eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 7⃣3⃣ زندگی #بی_شهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن به #مرگ است #شهید_محمد_عبدی 🌹🍃🌹🍃 @sh
8⃣3⃣ شهادت نوع را عوض میکند مرگ را عوض نمی کند از مرگ نترسید جوری در حرکت کنید که خداوند را نصیبمان کند و از دنیا ببرد. 🍃در مسلخ عشق جز نکو را نکشند 🍂روبه صفتان زشت خو را نکشند 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍁آنان که یک عمر مرده اند یک لحظه هم #شهید نخواهند شد... شهادت یک عمر #زندگی است نه یک اتفاق... #شهید_علی_امرایی #صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مادرشهید یکبار که باهم صحبت می کردیم از امین پرسیدم من اگر بمیرم چه کار می کنی⁉️ گفت: "مادر نتر
#نگاهت را قاب می گیرم در پس آن #لبخند معصوم که به من شور و نشاط #زندگی می‌بخشد😍 #شهید_امین_کریمی🌷 #شهید_روز_تاسوعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#علی_حاجی_زاده از فرماندهان خط شکن لشکر 17 علی بن ابیطالب از ماشینی🚕 که #آقا_مهدی(شهید مهدی زین الد
#شهید_مهدی_زین_الدین: #حسین_وار جنگیدن یعنی 👈دست از همه چیز کشیدن در #زندگی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🌿🌿🌺🌿🌿🌸 از زبان #مادر.غوّاص.شهید: نوجوانم شاد، امّا سرکش و عاصی نبود این لباس “تنگ و چسبان” مال رقّ
💢تصورش هم زنده به گورم میکند هوایِ داغِ جنوب☀️، لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ . درست تا زیر لبت را محکم پوشانده .. 💢دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان زخمی و ترسیده ات😰. نمیدانی چه میشود💬 تیر خلاص یا در اردوگاه⁉️ 💥اما.. 💢صدای بلدوزر🚜، را در نفست به بازی میگیرد. ترس، ، دستهای ، زبان درازی های خواهر ☺️ کتانی های برادر👞، گل کوچک با توپ پلاستیکی⚽️ با بچه های محل.. 💢آب یخ که شقیقه ات را به درد می آورد😣. آخ.. به دادم برس.. تنهایِ تنها. ، پذیرایی اش را آغاز میکند.. 💢خااااااک.. نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای در زیر آب.. صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند💔 💢بدنت رویِ زمین داغ♨️، زیر خاکِ سرد، چسبیده به ، آتش میگیرد. دستهای بسته ات را تکان میدهی😔. دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های را طلب میکند. 💢هوا برای نفس کشیدن نیست❌ ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی. اما انگار خاک است. هی سنگین و سنگین تر میشود😥. 💢دلت میخواهد.. ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌. مهمان نوازی میکنی. عمیق... .. 💢فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود. خدایا کی 😭 صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات💔 را میشنوی دوست داری گریه کنی😭 و باشد تا بغلت کند💞 💢کاش را محکم نمی بست🚫 حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی. ✘نه نفس. ✘نه دستانی باز برایِ جان دادن. و گرما و گرما.. 💢خدایا دلم میخواهد. مادر بمیرد... مردنت تکرار شد تا بمیری⁉️😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰با انتشار #خبرشهادت_سید، درب حوزه حمزه محشری به پا بود.تصویر بزرگی از سید در کنار خیابان نصب شده بود و صدای نوحه📣 فضا را پر کرد. 🔰چشمم افتاد به موتورسواری🏍 که مدام می‌زد توی پیشانی‌اش و زار زار گریه می‌کرد😭 صدایم کرد و گفت: «من همونم که چند ماه پیش به خاطر #دزدیدن_طلا دستگیرم کردین! این شهید🌷 همون سید بامرام و خوش‌رو نیست که اون شب اجازه داد برم⁉️» 🔰تا پاسخ مثبت مرا شنید صدای #گریه‌اش بلندتر شد😭 و گفت: «به خدا من بعد از #حرف‌های_سید عوض شدم، خلاف را کنار گذاشته‌ام📛 و چسبیده‌ام به #زندگی و زن و بچه‌ام!!» 🔰یادم آمد آن #شب سید به او قرآن کوچکی📔 هدیه داد و گفت: «توی شب میلاد #علمدارکربلا و در پناه قرآن برو! اما دیگه از این کار #دست_بکش🚷 #شهید_سیدمجتبی_ابولقاسمی🌷 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦🌼🌺🌸🌸🌺🌼♦ #اضطراب و #نگرانی از آینده و #تاثر و #افسوس بر گذشته از جمله #موانعی هستند که اگر در #روح کسی نفوذ نماید #عزم و #تصمیمش را در هم می شکند و او را خود باخته و #مرعوب می سازد. الهام گیری از #انبیا در زندگی موجب از بین رفتنی کنواختی در #زندگی است. #شهید_ناصر_دشتی_پور 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨❣✨﷽✨❣✨ 💢مکالمه دو جنین در شکم مادر: ⇩ ❌اولی: تو به بعد زایمان اعتقاد داری⁉️ ➕دومی: آره . یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم😍 ❌اولی: امکان نداره😒 ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه🚫 اصلا اگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده. ➕دومی: شاید ببینیم. ❌اولی: مگه تو به مامان داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش⁉️ ➕دومی: به نظرم مامان هست. دور تا دورمونه💫 ❌اولی: من مامانو پس وجود نداره😐 ➕دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حس می کنی😌 ♨️این مکالمه چقدر آشناست….! تا حالا را اينطوری به همين سادگی حس نكرده بودم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام صبح بخير بوی #صبحانه می آید عطر لذت صبح صفای سفره صبح چندلقمه #زندگی کافیست! تاانرژی #جاودانگی دروجودمان شکوفا شود و برای خلق ثانیه های آفتاب #طلوع کنیم... #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴یاد شهید #عباس_بابایی به خیر؛ اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حت
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه عباس و دختر چهل روزه مان رفتیم👌 از در که #وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست.خانم ها و آقایان #مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند😤 از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی #نتوانستیم آن وضعیت را تحمل کنیم.😓خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه #افتادیم سمت خانه🚶 عباس ناراحت بود.بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد‼️ قدم هایش را بلند بر می داشت که #زود تر برسد به خانه که #رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر گریه😭 مدام خودش را سرزنش می کرد که #چرا به آن مهمانی رفته کمی که آرام شد، وضو گرفت سجاده اش را گوشه ای #پهن کرد و ایستاد به نماز تا نزدیک #صبح صدایش را می شنیدم قرآن می خواند و اشک می ریخت😢 آن شب خیلی از #دوستانش آنجا ماندند.برای شان مهم نبود که شاید خدا راضی نباشد ولی عباس همیشه یک قهرمان بود؛ حتی در مبارزه با #نفس اماره اش✌️ |🌷 #شهید_عباس_بابایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
جبهه یک #زندگی قشنگ بود، بسیاری از اوقات متوجه نمیشدی لباسهایت را چه کسی شسته، وقتی متوجه میشدی که روی بند افتاده و یا تا کرده و مرتب روی ساک و وسایل شخصی گذاشته شده بود اگر چه #ظاهرش رختشویی ست ... اما روح و باطنش #تذهیب_نفس بود. 🌹 پ ن : عملیات خیبر، جزیره مجنون، سال ۱۳۶۲ 📸 #عکاس: محمود عبدالحسینی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh