ماندگار از بالا سمت راست
🌷شهید محمدجواد طالبی
🌷شهید غلامرضا حسینی
🌷شهید مهدی پرتوی
🌷شهید سید جواد حسینی
🌷شهید حاج قاسم میرحسینی
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
💢نامه شهید مهران مهاجری به #مادرش...
مادر عزیز همانگونه که اطلاع دارید مدت مأموریت من تمام شده ولی جبهه نیاز دارد و همین دیروز آقای عراقی از بیت امام آمدند استفتای امام را گفتند که تا هنگامیکه نیاز است باید بمانید.
در پاسخ به این سؤال که کسانیکه مأموریتشان تمام شده آیا میتوانند جبهه را ترک کنند فرموده بودند نه و #قاسم_سلیمانی هم آمدند برایمان سخنرانی کردند.
جایتان خالی که ببینید یک لشکر ریختند سر قاسم سلیمانی و سر و صورت ایشان را میبوسیدند و ظهر قاسم سلیمانی برای ناهار آمدند گردان ما با هم نشستیم و ناهار خوردیم.
مادرم! زمانه زمانه امام حسین است و ما باید یاوران امام حسین باشیم و اطاعت از امر رهبری کنیم.
حدود ۱۸ پیش شما بودم حالا چه اشکال دارد چند ماهی جبهه باشم و حسین زمان را یاری کنم. شما که دلتان نمیخواهد امام تنها بماند و همچنین دلتان نمیخواهد که ما همانند کوفیان عمل کنیم انشاا...با سربلندی و #افتخار و پیروزی✌️ صد درصد به خانه برمیگردیم.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ تنها سلاح ما، توسل به بیبی فاطمه زهرا (س) است.
🔹 روایت شهید سلیمانی از توسل به حضرت فاطمه(س) در شب عملیات والفجر هشت
◇ بخشی از مستند «شبی که طوفان شد.»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁 کار خدا اینه که از من دفاع کنه...
بهش میگفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار.
دوستانش دوستانه گفته بودند: چرا جواب نمیدی؟ تا کِی سکوت؟
میگفت: مگه نشنیدید قرآن میگه: «ان الله یدافع عن الذین امنوا».
یعنی وظیفه من اینه که ایمان بیارم، کار خدا اینه که از من دفاع کنه.
دعا کن من وظیفه خودمو خوب انجام بدم؛ خدا کارش رو خوب بلده.
#شهید_بهشتی🌷🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🌷شهیدابراهیمهادیمیفرمایندکه:
نماز اول وقت مثل میوه ای که وقت چیدنش شده اگر میوه را نچینی خراب میشه مزه اولشو نداره همیشه سعی کن نمازهایت در هر شرایطی اول وقت باشه ، خدا هم تو گرفتارهای زندگی ،قبل از اینکه حرفی بزنی کارت رو ردیف میکنه
#یادشهداباصلوات 📿🕊
#نمازاولوقت📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
19.mp3
10.17M
#سبک_زندگی_شاد ۱۹
دو خصلتِ مهم انسانهای شاد؛
#زیرکی و #هوشمندی آنان است.
🕵🏻♂ زیرک کسی است که؛ عقایدش را چنان باور دارد که هیچ کس قادر به نفوذِ تردید در آن نخواهد بود.
@Ostad_Shojae
@shahidNazarzadeh
ماعشق را پشت در این خانه دیدیم؛
زهرا پشت در بود...
حیدر داشت میسوخت...💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍آهنگران اونا و آهنگران ما کنار هم😂
آهنگران خودمون هنگ کرد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞 #قسمت2⃣2⃣ زینب سادات وارد بیمارستان شد. روز اول کاری اش بعد از اتمام
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞
#قسمت3⃣2⃣
زهرا خانم: این بار چندمه که میگی زینب نفهمه!
ایلیا: بفهمه چی میشه؟ اصلا براش مهمه؟ اون هیچی جز درسش براش مهم نیست.
زهرا خانم: فعلا اون بزرگتر توئه!
ایلیا لجاجت کرد: شما بزرگتر ما هستی!
زینب سادات وارد آشپزخانه شد: چی شده اول صبحی سروصدا راه انداختید؟
زهرا خانم: ببخش مادر! نذاشتیم بخوابی. بیا یک لقمه صبحونه بخور بعد برو بخواب که ضعف نکنی!
زینب سادات نشست: خب آقا ایلیا! تعریف کن.
ایلیا خودش را روی صندلی انداخت، تکه ای نان با یک دست کند و درون دهانش گذاشت: مدرسه والدین منو خواسته!
زینب سادات: اون وقت علتش چیه؟
ایلیا: الکی!
زینب سادات:یعنی چی الکی؟مگه میشه؟
ایلیا به چشمان زینب سادات زل زد: چون پدر مادر ندارم.
زینب سادات: درست حرف بزن ایلیا!
ایلیا: این رو به اونها بگو!
از خانه خارج شد. زینب سادات سرش را میان دستانش گرفت.
زهرا خانم: برو بخواب. خودم میرم مدرسه.
زینب سادات: چرا به من نگفتید؟
زهرا خانم مقابلش نشست: قسمم داد به خاک حاجی! گفتم درست میشه اما خب این سومین باره!
زینب سادات بلند شد: برم حاضر بشم.
زهرا خانم: خسته ای! بذار من برم.
زینب سادات لبخند غمگینی زد: اینقدر نگران ما نباش! از پسش بر میایم!
ایلیا کنار محسن ایستاد بود که زینب سادات وارد حیاط شد.
زینب سادات: سلام آقا محسن! شما هم با والدین قرار داری؟
محسن: سلام. منتظر مامان زهرا هستیم.
زینب سادات: من جای مامان زهرا میام.
محسن اخم کرد: پس کی با من میاد؟
زینب سادات: مگه به خاله و عمونگفتی؟
محسن شانه ای بالا انداخت.
زینب سادات صدایش بالا رفت: شما چی با خودتون فکر کردید؟
محسن: داد و بیداد نکن زینب. مامان زهرا مادربزرگمون هستش دیگه، میومد و حل میشد!
پنجره طبقه بالا باز شد. صدایی از بالا آمد: چه خبره اول صبح؟
نگاه سه نفر از پایین به بالا شد و احسان با دیدن زینب سادات کمی هوشیار تر شد: چی شده؟ شما مگه نباید خواب باشید الان؟ کجا دارید میرید؟
ایلیا غیرتی شد: از کجا میدونه شما باید الان خواب باشی؟
زینب سادات: چون تو بیمارستان ماهستن و دیشب هم شیفت بودن و
صبح با هم رسیدیم خونه!
ایلیا: تو مگه ماشین نداری خودت؟
زینب سادات زیر لب گفت: ساکت باش. نگفتم با هم اومدیم که! با هم رسیدیم!
ایلیا آهانی گفت و محسن ریز ریز خندید و زینب رو به احسان گفت: با بچه ها میرم مدرسه! دردسر درست کردن.
احسان گفت: صبر کنید الان میام پایین
🌷نویسنده:سنیه_منصوری
ادامه دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh