eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا رویاد کنیم...با ذکریک صلوات و یک فاتحه... برای در گذشتگان ؛ شاید همه دلتنگیم ؛ بهر پدر باشد که نیست یااینکه دل دیوانه وار دلتنگ مادرمیشود. روحشان قرین رحمت الهی... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
🆕عرضه نسخه جدید اندروید 🔹نسخه اندروید ایتا به ورژن 1.0.5 بروز رسانی شد 🔸این نسخه با لینک دانلود مستقیم از طریق سایت ایتا و مارکت‌های اندرویدی مانند کافه بازار، مایکت، ایران اپس و چارخونه قابل دریافت می‌باشد 🔹در این نسخه برخی ایرادات جزئی برطرف شده و عملکرد برنامه بهبود یافته است •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊 شهیدی که قبل از شهادتش قبرش را به اندازه بدن بی سرش کنده بود!! شهید شیرعلی ، در عملیات فتح بستان ، موج انفجار مجروحش کرد ، تمام بدنش از کار افتاده بود ، وقتی شهدا را جمع می کنند ، او را در پلاستیک می پیجند و همراه بقیه شهدا به سردخانه می دهند ، صداها را می شنید اما نمی توانست حرف بزند یا حرکتی کند .  در آن حال به امام حسین متوسل می شود به آقایش می گوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم ، پس شرمنده ام نکن.  وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند کیسه ای که شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق کرده است ، کیسه را باز می کنند می بینند هنوز زنده است ، اکسیژن وصل می کنند و به بیمارستان منتقلش می کنند.  به یارانش می گوید: من از خدایم خواسته ام تا جلو امام حسین شرمنده نشوم ، وقتی شهدا وارد محشر می شوند چگونه سر بر بدن داشته باشم و به حضور امام حسین برسم.  همسرش می گوید: چهلم شهید دستغیب بود ، حاجی شیرعلی در دفتر کارش با چند همرزم دیگر نشسته بود ، تلفن زنگ می خورد ، یکی از دوستان گوشی را برمی دارد ، روی ترش می کند ، عصبانی می شود ، حاجی می گوید پشت تلفن با کسب بد سخن نگو ، دوستش گوشی را به شیرعلی جبهه ها می دهد ، آنطرف نفری از گروه منافقین به او می گوید ، دستغیب را کشتیم حال نوبت توست ، حاجی به او می گوید آنچه خدا بخواهد همان می شود .  شهید سلطانی از مدتها قبل برای شهادت آماده بود ، قبر خودش را در کتابخانه مسجد با دست خودش آماده کرد، شبها در آن قبر می نشست و با خدایش راز و نیاز می کرد، بارها قبر را اندازه گرفته بود و برای خودش جای سر نگذاشته بود.  سردار بی سر ، می دانست که مولایش شرمنده اش نخواهد کرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای از جبهه دشمن تن بی سرش را بر زمین جای می گذارد.  پیکر بی سر شهید سلطانی ، دوازدهم فروردین سال 61 در قبری که با دستان خودش ، درکتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده کرده بود ، خلوت و پناهش بود ، به خاک سپردند.خوشا به سعادتش... ☘کانال شهید نظرزاده🌹↙️ @shahidNazarzadeh
یا صاحب الزمان ... «آقا بیا» های مرا امشب روا کن «آقا بیا» درد دو عالـم را دوا کن در این «شب جمعه» به یُمنِ نیمه شعبان رزقِ همه چشم انتظاران «کربلا» کن @ShahidNazarzadeh
مزار خاکی جمعه ۱۴ اردیبهشت ساعت ۱۶:۳۰ از قاب شبکه دو سیما شهید مرتضی عبداللهی کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
#چشمانت_را_ببند_اے_شهید ♦️مبادا این روزها درمقابل مادرم زهراشهادت دهی ♦️مادرم ببخش برای تیری کہ بہ قلب فرزندت می زنیم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❤️ 🔵درمسیر کربلا بودم که ... 💠علامه حِلّی(ره) می گوید: شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا می رفتم، در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ی کوچکی برای راندن مَرکب در دست داشتم. 🔶در بین راه عربی پیاده آمد و با من همراه و هم کلام شد. کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است؛ وارد مسائل علمی شدیم، برخی از مشکلات علمی که داشتم از او پرسیدم، عجیب اینکه همه را پاسخ مناسب و دقیقی فرمود! متحیر شدم که او کیست؟ که این همه آمادگی علمی دارد؟! 🔷در این حال به فکرم رسید از او بپرسم آیا این امکان وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) را ببیند؟ ✅ناگهان بدنم را لرزشی گرفت و تازیانه از دستم افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه را در دستم گذاشت و فرمود: 🌹«چگونه صاحب الزمان را نمی توانی ببینی در حالی که اکنون دستِ او در دستِ توست». 😭پس از شنیدن این جمله، بی اختیار خود را از روی چهارپا بر زمین انداختم تا پای امام را ببوسم اما از شدّتِ شوق، بی هوش بر زمین افتادم... پس از اینکه به هوش آمدم کسی را ندیدم. 📚عبقری الحسان، ج۲، ص۶۱ 📚منتخب الأثر، ج۲، ص۵۵۴ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⭕️ کلید رسیدن به مقامات معنوی ✨ مرحوم آیت‌الله قاضی(ره) استاد آیت‌الله بهجت(ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر می‌فرمودند. آقای بهجت(ره) مکرر در نصایح‌شان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل می‌فرمودند: 🔰 «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد» ✨ یکی از علما می‌فرمود: «سال‌ها پیش، یک روز خدمت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت(ره) فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار می‌گوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت می‌خوانیم!» ✨ یک‌سال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همه‌جا برسم، چه راهی را معرفی می‌کند؟» ✨ وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت می‌کردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند: «بعضی‌ها پیش ما می‌گویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان می‌گوییم نماز اول وقت بخوانید. می‌روند سال بعد می‌آیند، پیش خودشان می‌گویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره می‌خواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.» ✨ این عالم بزرگوار می‌فرماید: «من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست می‌گفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمی‌خواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کم‌کم به جاهایی که دلش می‌خواست و حتی فوق تصورش بود، رسید. ✅ 🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
@varesezolfaghar_1397-2-8-19-06.mp3
10.26M
🔹ماجرای بسیار شنیدنی مصطفی دیوانه 🔹نظر کردن امام حسین(ع) به یکی از لات های گردن کلفت و چاقو کش 🎤 حاج اقا دانشمند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم اَلسَّلامُ عَلَیک يا اَباعَبْدِالله 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨﷽✨ 🌷 حق الناس خدا ازهرچه بگذرد ، از نمی گذرد ...! حواسمان باشد ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ڪﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ڪﺮﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷڪﺴﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ، با " زبان " میشود آشتی داد ... با " زبان " میشود آتش زد ، با " زبان " میشود آتش را خاموش ڪرد ... حواسمان به و باشد : " آلوده اش نڪنیم ..." کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
جاے شهید بیضائی خالی ڪه😔 رفیقش میگفت: خیلی دلتنگش بود یه شب تو خواب دیدمش پرسیدم الان کجایی؟چیکار میکنی؟ گفت همیشه و همه جا همراه اصحاب اباعبدالله هستم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzade
🔴 : 🔷🔹هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. شهدا را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات. شادی روح شهدا صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هیچکس امام زمان(عج)رابه خانه اش راه نداد!😭 ✨داستان پسر تهرونی و خواب امام زمان(عج) 🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍جـــــان" امانتے است ڪہ باید بہ "جانان" رساند... اگر خود ندهے، مے ستانند فاصلہ هلاڪتــ و شهادتــ همین #خیانتــ در امانت است... #شبتون_شهدایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📣 #اخبار_تفحص 🕊کشف پیکرهای مطهر ۷ شهید دوران دفاع مقدس درسالروز ولادت امام زمان(ع) درجزیره بووارین کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
اصلا امروز هر طور که می‌خواهد بچرخد همین در فکر تو بودن حالم را خوبِ خوب می‌کند صبح بخیر ! 🍃السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضمِنهُ کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
🔴 ما هم شهید می شویم ! وقتی در ... لذت گناهانش را حراممان می کنیم... و به جرم حزب اللهی بودن هم ، سرزنش می شویم ! جهاد اکبر ... بیش از ... جهاد اصغر ... شهید دارد ... شهیدانی از جنس ذوب شدن های ... چندین ساله ... ذره ذره ... 🔶 و امان از ... چه خوب هایی آمدند و غرق شدند. آن هم ، ذره ذره ... اینجا هم میتواند سکوی پرش باشد و هم مرداب شیطان ... ؟ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
MyTone -Karimi-Shab9MoharramAlhadi1391[01].mp3
4M
سلام آقا فدای تو باز دلمو آتیش زدی گفتی یه روز جمعه میای این جمعه هم نیومدی😔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⭕️ بانوان منتظر بدانند... 🔹 رباب: در کربلا حضور داشت. شاهد شهادت همسرش و فرزند شیرخوارش بود! بعد از پایان فاجعهٔ کربلا و اسارت، در مدینه ساکن شد. دستور داد سقف خانه اش را بردارند و زیر آفتاب روزگار می گذراند! رباب به این روش، یکی از اثرگذارترین افشاگری ها را علیهِ یزید و یزیدیانِ زمان، محقق نمود. 🔸 ام البنین: دارای چهار پسر (عباس علیه السلام، عبدالله، جعفر، عثمان) که تمامی پسرانش در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، اما وقتی خبر شهادت امام زمانش را شنید، ناله اش بلند شد و گفت: «رگ های دلم را پاره کردی...» 🔺 مادر وهب: پیرزنی مسیحی که چندی نمی گذشت از آشنائیش با امام زمانش، اما در روز عاشورا شجاعانه به پسرش گفت: «به جای شیری که به تو داده ام از تو می خواهم جانت را در طَبَق اخلاص بگذاری و با دشمنِ امام تا سر حدّ شهادت مبارزه کنی...» ❄️ همسر وهب: در آخرین لحظات به شوهرش گفت: «جان من و تو هزاران بار فدای حسین! فقط از تو تقاضایی دارم در حضور امام، و آن اینکه تا وقتی به تو ملحق نشده ام وارد بهشت نشوی...» 🔆 همسر زهیر: فرستاده ای از طرفِ امام به خیمه زهیر آمد، خیمه پر از سکوت شد، و هنوز هم سکوت... ناگهان از گوشه ای صدای شیرزنی بلند شد: «چرا جوابش را نمی دهی؟ چه می شود به حضور امام بِرَوی و سخنش را بشنوی؟!» زهیر قیام کرد و از یاران عاشورایی امام زمانش شد... 📌 زینب: و تو ای بانو! کدام قلم می تواند تو را بنویسد؟! تو ای فراتر از اقیانوس... 📎 بانوان منتظر بدانند؛ زمینه سازی برای حکومتِ جهانی، هزینه دارد... 📚 از فرات تا فرات، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۲ ۳۵ ☘کانال شهید نظرزاده🌹↙️ @shahidNazarzadeh
معلم خوب از معبر حرفهایش درهای بهشت را باز میڪند بہ روی شاگردانی ڪہ در ملڪوتِ قلب او آمادهٔ درس گرفتن هـستند سلام بر معلمانی ڪہ راههای آسمان را به شاگرانشان نشان دادند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣ 🌷 🌺 شکستن نفس جمعی از دوستان شهید ابراهیم هادی ‌ 🌷باران شــديدي در تهران باريده بود. خيابان 17 شــهريور را آب گرفته بود.🌷 🌴چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند.🌴 🌼همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد.🌼 ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن نفس خودش نداشت. 🌲مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود!🌲 🌸همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. 🌸 🌻بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پســر بچهاي محکم توپ را شوت کرد.🌻 🌺 توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. 🌺 🌸به طوري که ابراهيم لحظه روي زمين نشســت. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. 🌸 خيلي عصباني شــدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تااز ما کتک نخورند. 🌹ابراهيم همينطور که نشســته بود دست کرد توي ساك خودش.🌹 🌼پلاستیک گردو را برداشت. دادزد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد!🌼 🌴بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم.🌴 🌹توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟🌹 گفــت: بنده هاي خدا ترســيده بودند. از قصدکه نزدنــد. بعد به بحث قبلي برگشــت و موضوع را عوض کرد! 🌲 اما من ميدانســتم انســانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند...... کتاب سلام بر ابراهیم1 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
☀️ #نسیم_حدیث ☀️ 💎پيامبر خدا (ص): «هر ڪه مال خود را به اختيار از نيڪان دريغ ڪند، خداوند مالش را به اجبار نصيب بدان گرداند» 📕ميزان الحڪمه ج12ص385 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh