eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 💥💥💥👆🏻این پیام خیلی مهمه. اتفاقا من خیلی فکر کردم روی این موضوع د
❣﷽❣ 📡 :قدرت لذت بردن✔️ 💠♻️💠🔵♻️ استاد پناهیان: شما تمام طول عمرت بین الطلوعین خوابیدی 😴 خب الان جسم، سیستم عصبی سالم ، "روح آماده ای نداری" که بخوای از زندگی لذت ببری... باید بری کله ملق بزنی تا یه لذتی از زندگی ببری! آخه بین الطلوعین میخوابه! عزیزم "قدرت لذت بردن" رو از بین بردی توی خودت⛔️⛔️⛔️ (تا حالا دقت کرده بودید؟!) خب عزیز من شما باید 👈از خوابت لذت ببری 👈از بیدار شدنت لذت ببری 👈از نگاه به خانوادت لذت ببری "اینا برنامه داره" به این دلیل میگیم بیاد گفتگو کنیم 👌درباره ی اخلاق خانواده دوستان میگفتن اسم بحث رو بزاریم اخلاق خانواده ؛❗️ من گفتم یکمی مخالفم با این کلمه⛔️ 👇 ،چون که میترسم این متبادر از ذهن بشه که ما بخوایم جلوگیری کنیم از بداخلاقی ها در خانواده... 👈ما نمیخوایم این کار رو کنیم❌ ✨ما میخوایم به "خانواده برتر" برسیم ✨به شیرینی بیشتر ✨به لذت بهتر 💕به محبت برسیم 💕 آقا از تک تک خانم ها سوال کنید: تنها انتظاری که از شوهرشون دارن اینه که برای همیشه اونا رو دوست داشته باشن❤️ درسته؟! این کلیدی ترین انتظار زن👈 از مرد هست. ♻️مرد باید چه کار کنه بتونه این تقاضا رو پاسخ بده؟ ما باید به این جواب بدیم. 🔰مرد چه انتظاری داره از همسر خودش؟! لذت ببره از موءانست با او، از گفتگوی با او و.... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۴۷.mp3
3.57M
44 یـه جــا نَـ☝️ـشین! یه شیعه ی راکِد و ساکن؛ جایی تویِ دلِ آسمـونیا نداره! حتی اگه؛ اهل ریاضت ها و سجاده نشینی های طولانی باشه❗️ برای دشمنایِ خدا خطرناک باش👆👆 🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیتنامه📜 🔰اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و #سرباز کوچک حضرت #زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که
مصطفی به‌عنوان نیروی #داوطلب که مهارت خاصی در زدن «آر‌پی‌جی💥» داشت برای #دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب(س) راهی #سوریه شد و پس از 27 روز در تاریخ📆 16 آذر 94 در یک عملیات سنگین در شهر #حلب پس از چند شلیک💥 موفق و به هلاکت‌رساندن نیروهای #دشمن، توسط نیروهای دست‌نشانده استکباری داعش👹 به #شهادت رسید. #شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی #شهید_مدافع_حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_سی_ام0⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃فهميدم عصبانيتم به
📚 💞 ↶ ⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃بعد از اين كه او رفت . رفتم حرم و يك دل سير گريه كردم . خيال مي كردم تحويلم نگرفته است . خيال مي كردم اصلاً مرا نمي خواهد . فكر مي كردم اگر دلش مي خواست مي توانست مرا هم با خودش ببرد . دلم هواي اهواز و جنگ را كرده بود . انگار گريه و دعاهايم در حرم نتيجه داد . چون فردايش تلفن زد . صدايم از گريه گرفته بود . گفت " صدات خيلي ناجوره . 🍃فكر كنم هنوز از دست من عصباني هستي ؟ " گفتم " نه ." هرچه گفت ، گفتم نه . آخرش گفتم " مگر خودتان چيزي بروز مي دهيد كه حالا من بگويم ؟ " گفت " من براي كارم دليل دارم " داشتيم عادت مي كرديم كه با هم حرف بزنيم . گفت " تنها وقتي كه با خيال ناراحت از پيشت رفتم ، همان شب بود . فكر كردم كه بايد يك فكري به حال اين وضعيت بكنم " احساساتي ترين جمله اي بود كه تا به حال از دهان او شنيده بودم . ولي مي دانستم اين بار هم نشسته حساب و كتاب كرده . 🍃 اين عادت هميشه اش بود . اين كه يك كاغذ بردارد و جنبه هاي مثبت و منفي كاري را كه مي خواهد انجام بدهد تويش بنويسد . حالا هم مثبت هايش از منفي هايش بيشتر شده بود . به او حق مي دادم . من دست و پايش را مي گرفتم . اسير خانه و زندگيش مي كردم و او اصلاً آدم زندگي عادي نبود. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞 ↶ ⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃. بهمن ماه ، ليلا سه ماهه بود كه دوباره برگشتيم اهواز . سپاه در محله ي كوروش اهواز يك ساختمان براي سكونت بچه هاي لشكر علي بن ابي طالب گرفته بود . هر طبقه يك راه روي طولاني داشت كه دو طرفش سوييت هاي محل زندگي زن وبچه بود كه شوهرانشان مثل شوهر من سپاهي بوند . اين جا نسبت به خانه ي قبلي مان اين خوبي را داشت كه ديگر تنها نبودم . همه ي زن هاي آن جا كم و بيش وضعي شبيه من داشتند . همه چشم به راهِ آمدن مردشان بودند واين ما را به هم نزديك تر مي كرد . 🍃 هر هفته چند بار جلسه ي قرآن و دعا داشتيم . بعد از جلسه ها از خودمان و اوضاع و هركداممان مي گفتيم . وقتي مي ديديم جلوي در يك خانه يك جفت كفش اضافه شده مي فهميديم كه مرد آن خانه آمده . بعضي وقت ها هم مي فهميديم خانمي دو اتاق آن طرف تر مي نشست ، شوهرش شهيد شده . حول و حوش عمليات خيبر بود . 🍃خيلي وقت مي شد كه از مهدي خبر نداشتم . از يكي از خانم ها كه شوهرش آمده بود پرسيدم " چه خبره ؟ خيلي وقته كه از آقا مهدي و بچه ها خبري نيست " گفت شوهرم مي گويد " همه سالم اند ، فقط نمي توانند بيايند خانه . بايد مواضعي را كه گرفته اند حفظ كنند . " هر شب به يك بهانه شام نمي خوردم يا دير تر مي خوردم . مي گفتم صبر كنم شايد آقا مهدي بيايد . آن شب ديگر خيلي صبر كرده بودم . گفتم حتماً نمي آيد ديگر . تا آمدم سفره را بيندازم وغذا بخورم ، مهدي در زد و آمد تو . صورتش سياهِ سياه شده بود . 🍃توي موهايش ، گوشه چشم هايش و همه ي صورتش پر از شن بود . بعد از سلام و احوال پرسي گفتم " خيلي خسته اي انگار . " گفت " آره چند شبه نخوابيدم ." رفتم غذا گرم كنم و سفره بيندازم . پنج دقيقه بعد برگشتم ديدم همان جا ، دم در ، با پوتين خوابش برده . نشستم و بند پوتين هايش را باز كردم . ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✰تکـه یخی ❣که #عـاشـق ابرِ☁️عذاب می شود ✰سر قـرار #عـاشـقی ❣همیـشـه آب💧 می شود ✰چه کـرده ای تـو بـا #دلمـ❤️ ❣که از #تو پیش دیگران ✰گلایه هم که می کنم  ❣#شعر حساب می شود☺️ #شهید_ابراهیم_هادی #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🌴هواے کهنہ این شهر تازه دم کرده 🌾 #گناهکاریمان "تُنزل لنِقم" کرده 🌴ظلمتُ نَفسے ما را شنید #دلبروگفت 🌾امان #زنفس کسےکہ بہ خود ستم کرده #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#صبح را دوست دارمـ❤️ چون صداقت #تو را در ذهنمـ💬 زنده می کند چون گرمی نفسهایت😌 را به #یادم می اندازد صبــ☀️ـح را دوست دارم چون مثل #خیال_تو #هر_روز به دیدنم می آید #شهید_مصطفی_موسوی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5859527073369949019.mp3
3.4M
﷽ 📲 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 رعایت حق الناس 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰آخرین اعزام 💢بار #سوم هر کاری کرد او را نبردند🚷 می‌گفتند شما یک بار مجروح شدی و #تک_پسر هستی، پدرت
🔸در منطقه بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای . درگیری💥 در کانال خیلی شدید شد. اونجا ۹ دادیم. یکى از شهدا شهید على حسینى کاهش🌷 بود، رفیق گرمابه و گلستان شهید کایدخورده. عارف شهادتش🕊 بود. 🔹عقب‌تر که آمدیم توی ، محمود گفت: "برید بیرون از این قتلگاه"! من عقب کشیدم. در عقب‌ نشینی ترکش‌ها⚡️ مهمان ما شدند. به سختی با خودم را به عقب رساندم. در همین حین به سرعت از خط مقدم به دنبال من آمد. 🔸از جانش ترسیدم و گفتم نرو❌ بالای کانال که، او از آن بود که فکر می‌کردم. در فیلمی🎥 که با دوربینِ روی کلاهش گرفته بود، با وجود اینکه نارنجک💣 کنارش شد ولی خم به ابرو نیاورد. ↵شجاع بود. ↵نترس بود. . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸در منطقه #سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای #نبل_والزهراء. درگیری💥 در کانال خیلی شدید شد.
5⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰من فکر نمی‌کردم پسرم یک روز شود. زمانی که به سوریه می‌رفت نگران و دلتنگ💔 می‌شدم ولی اصلاً به شهادتش🌷 فکر نمی‌کردم🗯 🔰آقاعارف اعزام شد. دو بار در سال 94 و بار سوم هم همین چند ماه پیش(سال96) بود. اوایل من مخالفت🚫 می‌کردم و زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح می‌داد که باید برای کشور باید برویم. من مخالفت می‌کردم و می‌گفت: کسی که و محب اهل بیت💖 باشد این‌طور مخالفت نمی‌کند. 🔰برایم توضیح می‌داد اگر اعتقاد و عشق❤️ نباشد وارد این راه نمی‌شود. می‌گفتم: آنجا چه کاری می‌خواهی انجام دهی⁉️ می‌گفت بروم ببینم چه کاری بکنم. بدنش آماده بود و دوره‌های لازم را دیده بود👌 و من اطلاع نداشتم. 🔰گفت می‌روم کفش رزمندگان👞 را بزنم. من می‌گفتم اگر می‌روی کفش‌های رزمندگان حرم (س) را واکس بزنی پس برو عزیزم😢 مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم✅ که برود. 🔰بار اول☝️ که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دوی‌مان👥 عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی . هنگام رفتن، قرآن📖 آب، آیینه و اسپند را آماده کردم و گفتم دلم می‌خواهد باز هم . از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ⚡️ نگه می‌دارد». این جمله‌اش هر روز در ذهنم💬 می‌پیچید. هر روز برایش می‌فرستادم و می‌خواندم. 🔰با اینکه همیشه بانشاط و روحیه😃 بود ولی وقتی برگشت آن‌قدر نشاط پیدا کرده بود که تا به‌حال او را این‌گونه ندیده بودم❌ دست و پاهایش و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی👌 پیدا کرده بود. 🔰شوق زیادی برای دوباره داشت. می‌گفتم تو که یک بار رفته‌ای و دیگر نیاز به رفتن نیست⛔️ در جوابم می‌گفت: اگر (س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم😍 من هم می‌خواستم ببینم چقدر پای کار است و می‌دیدم خیلی شور و دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلمـ💔 تنگ می‌شود و دوست دارم ببینمت. 🎤راوی: مادر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh