eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دور تند خبرهای به هیچ وجه غافل نشوید؛ در لحظه‌های حساسِ تصمیم دچار خطا خواهید شد. 🎙 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 خبر مهم ، ظرف چند سال آینده مجالس تعطیل میشه 😱😭🔸در بازار تهران ی یهودی سرمایه دار هست هزینه ازدواج جوانان می دهد ... ✨نشرش صدقه جاریه ست💫 جهاد تبیین نسل ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ghariban-vahida-sotoude.mp3
9.89M
غریباً،وحیداً،فریدا...😭😭 🎙حسین ستوده 🏴🥀 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻تلنگر 📌 تنهایی امام زمان... امامی که امتش فقط برای تنهایی حسین ۱۴۰۰ پیش اشک می‌ریزند، اما خبر از تنهایی امام زمان خویش ندارند!😭😭 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول وقت سفارش شهیدحاج قاسم ازشهید حاج میگوید: هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند و پیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نماز شب اول قبر شهید حسین سامی مقام فرزند عباس نیت : دو رکعت نماز لیله الدفن حسین ابن عباس می خوانم قربه الی الله در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیه الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰ مرتبه سوره قدر و بعد از سلام نماز بگویید : اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعث ثوابها الی قبر حسین ابن عباس ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی ماشین لباسشویی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 مکث کرد و خشن ادامه داد:«همین حالا می آی بر می داری می بریش» کم کم اوضاع و احوال دستم می آمد و به خودم مسلط می.شدم .گفتم:« حالا مگه چی شده که این جوری داری زمین و آسمون رو به هم می دوزی،حاج آقا؟!» به پرخاش گفت:« مگه من رفتم جنگ که ماشین لباسشویی تو خونه ام بیاد؟» «بابا یک تیکه ی کوچیک حقت بود به ات دادن» گفت: «شما می خواین اجر منو از بین ببرین ما برای چیز دیگه ای می ریم جنگ، داریم به وظیفه ی شرعی و دینی عمل می کنیم؛ همین چیزهاست که ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه.» آهی از ته دل کشید نگاهش را از نگاهم گرفت و خیره ی طرف دیگری شد. «تازه همین حقوقی رو هم که میگیرم نمی دونم حقم باشه یا نه؛ اصلاً وقتی که می آم مرخصی باید برم کار کنم و خرج زن و بچه رو در بیارم و باز برم جبهه " ۱ . اون وقت شما به خودتون اجازه ی این کارها رو میدین؟! این کار بعید بود از تو، آقا سید.» آخرش هم زیر بار نرفت محکم و جدی گفت:« خودت اونو آوردی خودت هم می آی می بریش» من هم زدم به در لجبازی و گفتم:« اون ماشین حق زن و بچه ی شما هست و باید تو خونه بمونه.» خداحافظی کرد و در حال رفتن گفت:« ما به اون دست نمی زنیم تا بیای ببریش» با خودم گفتم:« هر حرفش رو که گوش کنم این یکی رو گوش نمی کنم.» پا تو کفش کردم و دیگر نرفتم که ماشین لباسشویی را بیاورم. خدا رحمتش کند او هم به خانمش گفته بود:«ماشین رو از تو کارتنش در نیاری.» تا زمان شهادتش همان طور توی کارتن ماند و اصلاً دست نخورد. مدتها بعد از شهادتش آن را با یک ماشین لباسشویی نوتر عوض کردم و بردم برای زن و بچه اش. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی سهم خانواده ی من 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 پاورقی ۱_ نکته ای به خاطرم رسید که حیفم آمد نگویم؛ در همان اوایل انقلاب، سپاه در بدو تشکیلش به افراد حقوق نمی داد. یادم هست این شهید بزرگوار روزها می آمد سپاه و شبها کار می کرد که خرج زندگی و خرج زن و بچه را در بیاورد آن هم کار پر مشقت بنایی، مدتی بعد قرار شد به بچه های سپاه حقوق داده شود. دقیقاً خاطرم هست که می خواستند در ماه به هر نفر هزار تومان بدهند، همان جا عبدالحسین یکی از افرادی بود که بنای ناسازگاری را گذاشت و شروع کرد به اعتراض می گفت:« ما برای پول نیامدیم ،آمدیم که خدمت کنیم به اسلام و انقلاب» همسر شهید یک روز با دو تا از همرزمهاش آمده بودند خانه مان آن وقتها هنوز کوی طلاب می نشستیم، خانه کوچک بود و تا دلت بخواهدگرم، فصل تابستان بود و ،عرق همین طور شر و شر از سر و رومان می ریخت. رفتم آشپزخانه دو تا پارچ آب یخ درست کردم و براشان بردم تو همین بین یکی از دوستهای عبدالحسین سینه ای صاف کرد و گفت: «ببخشین حاج آقا.» عبدالحسین صورتش را تمام رخ برگرداند طرف او. «اگر جسارت نباشه می خواستم بگم کولری رو که دادین به اون بنده ی خدا برای خونه ی خودتون که خیلی واجبتر بود.» یکی دیگر به تأیید حرف او گفت:« آره بابا بچه های شما خیلی گرما میخورن این جا.» کنجکاو شدم با خودم گفتم:« پس شوهر ماکولر هم تقسیم می کنه. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی شرایط سخت 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 منتظر بودم ببینم عبدالحسین چه می گوید خنده ای کرد و گفت:« این حرف ها چیه شما می زنید؟» رفیقش گفت:« جدی میگیم حاج آقا.» باز خندید و گفت:« شوخی نکن بابا جلوی این زنها الان خانم ما باورش میشه و فکر میکنه تمام کولرهای دنیا دست ماست.» انگار فهمیدند عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع صحبت شود دیگر چیزی نگفتند. من هم خیال کولر را از سرم بیرون کردم می دانستم کاری که نباید بکند نمی.کند. از اتاق آمدم بیرون بعد از شهادتش همان رفیقش می گفت :«اون روز وقتی شما از اتاق رفتین ،بیرون، حاج آقا گفت می شه اون خانواده ای که شهید ،دادن اون مادر شهیدی که جگرش داغ ،هست، تو گرما باشه و بچه های من زیر کولر؟! کولر سهم مادر شهیده، خانواده ی من گرما رو میتونن تحمل کنن از این گذشته خانواده ی من تو انقلاب سهمی ندارن که بخوان کولر بیت المال رو بگیرن» همسر شهید این آخری ها چند وقت قبل از شهادتش همیشه یکی از ماشینهای سپاه دستش بود یک بار رفت روستا از مادرش خبر بگیرد " ۱. آن جا چه گذشت نمی دانم بعد از شهادتش عروس عمویش تو ،مجلس خیلی بی تابی می کرد حالش هیچ طبیعی نبود. حدس زدم باید خاطره ای از عبدالحسین داشته باشد آن جا که نشد چیزی ازش بپرسم بعداً که رفتیم خانه و او هم آرامتر شده بود، به اش گفتم:« خیلی گریه و زاری می،کردی موضوع چی بود؟» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحباای‌پیکِ‌مشتاقان‌بده‌پیغامِ‌دوست تاڪنم‌جان‌ازسرِرغبت‌فِدای‌نام‌ِ‌دوست زُلفِ‌اودامست‌وخالَش‌دانهءآن‌دام‌ومن براُمیدِدانه‌اےاُفتاده‌ام‌دردامِ‌دوست.. "حافظ شیرازے" 🏝سـلام مولای مهربانمان ، مهدی جان چه خوشبخت است قلبی که شما صاحبش باشید ... چه باسعادت است جانی که از آتش فراق شما شعله‌ور باشد ... هرکه در آسمان مهر شما پرواز کرد ، دیگر به دانه‌های قفس دل نمی‌بندد ... هر که در بهاران معطر یاد شما نفس کشید ، دیگر هوایی در سر ندارد ... هرکه شما را دارد ، چه ندارد؟🏝 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 223 - ارزش شرم و حیا وَ قَالَ عليه‌السلام مَنْ كَسَاهُ اَلْحَيَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَ اَلنَّاسُ عَيْبَهُ🍃🌹 و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه لباس حياء بپوشد، كسى عيب او را نبيند 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
. 🌷 ۱۵ مردادماه، سالگرد شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی گرامی باد. ⚪ مقام معظم رهبری«مدظله‌العالی»: ▫️ همانند شهید بابایی دل‌ها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید، آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعا مؤمن و پرهیزگار و صادق بود. ✈️ بلندِ آسمان، رایگان من است. 🇮🇷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بسم ربّ الحسین علیه السلام🥀 به غیر از همین خانواده پناهی ندارم به غیر از حسین و حسن، تکیه‌گاهی ندارم🏴 اگرچه دلم لذت بی‌ثمر خواست، گاهی ولی غیر این روضه‌ها خاستگاهی ندارم🏴 عرض سلام و تسلیت خدمت شما بزرگواران قبول باشه ان شاءالله عزاداریهاتون🤲🏴 ان شاءالله با یاری خداوند منان و همراهی شما سروران بمدت روز و هر روز به نیابت از یک والامقام زیارت عاشورا قرائت می‌کنیم از شما خوبان خواهشمندم در صورت امکان و تمایل ، ما را همراهی بفرمایید ان شاءالله روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را قرائت کنیم و ثواب یک چله را ببریم همگی ان شاءالله از خانواده‌های معظم شهدا اگر عکسی از شهید بزرگوارشون دارند میتوانند برای ما ارسال بفرمایند ان شاءالله تا به نیابتشون چله برگزار کنیم. بیست‌ونهمین روز از ماه عزا و ماتم به نیابت از شهید والامقام 🥀 ⚫️ @ya_roghayeh_salamollah 🏴 🏴