🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
9⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ونهم
با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
نگاهم کرد تا خواست چیزی بگه، صدای سمیرا پیچید تو گوشم
- ای وای آقا محمد ببخشید همش تقصیر من شد😔😓
سرمو بلند کردم و با دیدن سمیرا تعجبم چندین برابر شد😳😧
تا منو دید گفت:
_معصومه تویی!!
اومد کنارم نشست و گفت:😰
_معصومه جونم کجا بودی!!
نگرانی رو به وضوح میشد تو صورتش دید
یه کم گیج شده بودم محمد بلند شد و
گفت: 😠
_بهتره بریم خونه، وسط خیابون خوب نیست
هردومون بدون هیچ حرفی بلند شدیم و پشت سر محمد راه افتادیم
نگاهم به محمد بود که شلوار مشکی اش حسابی خاکی شده بود و موهاش پریشون، خداروشکر زخمی برنداشته بود،
درگیری شون چند دقیقه بیشتر نبود،
وگرنه معلوم نبود اون دو تا چه بلایی سرش میاوردند،
آخه داداش بیچاره من نمیدونه دعوا چیه که میان یقه شو میگیرن …😕
سمیرا با نگرانی دستمو گرفت و گفت:
_معصومه نبودی ببینی اون دو تا پسر مزاحم چجوری پیچیدن جلوم، وای داشتم از ترس میمردم😥😔
نگاهش کردم وگفتم: 😊
_آروم باش، خداروشکر چیزی نشد، درست توضیح بده دقیقا چیشده؟؟
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
0⃣6⃣ #قسمت_شصتم
نگاهی به محمد که جلومون راه میرفت انداخت و گفت:😔
_اون دو تا پسر اومدنو مزاحم شدن که یه دفعه داداشت رو دیدم صداش زدم اونم اومد کمک..به خدا اگه داداشت نبود، بدبخت میشدم، داشتم از ترس سکته میکردم، پسرای عوضی😥😞
بعدم شروع کرد تند تند حرف زدن:
_از همون اول هم میدونستم که اون شال قرمزه با رژ قرمز خیلی تو دیده، عجب اشتباهی کردم، 😞لعنت به هرچی مزاحمه تو این دنیا، آسایش رو از آدم سلب میکنن ..
رسیدیم جلوی خونشون،
محمد همچنان به سمت خونه حرکت میکرد،
دم خونه ی سمیرا اینا ایستادم و در حالی که سمیرا هنوز هم بانگرانی😥 درحال حرف زدن بود بهش خیره شده بودم،
اصلا نمی فهمیدم چی میگه،
فقط داشتم به محمد و سمیرا فکر میکردم،
وای یعنی امکان داشت سمیرا زنداداشم بشه!!
از فکرش لبخندی عمیق روی لبم نشست☺️😁 که با نیشگونی که سمیرا از بازوم گرفت به خودم اومدم و گفتم:
_عه چیه!!
با حرص گفت:
_من داشتم از استرس میمردم، اون داداش بدبختتم که کتک خورده، اونوقت تو داری میخندی😬
- به تو نخندیدم که... 😅
- بس به کی میخندیدی دقیقا؟؟؟؟🙁😬
باز با تصور اونچه که تو ذهنم بود نزدیک بود خنده ام بگیره،
سریع باهاش خداحافظی کردم و گفتم:
_من فعلا برم، میبینمت بعدا😁👋
وای که چقدر داشت خنده ام میگرفت، تصور سمیرا کنار محمد خیلی جالب بود ..😁
سریع خودمو رسوندم خونه،
محمد تو حیاط کنار حوض نشسته بود و داشت دست و صورتشو میشست،
با لبخندی که رو لبم بود😁گفتم:
_بابا جنتلمن، بت من، اصلا زورو ..
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
🔸چقدر دلم تنگه💔
🔹برا #شهیدای مدافع حرم
🔸بازم هوای شهدا🌷 زد به سرم
🔹آرزومه که به #سوریه برم😭
#پیشنهاد_دانلود👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5963070802071912538.mp3
2.48M
🎵 #روایت_شهدایی
👈شهیدی که به خواب دوستانش می آمد و #واسطه_شهادت میشد.
🎤🎤 #استاد_پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴مالک کارخانه های #لامبورگینی #مازراتی #فراری #فیات باشگاه #یوونتوس و... که #شهید شد😳 🌹شهیدادواردو(م
🌷شهید کنت لوکا گائتنی لاواتلی دوست شهید ادواردو آنیلی بود، #اشراف_زاده ایتالیایی که درآمد خانواده آنان از تولید مشروبات الکلی و فیلم پورن بود
🌷شرکت مشروب سازی مونتالچینو معروف به #سلطان_شراب ایتالیا متعلق به آنها بود...
🌷کنت لوکا با تلاش های شهید ادواردو آنیلی به ایران سفر کرد و با حضور در محضر آیت الله گلپایگانی #شیعه و از محبان حضرت ولی عصر(عج) گردید...
🌷او نیز #ثروت_فراوان خانواده خود را رها نمود و در گوشه ای از ایتالیا به تنهایی زندگی می کرد و به شغل فیلم برداری مشغول بود
🌷اما نهایت در #سیزده_فروردین سال هزار و سیصد و هشتاد و شش یعنی دوازده سال قبل، جسد بی جان او نیز پیدا شد و او نیز همچون ادواردو آنیلی به خاطر #اعتقاداتش شهادت رسیده بود... 🕊
#شهید_ادواردو_آنیلی 💜
#شهید_کنت_لوکا_ایتالی 💚
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من #حجاب کامل داشتم.وقتی فیلمبردار📹 آم
#لبیک_یا_زینب
راوی: #همسر_شهید
🌷روز خواستگاری درمورد #درسم پرسید
و اینڪه دوستدارم چه رشتهای را ادامه بدهم؟
خودش حقوق میخواند گرایش ثبتی...📖
گفتم: میخواهم علوم سیاسی بخوانم.
🌷پرسید: #جناحی ڪه عمل نمیڪنی؟😑
گفتم:یعنی چه؟😕
گفت:یعنی به سمت گروه خاصی بروی...⚠
گفتم:نه اصلاً❌
ادامه داد ڪه دوستدارم همسرم #ولایی و رهبری باشد❤
🌷این حرفش خیلی به من برخورد!😡
قبلا برای آقاسیدعلی نامه نوشته بودم و
ایشان هم جواب نامه را با یڪ #چفیه برایم فرستاده بودن😍🌙
🌷جعبه رو درآوردم و گفتم این هدیه از طرف مقامرهبریست!😏
من مریدِ رهبرم😎✋
#شهید_رضا_حاجی_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✅دعا برای رفع بلا از سیل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الاْسْماءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الاْرْضِ وَ السَّمآءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذی لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمُّ وَلا دآءٌ بِسْمِ اللَّهِ اَصْبَحْتُ وَ عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلی قَلْبی وَ نَفْسی بِسْمِ اللَّهِ عَلی دینی وَ عَقْلی بِسْمِ اللَّهِ عَلی اَهْلی وَ مالی بِسْمِ اللَّهِ عَلی ما اَعْطانی رَبّی بِسْمِ اللَّهِ الَّذی لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الاْرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ اَللَّهُ اَللَّهُ رَبّی لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَناؤُکَ وَلا اِلهَ غَیْرُکَ اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی وَ منْ شَرِّ کُلِّ سُلْطانٍ شَدیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضآءِ السّوُءِ وَ مِنْ کُلِّ دابَّةٍ اَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَ اَنْتَ عَلی کُلِّشَیْءٍ حَفیظٌ اِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ»
#لطفا_نشر_دهید
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔻دستورالعمل تبديل بلا
حضرت استاد ايت الله شوشترى فرمودند:
🔹درست است كه ما بد شيعيان و محبانى هستيم اما آقا خوب مولا و آقائى است. دست به دامان امام زمان شويم تا دعا كنند اين باران به باران رحمت تبدیل شود نه باران غضب. همه زیارت #آل_یاسین بخوانند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#کمپین_دستهای_آسمانی
✳️پویش مردمی #همدردی_با_سیل_زدگان
💠به منظور همدردی و کمک به سیل زدگان در استانهای #گلستان و #مازندران و دیگر استانهای سیل زده، کمک های مردمی جمع آوری💰 و به این استان های #سیل_زده ارسال می گردد📩
💠در حال حاضر #مهمترین اقلام مورد نیاز به شرح ذیل است👇👇
⇜مواد #خوراکی به ویژه کنسروجات
⇜البسه گرم
⇜پتو و لوازم گرمایشی♨️
⇜آب آشامیدنی
⇜لوازم #بهداشتی
⇜ست بهداشتی نوزاد👶
⇜مواد #شوینده
⇜ظروف یکبار مصرف
💳شماره کارت:
6037997928531434
💵شماره حساب:
320168766
بنام #دستهای_آسمانی
امضای #خدا پای تک تک آرزوهای قشنگتون❤️
💠لازم به ذکر است تمامی فعالیتهای گروه #قانونی بوده؛ وزیر نظر #کمیته امام خمینی (ره)با شماره ثبت👈۴۰۶۲ میباشد
📝آدرس محل فعالیت وکارهای جهادی و جمع آوری اقلام👇
مشهد/بلوار توس/ توس۵۵/ شافعی۲۳
#مسجد امام زمان(عج)
💠از دوستان علاقمند به کار جهادی دعوت به #همکاری میشود
❣منتظر حضور گرمتان هستیم❣
👈ارسالی از گروه جهاد گران
#کمپین_دستهای_آسمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شب وفات #حضرت_زینب(س) بود، ساعت دوازده شب بلند شد روی یک پارچه نوشت "یا زینب کبری" و بعد زد سر در مق
#در_پی_شهدا
#خواب دیده بود، شب وفات #حضرت_ام_البنین(س) ، دست راستش را توی دست حضرت ابالفضل گذاشته اند.
توی میدان مین، رسیدم بالای سرش. #همان_دست از مچ قطع شده بود.
✨قبلا گفته بود به آقای باقرزاده بگویید یک نفر پیدا کند بگذارد جای من ۱۰ الی ۱۵ روز دیگر می روم
آمد نشست روی صندلی کمیته مفقودین بی مقدمه، صاف و صریح گفت و رفت.
✨دو هفته بعد، توی خاک عراق، توی #تفحص برون مرزی، توی یک میدان مین فوق العاده شلوغ و خطرناک، تک و تنها رفت #پی_شهدا🌹🕊
#شهید_مجید_پازوکی🌷
#تفحص_کننده_شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا روز عقــد... زنهای فامیل... منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن... وقتی اومد... گفتم:
💢وقتی #شهید_مهدی_باکری
#شهردار_ارومیه بود، یک شب باران🌧 شدیدی بارید.
به طوری که #سیل جاری شد.
ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد.
💢پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید، به کمک #مردم سیل زده شتافت.
در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد، از #مردم #کمک میخواست...
💢تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود
#آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول #کمک به او شد.
کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به #مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: #خدا عوضت بده #مادر، خیر ببینی.
💢نمیدانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از #غیرت و #شرف شما یادبگیره.
#آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت
راست میگی #مادر، کاش یاد میگرفت....
#شهید_مهدی_باکری 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 6⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_ششم 😢هیچ کس به من نگفت: که در دوران غیبت کبری، باید
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
7⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_هفتم
😔هیچ کس به من نگفت: که چرا ساعت ها وقت برای فیلم و فوتبال می گذاری، اما روزی 5 دقیقه برای شناخت امام بهتر از جانت نمی گذاری. اگر زودتر می فهمیدم که با روزی 5 دقیقه🕔 مطالعه پیرامون امام زمانم، هفته ای 35 دقیقه و ماهی 150 و سالی 1825 دقیقه می توانم درباره وجود نازنیت مطالعه کنم 📚و مطلب یاد بگیرم حتماً این کار را می کردم.
👌از این پس به یاری شما این مطالعه را شروع خواهم کرد تا سال دیگر همین حسرت را نخورم و شما را بیشتر بشناسم که شنیده ام نشناختن شما، بدترین مرگ را به دنبال دارد🍁 و مرگ جاهلیت، همان وقت نگذاشتن برای شماست که عمرت صرف شود به غیر از راه امام، در هر راهی به غیر از امام زمانت، و این همان چیزی است که دشمن می خواهد.😔
🚫به خاطر همین، دائماً دنبال سرگرم کردن ما است تا آنقدر سرگرم شویم که متوجه غفلتمان از ولی خدا نشویم. اطرافمان پر از سرگرمی شده است، در تلویزیون، موبایل📱و همه جا بازی و ارزان ترین چیز سی دی بازی که مبادا از بازی دوری کنیم و در خلوت که دیگر فکرمان مشغول بازی نیست لحظه ای به یاد شما ☀️بیفتم.
🔹کاش توفیق رفیق من تنها می شد
🔸عمر من صرف عبودیت و تقوا می شد
🔸کاش از ذائقه ام لذت عصیان می رفت
🔹در همه زندگی ام یار هویدا می شد
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
🌷 #پـایـان🌷
==================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5771508852579106910.mp3
1.76M
#فایل_صوتي_امام_زمان 20
🎧آنچه خواهید شنید؛👆
❣چقدربه فکر حجت زنده خدا درزمین ،هستی؟
❣چقدر برای امام زمانت،دغدغه و دلهره داری؟
همون قدر هم؛
امام زمان به يادته!
باامام زمانت رفیق شو👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
📕برشی از ڪتاب سربلند
🔹زغال ها گل انداختہ بود؛
جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود.😊
🔸تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل، سروڪله اش پیدا شد؛
من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم.
پرسید: داری چیڪار میڪنی ؟
گفتم: میبینی ڪه می خواهم برای #نهار جوجہ بزنیم! 😀
🔹گفت: با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ #بچہ دلش خواست چی؟
اگه یہ زن حاملہ #هوس ڪرد چی ؟!😒
🔸مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای #خلوط تر .😌
یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت.
🔹ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟) 😉
با اجازه اش همان جا اتراق ڪردیم دور از چشم بقیہ☺️
راوی: رفیق_شهید
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh