1_13714624.mp3
8.67M
🎧🎧
🎵دلم گرفته ای رفیق...
🎤🎤 گرشا #رضائی
تقدیم به همه عزیزانی که #رفیق_شهید دارن💐💐
#بسیار_زیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_3438779.mp3
4.04M
🔻ختم چله کلیمیه
💐قرائت زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا
👈جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج)
🌱 سَلامٌ عَلےٰ آلِ یٰاسینْ ...
🌹 #روز_بیست_وهشتم
🌹 #التماس_دعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6039354386231066699.mp3
6.93M
🎧دوباره #جمعه های بیقراری...
😭😭
#پیشنهاد_دانلود👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹زمستان سال نود و یک📆 دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا #ماهواره هم داشتند. همین موضوع باعث شد
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله
🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود.
⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌
#شهید_رضا_کارگر
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد،
3⃣7⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰آخرین دیدار حضوری ما روز #دوازدهم_تیرماه سال پیش بود، آن روز #رضا را برای آخرین بار دیدم و شب🌙 هم منزل برادرش با هم بودیم. حتما خودش می دانست که #آخرین دیداره ، چون خیلی از کارهای ما را سروسامان داد.
🔰مثلاً برای دستگاه تست قند خون من باتری🔋 مناسب خرید، دوچرخه🚲 محمد مهدی را درست کرد، به همه خواهرها و برادرش #سرزد ، به دیدن دایی اش رفت ، حتی سراغ دوستان نوجوانی اش را هم گرفته بود و با چندتا از آنها دیدار داشت .
🔰انگار میخواست #بیدغدغه برود و حتما در دلش❤️ با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از #شهادتش تماس گرفت 📞و با من و پدرش صحبت کرد، همهاش میگفت: من حالم خوبه.
🔰خیلی با بغض با او صحبت کردم😢، به من گفت: مادر هروقت دسترسی به تلفن☎️ داشته باشم باز زنگ میزنم. #باخنده برای اینکه شرایط سخت آنجا را برایم تجسم کند گفت: #مادر من 11روز است که به تلفن دسترسی نداشتم🚫.
🔰در حالی که میدانستم #ایران نیست✘ اما همیشه حضورش را کنارم👥 حس میکردم. دیدار بعد ما شد روز #دوازدهم_مرداد ماه که پیکر رضا ⚰را برایم آوردند.
🔰از اینکه خدا من را هم لایق دانست تا در صف #مادران_شهید باشم، شکرگزارش هستم. راضیام به رضای خدا😊. #شهادت_مبارک_رضاباشد ، خودش خواست ، خدا هم بهش داد.👌
#شهید_رضا_کارگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
●چه اشتراک زیبایی؛ هر دو در #کودکی به امامت رسیدند. اما چه وجه تمایز دردناکی💔 یکی در جوانی #جام_زهر نوشید و دیگری ۱۱۸۰ سال است که #منتظر یاری شیعیانش است😔
●این است روایت تاریخ جریان #امامت که همیشه از سمت شیعیان مورد بی مهری قرار گرفته است
◾️شهادت مظلومانه #امام_جواد علیه السلام را محضر #امام_زمان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8460491_502.mp3
17.84M
🎧مداحی
❧یا #رضا ای بابا، بیا که خشکه حنجرم
❧یا رضا ای بابا، بگیر روت دامنت سرم
✿مثل #علی_اکبرم
#شهادت_امام_جواد علیه السلام🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۳۳ استاد پرهیزگار .MP3
1.05M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه بقره✨
#قرائت_صفحه_سی_وسوم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜بدانید روزگار خود را آرایش به زیور های #دنیوی می کند و شما سعی کنید که فریب این زیور های دنیوی را ن
💢عید قربان بود و راهی #مشهد، زمینه سفر را دلهای دلتنگ امام رضا چیدن. خاله و مادر و اصرار به پدری که می دانست خبری در راه است😔 #پدر دل آشوب بود و خبر از بازگشت پاره جگر داشت💔 اما نتوانسته دعوت امامش را رد کند، شاید آنجا بهترین مکان بود تا #دلش آرام شود.
💢مشهد بود و قدم های پدری که قلبش میتپید💗 به شوق #پسری، که شاید برگردد نشانی و باشد #سجادش. تماس و تماس☎️ و .... دل نگرانی مادر از حال همسر؛ همسری که همدم💞 دل منتظرش بود. دست های دعای #مادر رو به ضریح پرمی کشید🕊 تا شاید خبرآمدن سجادش بیاید😔
💢صحن #جوادالائمه برایش بوی دیگری داشت. قدم هایش آهسته تر می شد. بوی #جوان_امام_رضا؛ یا امام رضا جوانم فدای جوادت. سجادم چون جوانت قد رشیدی دارد😭 چهره ای دلربایی دارد. #مدافع عمه جان شده . کاش از سفر برگردد. برسانید که مادرش دلتنگ💔 است و بی قرار.
💢از سفر بر می گردند. #عیدغدیر است و سادات پذیرای مهمانان، خانه ای🏡 که چند سالی است مسافرش دیر کرده. پدر اما خبری را شنیده. چگونه به #مادر بگوید⁉️ مادر ذوق شنیدن آمدن دارد اما چگونه بتواند #سجادش را در یک تابوت⚰ مجسم کند؟
💢سیدزهراجان، #سادات عزیزم عید غدیر مولایمان عیدی و چشم روشنی داده. سجاد برگشته😍 اشک های مادر ذکر #شکر به زبان دارد. یا امام رضا (ع) دعایم مستجاب شد😭چه زود جوابم را دادی آقاجان #جوانم برگشت.
💢بعد یکسال #شب_شهادت امام جواد (ع )🏴 در حرم مطهر امام رضا (ع) مادری آمده که هم درد #امام_غریبمان در این شب است و ذکر لب هایش آشناست. یا امام رضا (ع) جوانم چون #جوادت قد رشیدی داشت😔
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ختم_قرآن 🌷وقتى مسعود سوريه بود خيلى #دلتنگ و نگران بودم تا جايى كه مى تونستم دعاهاى مختلف براى سل
⇜صخره نورد
⇜ #غواص
⇜چتر باز
⇜موتورسوار🏍
⇜و پرواز با هواپیماهای سبک🛫
♦️مسعود این رشته ها را به طور #حرفه ای دنبال میکرده و در تمامی آنها #مدارج_عالی👌 را کسب کرده است.
#شهید_مسعود_عسگری
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 41 💕◈•══•💞•══•◈🌷 #مدیریت_رنج_ها 40 "ارتباط رنج با ع
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 42
💕◈•══•💞•══•◈🌷
#مدیریت_رنج_ها 41
🌺 «این دستور دادن و چشم گفتن، یه محبت عمیق بین عبد و مولا ایجاد میکنه که با هیچ محبت دیگه ای قابل مقایسه نیست».
🔶 این محبت یه چیز دیگه ای هست...
🌷 نکتۀ مهم ماجرا اینه که «این محبت فقط با سختی کشیدنِ عبد به دست میاد».
👆👆👆خییلی مهم
✅ به میزانی که انسان، عبدِ خدا بشه، علاقه داره که سختی های بیشتری در راه مولا بکشه.
🔶 حتما شنیدید که میگن هر که در این بزم مقرب تراست، جام بلا بیشترش میدهند...
✔️ عبدِ مؤمن نمیتونه بدون رنج آروم بشینه... همش دوست داره در راه مولا، رنج بکشه.
از اون طرف، خداوند متعال هم خیلی بندۀ خودش رو دوست داره؛
🌷برای همین «میخواد که بنده ش با سختی به این محبت برسه»
تا وقتی که به اون عشق واقعی و کامل رسید، لذّتش رو ببره...!
🌺 به همین خاطر لطف میکنه و به این نیازِ عبدش پاسخ میده و رنج ها رو دونه دونه بهش لطف میکنه و میده...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_6.mp3
9.38M
#مهندسی_فکر 6
💢افکار منفی، برای اهلِ تفکر، نعمتند !
⚜چرا که این دسته از انسانها، باور کرده اند،
حرکت در مسیرِ خلافِ افکار منفی،
بزرگترین و سرعت دهنده ترین مسیر، برای رشدِ انسانیِ آنهاست.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها❤️ 🔸روزها در #بازار_آهن کار می کرد و عصرها با موتور🏍 🔹با پولی💰 که می گرفت گره بسیاری از
💠 مراقبه قبل از تولد
💢به گفته مادرش، « #مراقبهها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد.
از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد».
💢خانوادهاش میگویند کسی که همهاش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص میشود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موجالحسین بود.
💢کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دینشعاری و #ابراهیم_هادی.
💢میگفتند: بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید .
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_پنجاه_وهفتم 7⃣5⃣ «شهادت» [رحی
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه_وهشتم 8⃣5⃣
« دوران جهاد »
[دستنوشته های شهید و خاطرات دوستان]
کل دوران حضور احمد آقا در جبهه سه ماه بیشتر نشد.
درست زمانی که دوره ی سه ماهه ی ایشان تمام شد و قرار بود کل گردان بر گردند عملیات والفجر ۸ آغاز شد.
از حال و هوای احمد آقا در آن دوران اطلاع زیادی در دست نیست.
هر چه بعدها تلاش کردیم تا ببینیم کسی در جبهه با ایشان دوست بوده اما کسی را پیدا نکردیم.
ما به دنبال خاطراتی از جبهه ی ایشان بودیم.
اما چیزی به دست نیاوردیم؛زیرا احمد آقا برخلاف بقیه ی دوستان به گردانی رفت که هیچ #آشنایی در اطرافش نباشد❗️
در مدت حضور در جبهه کسی او را نمی شناخت.
لذا از این لحاظ راحت بود❗️
او می توانست به راحتی مشغول فعالیت های معنوی خود باشد.
و این نشانه ی اهل معرفت است که تنهایی و #گمنامی را به شهرت و حضور در کنار دوستان ترجیح می دهند❗️
فقط بعد از شهادت ایشان یکی از رزمندگان به مسجد آمد و ماجرای شهادت ایشان را برای ما تعریف کرد.
بسیاری از دوستان به دنبال درک روحیات احمد آقا در جبهه بودند. آن ها می گفتند :
انسان های #عادی وقتی در شرایط دوران جهاد قرار می گیرند بسیار #تغییر می کنند،
حالا احمد آقا که در داخل شهر
مشغول سلوک الی الله بود چه حالاتی در جبهه داشته است❓
در یکی از نامه هایی✉️که احمد آقا برای دوستش فرستاده بود آمده:
جبهه آدم می سازد. جبهه بسیارجای خوبی است برای اهلش❗️
یعنی کسی که از این موقعیت استفاده کند. و جای خوبی نیست برای نا اهلش❗️
دفترچه خاطراتی که از احمد آقا به جا مانده و بعد از سال ها مطالعه شد کمی از حالات معنوی او در دوران جهاد را بازگو می کند.
احمد آقا در جایی از دفتر خود نوشته است:
روز یکشنبه مورخ ۱۳۶۴/۱۰/۲۹ در سنگر نزدیک سحر در عالم خواب دیدم که آقای حق شناس با دعاهایش نمی گذاشت ما شهید شویم.
خیلی به آقا تضرع و زاری کردم.
آقا خیلی صورت پر نور و مهربانی داشت و به من خیلی احترام خاصی گذاشت.
یا در جایی دیگر آورده است:
در شب ۱۳۶۴/۱۱/۱۴ درخواب دیدم که
امام خمینی با حالت خیلی عزادار
برای آیت الله قاضی ناراحت است. و در هنگام سخنرانی هستند و حتی . . . ( مفهوم نیست) در همان شب برای آیت الله قاضی نماز خواندم و فیض عظیمی خداوند در سحر به ما داد. الحمدالله
احمد آقا در ادامه ی خاطرات می نویسد:
روز چهارشنبه می خواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به #حضرت (عج) افتاد. . . تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۱۶ پادگان دو کوهه
در جایی دیگر از این دفتر آورده:
در روز جمعه در حسینیه ی حاج همت پادگان دوکوهه در مجلس آقا امام زمان (عج) گریه زیادی کردم.
بعد از توسلات وقتی به خود آمدم دیدم که از همه ی اشکی که ریختم یک قطره اش به زمین #نریخته❗️
گویا ملائک همه را با خود برده بودند.
#ادامه_دارد...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh