eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
در تمام مناطق #عملیاتی با پای #برهنه بود می گفت : گوشت و پوست #شهدا در این مناطق مانده و خاک شده، نب
سید میلاد در علم، اخلاق، ورزش و شغل حرفه‌ای به معنای واقعی کلمه #نخبه بود، چنانکه در کنار تحصیل در رشته #مهندسی عمران، نایب قهرمان #جودوی استان همدان نیز بود و در ورزش‌های #پهلوانی و زورخانه‌ای نیز دستی در گود داشت. حضور سید میلاد در خیل مدافعان حرم به هیچ وجه جنبه #مادی و با هدف کسب نام، مقام یا ثروت نبود. سیدمیلاد در حوزه فعالیت‌های #اقتصادی بسیار موفق بود و اما عشق و اعتقاد به ائمه اطهار چنان در وجودش شعله می‌کشید که به راحتی دست از #تعلقات دنیوی کشید و در خیل مدافعان حرم زینبی وارد شد او همزمان با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی در جریان عملیات محرم به #شهادت رسید و داعشی ها همچون مولایش حسین سر این شهید را از بدن جدا کردند. #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سید میلاد در علم، اخلاق، ورزش و شغل حرفه‌ای به معنای واقعی کلمه #نخبه بود، چنانکه در کنار تحصیل در
❤️| توی خواب امام حسین رو دیده بود به آقا عرض کرد : آقاجان بشوم، آیا زمان بریدن سرتان درد داشتید⁉️ امام فرموده بودند : اصلا و ابدا ... سید در همان عالم گفته بود : آقاجان پس من هم دوست دارم .سر شهید بشم |❤️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️| توی خواب امام حسین رو دیده بود به آقا عرض کرد : آقاجان #فدایتان بشوم، آیا زمان بریدن سرتان درد د
3⃣9⃣8⃣ 🌷 🌷| طبق رسوم ، بچه ها حنا درست کرده بودند😍 اون شب برای اولین بار حنابندان عجیبی رو در عمرم دیدم👌 جوان هایی که برای رفتن به حجله خونین دست و رو حنا می بستند!🕊 سید میلاد روی دستش با حنا کلمه یا رقیه علیهاالسلام نوشت👌 مجتبی کرمی و برخی از بچه ها هم خودشون دو سه ساله داشتند.روی دستاشون نام مقدس بی بی سه ساله رو نوشتند✍ سید رو کچل کرده بود.با اصرار من روی سرش حنا گذاشت😇 بعد رو کرد به من گفت : ممدجان حنا رنگ بگیره قیافه ام زشت می شه عین این عقرب های زرد می شم😐 بعد و گفت : شهید می شیم، غسال موقع شستن می خنده، آبرومون می ره!😆 بعد از اینکه حنای رو شست،🚿 یک چفیه که مادر شهید رحیمی از براش آورده بود رو بست به سرش☺️ صحنه های در زندگی همه ما رقم می خورد در تاریخ ماندگار خواهد شد که فرزندان اسلام و انقلاب، باهم برای پیکار با 👺 هم قسم شده بودند و برای رفتن به حجله خونین شهادت، حنابندان برگزار می کردند🎊 سید رو حنا گذاشت و رو حنا گذاشت و جالب بود، همون جاهایی که حنا گذاشته بود رو ....😭✋ |🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_1249970598512165203.amr
124.8K
🎙صدای شهید مدافع حرم #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی😭 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️| توی خواب امام حسین رو دیده بود به آقا عرض کرد : آقاجان #فدایتان بشوم، آیا زمان بریدن سرتان درد د
🍃✨🍃✨🍃✨ روزهای آخر بود رفتیم منطقه غروب بود که رسیدیم هیچ کس نبود طلاییه خیلی غریب بود، سید تا پاش رسید طلاییه حال عجیبی پیدا کرد امانش نمی داد من به حال خودش رهاش کردم رفت طرف ضریح گریه هاش تبدیل به ضجه شده بود دیدم سید داره از دست میره رفتم نزدیکش گفت فلانی قلبم داره از جا کنده میشه، دستش رو گرفتم بردم داخل یادمان، دراز کشید خیلی نگران شدم تا شهر فاصله ی زیادی داشتیم از طرفی هم تاریکی شب امکان تردد در جاده مرزی را نمی داد بالا سر سید نشستیم تا یک مقدار حالش بهتر شد جای مناسبی براش تهیه کردیم تا خوب کنه من هم گوشه ای چشمم گرم شد و خوابیدم. یک لحظه نگران بیدار شدم و سمت سید چرخیدم سر جاش نبود!!!!! چشم چرخوندم دیدم گوشه ای مشغول هست از خجالت آب شدم من فکر می کردم سید با این حال زارش نماز صبحش هم به زور می خونه غافل از اینکه سید.... ✍راوی : دوست شهید(از خادمین شهدا) 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در تمام مناطق #عملیاتی با پای #برهنه بود می گفت : گوشت و پوست #شهدا در این مناطق مانده و خاک شده، نب
چہ #نجواهایـی داشتی با شهـــــــدا که حکم #خادمی شهدا اینقدر زود تبدیل شد به #هم‌نشینی با شهـدا ... #خادم_الشهدا #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چہ #نجواهایـی داشتی با شهـــــــدا که حکم #خادمی شهدا اینقدر زود تبدیل شد به #هم‌نشینی با شهـدا ...
0⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 ✍به روایت از دوست شهید 🌷 🔰کارش این بود که دست بچه ها رو تو دست می ذاشت سال 93 در بود دیدم که با پای برهنه👣 زیر تیغ آفتاب☀️ با چه عشقی از زائرین پذیرایی می کرد. 🔰گفتم : چرا این همه به خودت سختی می دی؟ برو زیر وایسا،می خندید😄 خنده هایی از ته دلـ❤️ 🔰 تمام 15 روز پا برهنه بودکف پاهاش تاول♨️ زده بود سیاه سیاه شده بود 🔰سید تو همه مناطق پا برهنه می رفت جالب بود حتی در هم پابرهنه بود؛می گفت : ممکنه زیر پامون 🌷 باشه ناخواسته توهین بشه ...❌ 🔰هرسال عید می رفت راهیان نور💫 ،می گفتم : اونجا چه خبره ؟چی کار می کنی ؟ بابا بچسب به خانواده، دید و بازدید و ... چقدرمی ری تو اون بیابون ها😕 ... 🔰لبخندی زد😄 و گفت : تو هنوز نمی دونی، همه زندگی من اونجاست ، من اونجاست😍 🔰 در ثبت نام راهیان نور خیلی تلاش می کرد بار رو ببره، خیلی هم هواشون رو داشت می گفت : حتما بشینید پای صحبتهای راوی🎤. 🔰بعد از هم باز بچه ها رو زیر نظر داشت👀 می دید با کی رفیق هستند کجا می رند⁉️دوست داشت کارش رو ببینه که بچه ها از دست نرند🚫 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️| توی خواب امام حسین رو دیده بود به آقا عرض کرد : آقاجان #فدایتان بشوم، آیا زمان بریدن سرتان درد د
🍃✨🍃✨🍃 🔹 سید میلاد رابطه ی بسیار قوی با داشت و همیشه از شهید همت و شهید زین الدین یاد میکرد. 🔹 تمام خوبی های که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاقِ ما دارا بود 🔹سید عزیز به فریضه نماز اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنودیت و عبادت سوق میداد. 🔹پیکر سید میلاد پس از شهادت به دست های حرامی می افته، دست و پا و سر مطهر رو از تن می کنند و با خودشون می برند. پیکرشون چند روز زیر می مونه و کسی از محل پیکر نداشته 🔹به خاطر بیقراری های و خواهرشون، شهید به یکی از دوستانشون میان و در خواب پیکرشون رو نشون میدن و میگن می خواستم بمونم ولی به خاطر پدرم بیایید من رو ببرید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_ابراهیم_هادی🌷 #شهید_حسین_معز_غلامی🌷 وقتي باشهيدي دوست بشي، کم کم مي شي مثل او... مثل دو نيمه
🔰ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷  به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد.  🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت.  🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. ♦️هرکسی با یک شهیدی خو گرفت ♦️روز محشر آبرو از او گرفت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چہ #نجواهایـی داشتی با شهـــــــدا که حکم #خادمی شهدا اینقدر زود تبدیل شد به #هم‌نشینی با شهـدا ...
يکبار سيد از بار سيب زميني خريد، بارش خيلي خوب نبود، فرستاد تهران وبرگشت خورد. با قيمت پايينتري بارش رو فروخت و مقداري کرد. گفتم سيد چرا موقع خريد دقت نکردي گفت اشکال نداره، خودم ميدونستم بارش خيلي خوب نيست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش بود، ميشناختمش آدم زحمتکشي بود. خواستم به اون بنده خداکرده باشم. حتي اگرخودمم ضرر کنم، اشکال نداره خدا باماست حرفهاي سيد براي ماعجيب بود. اما سيد کارميکرد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطرات_شهید يکبار سيد از #کشاورزي بار سيب زميني خريد، بارش خيلي خوب نبود، فرستاد تهران وبرگشت خ
✍بـا تـو خوشبخت ترین آدم ایـن قافلـه ام کـم نشـو دور نشـو بی تـو جهـانم خـاليست #سردار_خنده_های_بی_ریا #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh