🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🌀متولد میشوند، #پر نور ✨چون #ستاره هر چه بیشتر میگذرد، شعاعِ نورشان وسیع
به سید میگفتن:
اینا کی هستند مياري #هيئت؛😒
بهشون #مسئوليت میدی؟!😟
میگُفت:
✨کسی که تو #راه نیست، اگه بیاد
توی مجلس #اهـلبیت و یه گوشه بشینـه
💥و شما بهش بها ندی❌، میـره و دیگه هم برنمیگرده اما وقتی #تحویلش بگیری، جذب همین #راه میشه!😍
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به سید میگفتن: اینا کی هستند مياري #هيئت؛😒 بهشون #مسئوليت میدی؟!😟 میگُفت: ✨کسی که تو #راه نیست،
8⃣3⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #خبر_شهادت
🔸یکی از رفقایم که از ساری برگشته بود. بهم گفت: «جلوی #بیمارستان🏥خیلی شلوغ بود. جانبازی به نام #علمدار حالش بد شده بود و آورده بودنش بیمارستان.»🚐 تا گفت علمدار #نفس تو سینه ام حبس شد.😨
🔹به خودم گفتم: «نه، #سید که حالش خوبه.🤫 اما مصطفی، پسرعموی سید مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتما اون رو بردن بیمارستان.» همان موقع زنگ زدم محل کار سید، بهم گفتند سید مجتبی #بیمارستان هست.🙁 با خودم گفتم حتما رفته دنبال کارهای سید مصطفی. روز بعد هم زنگ زدم📱 اما کسی گوشی را برنداشت.
🔸شب آماده خواب شدم.😴 خواب دیدم: «که در یک #بیابان هستم. از دور گنبد #امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود. وقتی به جلوی امامزاده🕌 رسیدم. با تعجب دیدم تعداد زیادی #رزمنده را با لباس خاکی دیدم.😵
🔹هر رزمنده #چفیه ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از #شهدای شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود. 🌹
🔸بعد از احوالپرسی🤝 به پدرم گفتم: «پدر #منتظر کسی هستید🤔.» گفت: «منتظر #رفیقت سید مجتبی علمدار هستیم.» با ترس و ناراحتی گفتم: «یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم #پرید!»🕊 گفت: «بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. 😍ما آمدیم اینجا برای #استقبال سید.
🔹البته قبل از ما #حضرات معصومین و حضرت زهرا(س) به استقبال او رفتند.😘 الان هم #اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند🤗.» این جمله پدرم که تمام شد از خواب #بیدار شدم😱. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از #سید. گفت سید موقع #غروب پرید.😭
📚کتاب علمدار، صفحه 193 الی 195
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#لحظه_آخر 🔹یک بار بعد از #شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: چی آن طرف
✨غیر از خیال جانان ،
در جان و سر نباشد ... 🥀❥
آقا محمد باقر
دردانه شهید مدافع حرم #اکبر_شهریاری 🌷
در آغوش حاج #قاسم_سلیمانی 🌺
#شهید_اکبر_شهریاری🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨❣✨❣✨❣✨ 🏴✨وقتی #مسئول هیئت بود از اول تا آخر پای کار همه چیز می ایستاد. همه این را #حس می کردند. در
#عاشقانه_شهدا💞🏴
🔸 زیاد #هیئت دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم، بعد ☕️ چای، نسکافه یا بستنی می خوردیم. می گفت: « این خوردنیا الان مال هیئته! » 😉
🔹 هر وقت چای می ریختم می آوردم، می گفت: « بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای #روضه خورده باشیم! » 💔 (راوی: همسر شهید)
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔆سفارش میکنم به #زیارت_عاشورا ومداومت بر روضه امام حسین(ع)🖤 که در آن برکات فراوانی است وبنده حقیر هر چه دارم از آن دارم و بس...
#شهید_محمد_جاودانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📝#فرازی_از_وصیتنامه
🌸#شهید_لبنانی_مهدی_محسن_رعد
🍃#یک_خواهش_برادرانه🙏
🌸وصیت من به #دخترانی که عکسهایشان📸 را در #شبکه_های_اجتماعی می گذرانند این است که این کار شما باعث می شود امام زمان، خون گریه کند😭
🍃بعد از اینکه #وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما می رویم تا از شرف و آبروی شما #زنان دفاع کنیم؛مانند خانم حضرت زهرا سلام الله #علیها باشید.🍂
#شهید_لبنانی_مهدی_محسن_رعد🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل #من بر سکوى
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣2⃣#قسمت_بیست_ویکم
💢برو آرام #جانم! برو قرار دلم!💓
من از هم اکنون باید به #تسلاى حسین برخیزم ! #غم برادرى چون تو، پشت حسین را مى شکند.جانم فداى این #دوبرادر!عجب سکوتى بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه #طوفان دیگرى در راه است که آرامشى اینچینین را به مقدمه مى #طلبد؟ سکون میان دو زلزله ! آرامش میان دو طوفان!
یک سو #جنازه است
🖤 و#خاکهاى_خون_آلود
و سوى دیگر تا چشم کار مى کند #اسب و #سوار و سپر و خود و #زره و #شمشیر. 🗡و اینهمه براى #یک_تن؛☝️
امام که هنوز چشم به #هدایتشان دارد.
قامت بلندش را مى بینى که پشت به خیمه🏕 ها و رو به دشمن ایستاده است ، دو دستش را به قبضه شمشیر تکیه زده وشمشیر را #عمود قامت خمیده اش کرده است و با #آخرین رمقهایش مهربانانه 🌸فریاد مى زند:
💢هل من ذاب یذب عن حرم رسول االله...آیا کسى هست که از #حریم رسول خدا دفاع کند⁉️ آیا هیچ خداپرستى هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یارى ما برخیزد؟ ✨آیا کسى هست...و تو گوشهایت را تیز مى کنى... و #نگاهت را از سر این سپاه عظیم عبور مى دهى و...
مى بینى که #هیچکس نیست ،
🖤سکوت محض است و وادى #مردگان . حتى آنان که پیش از این هلهله مى کردند، بر سپرهاى خویش مى کوبیدند، شمشیرها را به هم مى #ساییدند، عمودها را به هم مى زدند
و علمها را در هوا مى گرداندند
و در اینهمه ، رعب و وحشت شما را طلب مى کردند، همه آرام گرفته اند،...
چشم به برادرت دوخته اند، زبان به کام چسبانده اند و گویى حتى #نفس نمى کشند،...
💢مرده اند.
اما ناگهان در عرصه نینوا #احساس جنب و جوش مى کنى، احساس مى کنى که این سکون و سکوت سنگین را جنبش و فریادهاى محو، به هم مى زند.
هر چه دقیق تر به سپاه دشمن خیره مى شوى ، کمتر نشانى از تلاطم و حرف و حرکت مى یابى ، اما این طنین این تلاطم را هم نمى #توانى منکر شوى .
بى اختیار چشم مى گردانى و نگاهت را مرور مى دهى... و ناگهان با صحنه اى مواجه مى شوى که چهار ستون بدنت را مى لرزاند... و قلبت را مى فشرد.
صدا از #قتلگاه_شهیدان است...
🖤بدنهاى پاره پاره ،
جنازه هاى چاك چاك ، بدنهاى بى سر،سرهاى از بدن جدا افتاده ،
دستهاى بریده ، #پاهاى قطع شده ،
همه به تکاپو و تقلا افتاده اند تا فریاد استمداد امام را پاسخ بگویند.
انگار این قیامت است که پیش از زمان خویش فرا رسیده است....
انگار ارواح این #شهیدان ، نرفته باز آمده اند، بدنهاى تکه تکه خویش را به التماس از جا مى کنند تا براى یارى امام راهیشان کنند... حتى چشمها در میان کاسه سر به تکاپو افتاده اند... تا از حدقه بیرون بیایند و به یارى امام برخیزد.
💢دستها بى تابى مى کنند
بدنها بى قرارى . و #پاها تلاش مى کنند... که بدنهاى چاك چاك را بر دوش بگیرند و بایستانند.... مبهوت از این منظره #هول_انگیز، نگاهت را به سوى امام بر مى گردانى و مى بینى که امام با دست آنان را به #آرامش فرا مى خواند و بر ایشان #دعا مى کند.گویى به #ارواحشان مى فهماند که نیازى به یاورى نیست .
🖤مقصود، #تکاندن این #دلهاى_مرده است ، مقصود، #هدایت این جانهاى #ظلمانى است.هنوز از بهت این حادثه در نیامده اى که صداى نفس نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
1_56571771.mp3
25.67M
⏯ #مداحی_شهدایی
میخوام امشب دوباره یادی کنم از شهدا✨
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
با یاد #دمشق غرق غم💔 مےباشم
در بیݩ همیݩ #نوحہ و دم مےباشم
با #پرچم سرخ 🚩یااباعبداللّہ
سرباز مدافع #حرم مےباشم.
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
بدون #عشق دلسردم❄️، کمی آقا نگاهم کن😔سرا پا غصه 💔و دردم، کمی آقا #نگاهم کن
🌳درختی #بیثمر هستم، برایت #دردسر هستم خزانم، #شاخهای🌾 زردم، کمی آقا #نگاهم کن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸 زیباترین غزل،
🍁 به خدا می #سپارمت
🌸دست تمام قافیه ها
🍁 می سپارمت...
🌸دنیای خاطرات #قشنگ منی و من
با این غزل به خاطره ها می سپارمت
🍁این جا طلوع بغض، مرا زجر می دهد
دست غروب بغض گشا می سپارمت
🌸 دستی تکان ندادی و رفتی؛ تمام شد
هرجا که می روی
🍁به خدا می سپارمت
#سردارشهیدقاسم_سلیمانی 🌷
#صبحتون_شهدایی🌸🥀
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
arvahe-momenin-mohsen-kafi.mp3
2.45M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا #شیخ_محسن_کافی
🔖 احاطه ارواح طیبه مؤمنین بر اهل دنیا 🔖
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴آخرین شهید سال۹۷... 🔹شهید #حسین_جوینده رزمنده و فرمانده مدافع حرمی بود که بیشتر مردم او را با خاطر
🇮🇷°•| #طنز_الشهدا |•°🇮🇷
🌾در مدتی که در #حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته💔 یاد گرفته بود.
اگر نمیتوانست #کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل #میفهماند که چه میخواهد بگوید.
🌻یکروز به تعدادی از #رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.وسط درس دادن #ناگهان همه دراز کشیدند!
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید!
🌾به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»
بعد از #کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد،
آنقدر خندید و #خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😄
#شهید_عباس_دانشگر🌷
راوی-همرزم شهید(شهید حسین جوینده)
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page326.mp3
845.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انبیاء✨
#قرائت_صفحه_سیصد_وبیستم_ششم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣3⃣3⃣1⃣#خاطره_شهید🌷 💢بارها شده بود از #ابوعلی میخواستم از #شهادت_سید_ابراهیم بگه، چون میدونستم لحظ
❄️💥❄️💥❄️
🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطفی.برایم #عجیب بود که چطور ما را پیدا کرده
و سر از اینجا درآورده.#برایمان تعریف کرد:
🌴که از حضرت عباس (ع)حاجتی داشتم قبل از #شهادت پسرتان خواب #حضرت عباس(ع)را دیدم.توی خواب حضرت به من گفتند:نماینده من در روز تاسوعا 🏴داره میاد پیشم.برید پیش اون.وقتی بیدار شدم متوجه منظور #حضرت عباس(ع)نشدم.
🌴دوباره #خواب دیدم،اینبار مادر مرحومم رو دیدم.گفت:چرا نرفتی پیش نماینده حضرت عباس(ع) و بعدش عکس🖼 #مصطفی رو نشونم داد.
بعد از بیدار شدن با پرس و جو# فهمیدم که از فامیلای خودمون هست این شهید.
بنقل از مادر #شهید مدافع حرم🌷 #مصطفی_صدرزاده🌷
(سیدابراهیم)
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطف
9⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
⚜#مصطفی_صدرزاده
🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم 🚩خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود.#حسرت هایش برای نبودن در #کربلا ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف #حرم عمه سادات آرام گرفت.
🔰عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا #اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
دلش در #سوریه گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.مردانه پای قولش می ماند. با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر #شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند .
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊
🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه
در سوریه که #سردار_دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست .در روز #تاسوعا شهید شد ،
🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه #هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم #تولدش چهارشنبه است.
سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.⚡️
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
به مناسبت سالروز تولد 🌸
#شهید #مصطفی_صدرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔹️همسر شهید #محمد_حسین_علیخانی :🥀🌿
🍀یک سال ماه #رمضان را کامل در سوریه بود، زنگ میزد و #میگفت: به تغذیه بچهها توجه کنم تا بتوانند روزه بگیرند و من سؤال کردم که #اوضاع شما چطور است⁉️
🍀 از پاسخش #متوجه میشدم که مواد غذایی به اندازه کافی ندارند و با سختی #روزه میگیرند.🍂
#فرمانده_ایرانی لشکر #زینبیون
#شهید_محمدحسین_علیخانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ همیشه با دو #سه نفر میرفت گلزار🌸 شهداقدم به قدم که #میرفت جلو ، دلتنگ 💔تر از قبل میشد ، دلتنگ #شه
#خاطره ☘✨
⚜از کنار صف #نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. #دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که #حاج قاسم آمده حرم.
🔅 از لابهلای صف های #نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان🌷 میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار #ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند #زیارت کند . وقت رفتن گفت:
⚜«آقای #خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو #شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «#خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود #قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز🌸🌿
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اینو ببینید
🌱از ته #دل لبخند😁 بزنید!!!
🌼ولی به این #فکر نکنید که این
🌱صحنه دیگه تکرار نمیشه ،
🌼وگرنه #خندتون اشک😢 میشه ..
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh