eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ 🍃 عڪس شهدا را مے‌بینیم ولی،  عڪس شهدا عمل مے ‌ڪنیم ...  چرا ؟!  آهاے مایی ڪه ادعا داریم ...🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چه کسی به توگفت گمنام؟؟؟ نام تو... عشق است... نام تو گذشت وفداکاریست هزاران نام میتوان برای تو انتخاب کرد .... ولی انگار ملاکها عوض شده است ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مصاحبه-شهیدصدرزاده_1396-7-5-16-28.mp3
3.15M
🔊 مصاحبه بسیار شنیدنی با همسر : گفت می خوام برات یه خونه بخرم که هرروز به وسعت خونه ت اضافه بشه تنها سرمایه زندگی ما شد حسینیه... قسمت 1⃣ 👌👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
5⃣5⃣به یاد #شهید_حسین_معز_غلامی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣5⃣به یاد #شهید_حسین_معز_غلامی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣7⃣ 🌷 💠خاطره ای از 🌹 ✍دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ✍وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه .. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصی‌کردن .... نه رفیق .. خیلی کارهارو نکردن که شهید شدن ... #شهید_حسین_معز_غلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید 📽 فیلم شهید حسین معز غلامی در منطقه عملیاتی حلب ⚘ 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#وصیت‌نامه📝 در زمان غیبت کبری🌾 به کسی "منتظر"گفته می شود✌️ که منتظر ظهور #امام‌زمان(عج)💚 ومنتظر #شهادت🕊باشد✊ #شهیدمهدی_زین‌الدین🌷 #یادش_باصلوات🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
﷽ ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ 👤 : یک هواپیمارو در نظر بگیرین وقتی می خواد بشینه اگه باند آماده نباشه نمیتونه بشینه... 🔸هی ما چراغ می زنیم میگیم: 《أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج》 🔴میگه بابا،باند آماده نیست! کثیفه، باند رو تمیز کن، من خودم میام من شوقم به ظهور از تو بیشتره! _______________ 💥بیاییم خودمون رو برا ظهور حضرت پاک کنیم...💚 👈 👉 _______________ ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ڪَفتی ز سرت فڪـــــر مرا بیرون ڪن جانا سرم از فڪــــــــــر تــــــــــو خالیست دلم را چہ ڪنم؟ 🌷شهید محسن حججی🌷 شبتون شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم❣ صبح در ڪوچہ‌ے ما منتظر خنده‌ے تــــوست وقت آن است ڪہ خورشید🌟 مجدد باشی ... سلام تنها پادشاه زمین ✋  🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_5780378879168349426.mp3
13.76M
💠خوشبختی یعنی تو زندگیت امام زمان داری... 🎤با نوای: مدافع حرم "شهید حسین معزغلامی" از ارادتمندان شهید هادی 🔸فوق العاده زیبا🔸 کانال شهید نظرزاده🌹↙️ @shahidNazarzadeh
ڪاش می‌شد فاصله را ڪم ڪنیم ، فاصله‌ی دل‌هایمان را تا شما ... مسافتی که عشــق ، مقیاس آن باشد نه چیز دیگر ... #مردان_بی_ادعا #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 شهیدی که سنگ مزارش، سنگ #حرم ابا عبدالله هست. 🔹پدر #شهید: يكي از دوستان رسول واسطه شد تا سنگي كه بعد از تعويض سنگ داخل حرم امام حسين، ساليان سال دست نخورده بود و درانبار حرم بود؛ سنگ مزار رسول شود و ما اين را هديه اي از طرف امام حسين مي دانيم. #شهید_رسول_خلیلی❤️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شــرط ورود در جمـع شهــدا اخـــلاص استــــ ...♥️ و اگر ایـن شـرط را دارے ، چہ تفاوتـے مےڪـند ڪہ نامتــ چیستــ و شغلتـــ #شهید_حسین_معز_غلامی 🌸 بر سر مزار شهید رسول خلیلی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣5⃣به یاد #شهید_حسین_معز_غلامی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣7⃣ 🌷 💠خاطره ای از 🌹 🔹دو سال پیش تو مراسم اﻋﺘﻜﺎﻑ ﻣﺴﺠﺪ ﻗﻤﺮ بنی ﻫﺎﺷﻢ(علیه السلام) ﺑﺎ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﻧﻮﺟﻮاﻥ اﻃﺮاﻓﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﺩﻥ، ﺷﻮخی میکردن ﻭ ﺳﺮ ﻭﺻﺪای زیادی بلند می شد. 🔸حسین آقارو ﺻﺪا ﻛﺮﺩﻡ و ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ﻳﻜمی ﻣﺮاﻋﺎﺕ ﻛﻨﻴﺪ، مثلا اﻋﺘﻜﺎفه، ﺳﻦ خیلی اﺯ ﻣﻌﺘﻜﻔﻴﻦ ﺑﺎﻻﺳﺖ اعصابشون نمی کشه.. 🔹ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸگی ﮔﻔﺖ: ﺣﺎجی اﻳﻦ ﻧﺴﻞ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎ آﻭﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ، می بینی ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﭘﺎﺭکه و ﭼﻪ ﻭضعی ﺩاﺭﻩ. دیگه ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺑﺎ ﺷﻮخی ﻛﺮﺩﻥ و برای اینکه ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﺮﻩ و ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ اﻭﻣﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﻨﻦ یه جوری جاذبه ایجاد کرد. 🔸ﺩﻳﺪﻡ ﺭاﺳﺖ ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮی اﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻭاﻧﻔﺴﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ شکلی ﻛﻪ ﺷﺪﻩ اﻭﻝ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺠﺪ آﺷﻨﺎ ﻛﺮﺩ. 🔹جاش خیلی خالیه، ﺗﻮ تشییعش ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺣﺮﻑ قشنگی ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﭽﻪ اﻡ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﻮﺩ و ﺧﻮﺷﺪﻝ. ﻭلی ﺧﺪا ﺑﻪ ﺧﻮشدﻟﻴﺶ ﺑﺮﺩﺵ 🌷ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ ان شاءالله ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻪ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻وای_به_حالمان ... کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم،بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم!!! نکند عکس آنها را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم. وای به حالمان اگر... 😢  #شهیدگمنام   #شهدا_گاهی_نگاهی #بعد_از_شهداچه_کرده_ایم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❁﷽❁ ☘ شهدا پیراهنے از ستاره بر تن کردند دل را به امید کوچ روشن کردند آنجا که شب از رود خروشان تر بود محدوده صبح را معین کردند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#طنز_جبهه5⃣2⃣ 💠 وای به حال بنی صدر 🔸 پدر و مادرم میگفتند بچه ای و نمیذاشتند برم جبهه. 🔹یک روز شنی
⃣2⃣ 🍹 شربت صلواتی 🍹 دو تا از بچه‌ها اسیری را همراه خودشون آورده بودند و های های می‌خندیدند گفتم: این کیه؟ گفتند: عراقیه گفتم: چطوری اسیرش کردید؟ می‌خندیدند!!! گفتند: از شب عملیات پنهان شده بود تشنگی فشار آورده بهش با لباس بسیجی‌های خودمان اومده بود ایستگاه می‌خواسته شربت بگیره، داده و اینطوری لو رفته و هنوز می‌خندیدند….😂😂 😀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📎 ابراهیم همیشه قبل از مسابقات دو رکعت نماز میخواند . ازش پرسیدم چه نمازی میخوانی ؟ گفت : دو رکعت نماز میخوانم و از خدا میخوام یوقت تو مسابقه حال کسی رو نگیرم . 🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله): مَن سَألَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَإنْ ماتَ عَلَی فِراشِهِ. هرکس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد، خداوند او را به مقام شهیدان میرساند، هر چند در بستر بمیرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که بعد از شهادت،برگه امتحانی دخترش را امضا کرد! ✅ به نقل از دختر شهید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. 🔰وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. 💠 ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم. به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟ 💥 نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد... 🌟در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم. 🍀به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد. می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند. 🌻 آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم . 🌾این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم... ☀️صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود! ✅ وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود. 🔮خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم. 🌼پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد. مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ 🌻 شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود. ✨همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. 🌹علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. 💠اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به "خود شهید مجتبی صالحی" است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. ✨با تایید مطلب، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.. 📘به نقل از تبیان 📙باشگاه خبرنگاران جوان 🍃🌹🍃🌹 🆔 @shahidNazarzadeh