eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #قسمت_بیست_و_سوم:قدرت لذت بردن✔️ 💠♻️💠🔵♻️ استاد پناهیان: شما تمام
❣﷽❣ 📡 : آرامش در خانواده 💠🔵💠 استاد پناهیان: 🔰پیامبر گرامی اسلام میفرماید اون زنی خوشبخته، سعادتمنده ؛ که وقتی شوهرش میبیندش خوشحال بشه ....😊😉 بگه آاااخ جیگرم حال اومد شما رو دیدم خانومم😊 😘 خانوم دیگه چی میخواد...❓ خب برای رسیدن به این زندگی باید برنامه ریخت .... ✍ نه بگیم سایه خودش بیایه !!!!! خودش نمیایه..... 😏 باد آورده رو .....کی میبره ؟؟؟ 👈باد میبره به همین دلیل جوونا خوب مواظبن یه عشقی نیاد.... چون اگه اومد ..خودشم می ره🚶 تو خانواده باید دنبال کسب محبت باشیم ❤️ 👈ما بایدمحبت کسب کنیم بعضیا اینقدر بی عرضن برای کسب محبت!😒 میگه خوشم نیومد .... الهی وااااا بری با این حرف زدنت و زندگی کردنت...😁 این طرز زندگی کردنه....آخه ❗️ 🌺🍀👆 خب ایشون همسرمه وکسی هست که انتخاب کردم 👈چجوری برنامه بریزم "محبتم به ایشون بره بالا"❓ "چون میخوام بیشترین لذت رو تو زندگیم ببرم" آغاز لذائذ انسان ، آرامش انسان ،محبت انسان اینجاست 👆💕 خانواده ی خوب فقط خانواده ای نیست که با هم دعوا نکنن خانواده خوب خانواده ایست که فوووق العاده از هم انرژی بگیرن✳️ فوووق العاده به هم نیرو بدن♻️ 👌لتسکنوا الیها...آرامش پیداکنن☺️..... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۴۸.mp3
5.58M
45 چقـ❓ـدر غمِ اهل خونه تون رو میخوری؟ چقــ❓ـدر برای مشکلاتشون به تکاپو میفتی؟ 👈بــرای امام زمان چطــور؟ بعد از هزار سال نداشتنــش، چقــدر براش نگرانــی 👆👆 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️✨یکی از دوستان او خواب #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول
⭕️بعد از گذشت چند صباحی #مصطفی با نشان‌ دادن توان رزمی و شجاعتی💪 که داشت، گردان #عمار را تشکیل داد و به #فرمانده‌ای گردان عمار رسید. ⭕️نکته جالب این است در این زمان #هویت مصطفی برای تمام بچه‌های گردان عمار روشن شده بود👌 که مصطفی یک ایرانی🇮🇷 است،  ولی همچنان #فرمانده ماند و تمام گردان عمار تحت فرمانش با دل و جان💖 ماندند. ⭕️وقتی کار برای #خدا باشد به دل بندگان خدا نفوذ می‌کنیم. مصطفی توانست به دل برادران #افغانستانی خود نفوذ کند و بچه‌های گردان عمار با دل و جان تا آخرین لحظه با #مصطفی ماندند. مصطفی در آخرین روزها توسط تک #تیرانداز مورد اصابت گلوله💥 قرار گرفت و به‌ #شهادت🌷 رسید. #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_سی_ودوم2⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃. بهمن ماه ، ليل
📚 💞 ↶ ⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃مي خواستم جوراب هايش را در بياورم كه بيدار شد . وقتي مرا در آن حالت ديد عصباني شد . 🍃 گفت " من از اين كار خيلي بدم مي آيد . چه معني دارد كه تو بخواهي جوراب من را دربياوري ؟ " بلند شد و دست و صورتش را شست دو سه لقمه غذا خورد و رفت خوابيد . سر اين چيزها خيلي حساس بود . دوست نداشت زن بَرده باشد . مي گفت " از زماني كه خودم را شناختم به كسي اجازه ندادم كه جوراب و زيرپوشم را بشويد . " خودش لباسهاي خودش را مي شست . يك جوري هم مي شست كه معلوم بود اين كاره نيست بهش مي گفتم ، مي گفت " نه اين مدل جبهه اي است . " آن شب بعد از چند ساعت بيدار شد . نشستيم و حرف زديم . 🍃 از عمليات خيبر مي گفت . مي گفت " جنازه ي خيلي از بچه ها آن جا مانده و نتوانستيم برشان گردانيم ." حميد باكري را گفت كه شهيد شده . حالا من وسط اين آشفته بازار پرسيدم " اصلاً شما ها ياد ما هستيد ؟ اصلاً يادت هست كه منيري ، ليلايي وجود دارد ؟" چند ثانيه حرف نزد . بعد گفت " خوب قاعدتاً وقتي كه مشغول كاري هستم ، نمي توانم بگويم كه به فكر شما هستم . اما بقيه ي وقت ها شما از ذهنم بيرون نمي رويد . ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞 ↶ ⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃دوستانم را مي بينم كه مي آيند به خانه هايشان تلفن مي زنند و مثلاً مي گويند بچه را فلان كار كن . ولي من نمي توانم از اين كارها بكنم . " آن شب خيلي با هم حرف زديم . فهميدم كه اين آدم ها خيلي هم به خانواده شان علاقه مندند ، ولي در شرايط فعلي نمي توانند آن طور كه بايد اين را بگويند . همان شب بود كه گفت " من حالا تازه مي خواهم شهيد بشوم ." گفتم " مگر به حرف شماست ؟ 🍃شايد خدا اصلاً نخواهد كه تو شهيد بشوي . شايد خدا بخواهد تو بعد از هفتاد سال شهيد شوي . " گفت " نه . اين را زوركي از خدا مي خواهم . شما هم بايد راضي شويد . توي قنوت برايم اللم ارزقني توفيق اشهاده في سبيلك بخوانيد . " اين دوره دوم با هم بودنمان در اهواز تقريباً يك سال طول كشيد . 🍃من داشتم بزرگ تر مي شدم . مادر شده بودم و ديگر آن جوان نازك دل سابق نبودم . ليلا جاي پدرش را خوب برايم پر كرده بود . خاطرات اين دومين سال بيش تر در ذهنم مانده . كربلا رفتنش را يادم هست . يك بار ديدم زير لباسهاي من ، روي بند رخت يك لباس عربي پهن شده پرسيدم " مهدي اين لباس مال شماست ؟ " گفت " آره ." گفتم " كجا بودي مگر؟" گفت " همين طوري ، هوس كرده بودم لباس عربي بپوشم ." گفتم " رفته بودي دبي ؟ مكه ؟" گفت " نه بابا ، ما هم دل داريم . 🍃 " با موتور زده بود رفته بود كربلا . خودش آن موقع نگفت . بعدها كه خاطرات سفرش را تعريف مي كرد ، يك چيز خنده دار هم گفت . وقتي رفته بود ، همين جوري عادي با لباس عربي زيارت كرده بود و داشته بر مي گشته كه به يكي تنه مي زند ، به فارسي گفته بود " ببخشيد " يك باره مي فهمد كه چه اشتباهي كرده. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5899765290526311431.mp3
1.38M
🌷شهدا شعر #عشقُ میخونن ✨ #شهدا هم لیلا هم مجنونن 🌷عند ربهم یرزقون یعنی ✨شهدا تو #کربلا مهمونن #شهدا ممنونیم که به یادمون هستید🌺 🎤 #مداحیِ_شهیدحجت_الله_رحیمی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
صدای تیک تاک ســ⏰ـاعت #نجوای آهسته ی موسیقی ای که به سختی به گوش می رسد …. گویی این همه عنصر #زمینی نمی گذارند🚫 تا نهایت #شب بگریزم💫 #شهید_حجت_الله_رحیمی #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ خورشیـ☀️ـدمن #تویی وبی حضور تو #صبحم بخیر نمیشود❌ ای آفتاب🌤 من گرچهره رابرون نکنی⭕️ ازنقاب خود صبحی دمیده #نگردد به خواب من #السلام_علیک_یااباصالح_المهدی🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به آفتـ☀️ـاب گفتم  لب پنجره ات بیاید  و با #سلام گرم عشقِ منـ💖 نوازشت کند  چون #تو لایق عشق آسمانی🕊 هستی و من زمینی ام😔 #شهید_روح_الله_قربانی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
keshikdel.ali.mp3
4.04M
﷽ 📲 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 کشیک دل 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✅ بخشی از‌گفت و گوی خانواده شهید مدافع حرم حسین معز غلامی در برنامه تلویزیونی 🌹 #شهید_حسین_معزغلامی
💠حجت الاسلام پناهيان در تحليل #وصيتنامه شهید🌷 به دو نكته #شاخص وصيت اين جوان ۲۳ ساله اشاره كردند: ⚀اول اينكه #حسين تاكيد داشته در #شهادتش هيچ نهاد و ارگاني را مقصر ندانيم❌ و اين يعني او صرفا براي ايران🇮🇷 و #مردمش و جمهوريت و اسلاميت ايران به دستور #ولايت رفته است. ⚁دوم اينكه مي نويسد✍ در شرايط بد اجتماعي واقتصادي نيز #رهبر_عزيزمان را تنها نگذاريد👤 كه اين نشان دهنده #دلواپسي شهيد براي ولايت، مردم و انقلابش است. #شهید_حسین_معزغلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اخوی به گوشی📞 ما که اومدیم توی این #میدون! 💥ولی به بچه‌های #جنگ_نرم بگو #همه_جوره حواسمون هست به
🔔🔔 💢خط به خطی که تو فضای مجازی📲 می نویسین رو همه می بینن !!! ⚜و لا تحسبن الذین قتلوا في سبيل الله امواتا بل عند ربهم یرزقون ♨️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کنارم نشست👥 گفت: « تورو به #صبر دعوت نمی‌‌کنم، بلکه به رشد دعوتت میکنم. نمیشه که کسی #مومن رو اذیت
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه... 💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌ گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا #رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل💐 وحتی یک شاخه گل🌹 بخرید. #خاطره📝 🔰حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت چندین بار به من میگفت؛ ولی چون #خجالت میکشیدم☺️ نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم. 🔰فردای آن روز بعد از کلاس #حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل💐 قشنگ 🔰پرسیدم، به چه مناسبت گرفتی⁉️ گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم. ✍راوی: همسر شهید #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هـم‌سفر 🔰کنار او بودن👥 همیشه شیرین و لذت‌ بخش بود. دوست داشت اطرافیانش را شاد کند. می‌خندید و #می‌
🔸وقتی به خانه پدرم🏡 می‌آمدیم، در عین سادگی و بی‌آلایشی بسیار #شوخ‌طبع بود. لحظاتی که #صالح می‌آمد، فضای ساکت خانه کاملاً شکسته😅 می‌شد. همه دوستش💖 داشتند. 🔹برای مادرم مثل #پسر بود نه داماد. یک حس علاقه توأم با #احترام. کمک‌کار همه بود، مثلاً به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک می‌کرد👌 و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را #دوست داشتند. 🔸یادم هست وقتی از محل کار برمی‌گشت، در اوج خستگی😪 به خانه آنها می‌رفت تا اگر #کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ🌴 کوچکی بود که در حیاط آن درختان پرتقال🍊، سیب و… داشت.چیدن میوه‌ها از عهده آنها خارج بود و #صالح تنها کسی بود که تمام کار باغ را انجام می‌داد. 🔹حتی اگر آنها می‌خواستند به #قم بیایند برایشان اتومبیل🚘 می‌گرفت و به #راننده سفارش می‌کرد دقیقاً آنها را به دَرِ خانه🏘 پدرش برساند. 🔸پدربزرگ و مادربزرگ با اینکه پسرشان (دایی آقا صالح) هم #شهید شده است، هنوز هم شهادت🌷 صالح را باور نکرده‌اند… #شهید_عبدالصالح_زارع 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #قسمت_بیست_و_چهارم: آرامش در خانواده 💠🔵💠 استاد پناهیان: 🔰پیامبر
❣﷽❣ 📡 خانواده ی موفق💥👏🏻✌ : چطور از زندگی لذت ببریم؟؟؟ استاد پناهیان: نگاه کنید به طبیعت شب، زمان آرامش انسانه ... شب که میشه 👈انسان آرامش پیدا میکنه همسر انسان ،زن یا مرد 👈به قدرت شب "آرامش میده" تسکین برای هر دو تا در قرآن بیان شده . در روایات داریم مرد خوشبخت اونیه که "صبح که می ره سرکار ...شب پیش بچه هاش باشه" اینایی که میرن ماموریت سه چهار برابر باید بهشون حقوق بدن! چون پیش خانوادش نمیره چقدر لذت داره آدم بره تو خونه خودش 😋😍 👌👈ما دنبال اون زندگی هستیم. باید خدا به ما لطف کنه ...عنایت کنه ...معرفتشو بده ...تواناییشو بده . به خدا قسم باید بی دین ها "حسرت یه ساعت زندگی شما رو بخورن" 👆❤️💥 اینجوری میشه همه ی عالم زیر بیرق ✨ آقا امام زمان عج✨متدینانه زندگی می کنن. "چجوری آقا دنیارو اداره میکنه؟" چجوری اروپایی ها میان مسلمون میشن؟! مثه شما میشن. در مقیدات دینیه که این چیزا رو میفهمن . "اونا تجربه کردن هرزگی رو" 🔴❌🔴 " میفهمن اون لذت نداره " ما حالا فکر میکنیم مرغ همسایه غازه!!! 🤔🐓 فکر میکنیم اونا بیشتر لذت میبرن!!! نگاه دین اینه ؛ میگه «هرچی که تو زندگی میخوای باید برنامه ریزی کنی براش» 🔺اگه تنبل بازی در بیاری مزه ی نماز رو هم نمیچشی! میگه حاج آقا من چرا لذت از نماز نمیبرم ؟ خب واقعا چه کار کردی که ببری ؟؟؟ لذت بردن از نماز، یه فعالیت ده ساله ی مداوم میخواد 👆🏻👌🌺 انسانی که اسلام تربیت میکنه میگه «باید برای هر چیزی برنامه ریزی کنی » نمونش واسه ورزش رو گفتیم . نمونه ی تحصیلشم معلومه . ⛔️میگه من چرا دکترا ندارم ...😐😳 خب عزیزم تو باید کنکور بدی...ارشد بگیری...دکترا امتحان بدی و.... درس بخونی خدا هم تمرکز بده .. تاااا دکتر بشی! خب معلومه حاج اقا! 😒 ✅شما که یه جاهایی تو زندگی اینو پذیرفتی زندگی تصادفی خوب نیست❌ در خانواده هم همینطوره.... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۴۹.mp3
2.63M
46 یه آدمِ عاشـ❤️ـق از دویدن برای عشقش، لذت میبـره! 👈اگــه حالِ دلت با خسته شدن برای معشوقت، خوب نمیشه؛ یعنی یه خبری توی قلبت هست! تا دیر نشده درمانش کن👆👆 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷|محمدامین 22 سال بيشتر سن نداشت، اما پايه 10 درس #حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته #فلسفه بود. به زبان
بی #حسرتــ از جهان نرود🚫 هیچ کس به در... الا #شهید عشـ💖ـق به تیر از کمان دوستـــ .. #شهید_محمدامین_کریمیان #شهید_مدافع_حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جواد فرزند اول خانواده بود و علاقه وافری به پدر و مادر❤️ داشت و به بچه های نوجوان میگفت: اگر مشکل
🍂از همان روز اول زندگی با همسرش💞 قرار گذاشتند هر قدمی که بر می ‌دارند به #خدا نزدیک تر شوند😍 همین هم شد که از اولین روزِ #زندگی_مشترک حسن های اخلاقی آقا جواد بیشتر از پیش خود را نشان داد 🍂این حسن‌ های اخلاقی دست به دست هم تا جایی که #جواد دیگر نتوانست در قفس دنیـ🌏ـا بماند و کارش به پرواز🕊 کشید، به آسمان. 🍂جواد محمدی #چهارمین شهید مدافع حرم شهر #درچه است که ۱۶ خرداد ماه ۹۶📆 همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به #شهادت رسید و پیکر مطهرش⚰ بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، #پیدا_شد. #شهید_جواد_محمدی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_سی_وچهارم4⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃دوستانم را مي
‍ 📚 💞 ↶ 5⃣3⃣ 🔻 راوی : همسر شهید 🍃ساختمانمان موش زياد داشت . شب ها از ترس موش ها نمي توانسم به آشپز خانه بروم . يك موكت زدم به آن جايي كه فكر مي كردم محل آمد و رفت موش هاست . 🍃 يك شب كه مهدي آمد گفت " خيلي تشنمه . آب خنكِ خنك مي خواهم ." گفتم " پارچ بغله دستته . " گفت " نه ، بايد بري واسم درست كني . " رفتم با ترس و لرز آب يخ درست كردم . وقتي برگشتم ديدم دارد مي خندد . گفت " از همان اول كه موكت را آن جا ديدم ، فهميدم قضيه از چه قرار است . 🍃مي خواستم سربه سرت بگذارم . " گفتم " آره تو رو خدا مهدي يك كاري بكن از شرّ اين راحت بشوم ." گفت " يك شرط داره ." من ساده هم منتظر بودم ببينم چه شرط مي گويد . گفت " شرطش اينه كه اگر موش ها رو گرفتم كبابشان كني . " آن شب من ديگر اصلاً نتوانستم شام بخورم ! 🍃 ما هم آدم هاي معمولي بوديم . جوان بوديم . مي دانستيم خوش گذراندن يعني چه . مي دانستيم كه زندگيمان عادي و امن نيست . ولي وقتي مي ديدم آقا مهدي درست در ايام جواني كه آدم ها وقت خوش گذشتنشان است ، دارد تير و گلوله مي خورد به خودم مي گفتم كه از خيلي چيزها مي شود گذشت . 🍃جاي زخم هايش را من يك بار ديدم . تمام گوشت يك پايش سوخته بود . هر بار كه ليلا را بغل مي كرد ليلا تمام جيب هايش را مي كشيد بيرون و هرچي توي جيب هايش بود بر مي داشت توي دهنش مي كرد . مي گفتم " اين ها كثيفه ." مي گفت " اشكالي ندارد . " 🍃 زن با خودش منتظر آمدن مرد نشسته بود تا اين روزِ به نظر او مهم را در كنار هم باشند ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh