eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید 🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رفقا، این فقط یک لباس نیست رعناست هیکلش را می‌بینی، ، شجاعت💪 می خندد، مادر♥️ قربان قد و بالایش می رود. لباس دامادی پسرش همین بود...! قول داد بود زود برگردد. می‌بینی! هنوز ایستاده است، گوش به فرمان . خالق حماسه ی اروند، صدای شب عملیات از همین لباس👕 به گوش می رسد. آری! همین لباس به رنگ آسفالت ، از آب به آسمان پروازش داد🕊 دست بسته؛ غواص را می‌گویم. 👈همیشه دوستت دارم ای 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کلام‌شهید: «کربلا قلب♥️ زمین است و قلب زمان» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠امیر پیاهو مربی تیم ملی دوومیدانی جانبازان و معلولین با پیراهن منقش به عکس شهدا🌷 و جانبازان اخیر علی وردی و سرایداران در مسابقات دوومیدانی قهرمانی آسیا و اقیانوسیه به میزبانی استرالیا، موفق به کسب چهار مدال طلا🥇 دو نقره🥈 و دو برنز🥉 شد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *نذرِ حضرت زهرا (س)*🕊️ *شهید علی بیطرفان*🌹 تاریخ تولد: ۲۳ / ۷ / ۱۳۳۲ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: قم محل شهادت: شلمچه *🌹راوی← پدر و مادر شهید علی بیطرفان چند سالی از ازدواجشان گذشته بود🎈اما هنوز صاحب فرزند نشده بودند🥀روزی برای دیدار با آیت الله گلپایگانی به حضور رسیدند و موضوع را با او در میان گذاشتند🍂 آقا به آنها سفارشی کرد تا انجام دهند💫 و اینکه در شب ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س)🎊 سفره ای پهن و عده ای از طلاب را به آن دعوت کنند و آن وقت به آن حضرت متوسل شوند🌙با اینکار نتیجه گرفتند.💫 یک سالی گذشت و روز ولادت بی بی فرا رسید🎊 بچه که به دنیا آمد، پسر بود، نامش را علی گذاشتند✨سالیانی از این قضیه گذشت که دیگر علی برای خودش جوانی خوش سیما شده بود🍃و در کِسوَت معلمی مشغول✍️ اما جنگ و دفاع از میهن بر او واجبتر می آمد.💫 سنگر مدرسه و سنگر دفاع را با هم در آمیخته بود🍂تا اینکه سال 65 در عملیات کربلای 5 که رمز آن یا زهرا بود✨روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🥀برای او روز رفتن بود🌙و در منطقه شلمچه به شهادت رسید🕊️آمدنش با ولادت حضرت زهرا✨و رفتنش با شهادت حضرت زهرا🌙🕊️ فرزندی که نذر حضرت زهرا (س) بود💫 و عاقبت به خیری‌اش در شهادت رقم خورد*🕊️🕋 *شهید علی بیطرفان* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 رمان امنیتی رفیق قسمت بیست و دوم 🔹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مستند فرزند روح‌الله 🔹روایت‌هایی از زندگی و شهادت سید روح‌الله عجمیان به دست اغتشاشگران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این مستند رو از دست ندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌼صبحی که شروعش 🍂زِ به تـ♥️ـو باشد 🌼ای 🍂صبح من آن روز به خیر است😍 ✨السلام علیک یا صاحب الزمان 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☁️🌥⛅️🌤☀️ و سلام بر او که می گفت: و عاشقی اونی نیست که دو نفر👥 به هم نگاه کنن عشق و عاشقی♥️ زمانی درسته که دو نفر به نگاه کنن همشون نگاهشون به یه نقطه👌 بود اونم 🌺 ‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_هادی_شجاع #سالروز_ولادت🎊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*بسم الله الرحمن الرحیم* 🍂چیزی درباره اش نمیدانستم، تنها گه گداری نامش راشنیده بودم میان جستجوهایم چشمم به نامِ کتابش خورد «وهب زمان»! 🍂دروغ چرا؟! ترسیدم! قلمم لرزید و تا آخَر ماجرا را خواندم. دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت اما دلِ کنار گذاشتنش را نداشتم. حیف میشد اگر شناختن را از دیگران منع میکردم. 🍂کم کم کلمات را کنار هم جای دادم شروع به نوشتن کردم؛ از بچگی گفتم، همان وقتی که با دست هایی پر از تیله به خانه آمده بود و مردانه گفته بود میخواهد بچه مثبت شود😅 🍂از همان نه سالگی هم به دنبال بسیجی شدن بود ، به دنبال ادامه دادن راه ارباب بی کفن. مگر نه این که میگویند: «حسین! رفیق خوب زندگیمی بچگیمی...» 🍂کم کم هادی قد کشید و مادر سر و جان را فدای قامت جوانش میکرد! دانه های اسپند بر روی ذغال بالا و پایین میپریدند تا هر چه بدی هست از دور کنند؛ مبادا چشم و چراغ خانه چشم بخورد! 🍂مادر هم میان روزمره های زندگی اش دعا برای هادی را از یاد نمیبرد! آنقدر برای عاقبت بخیری اش دعا میکند که خدا اسباب را برای پسر رشیدش👱‍♂ جور میکند. 🍂هادی، تحت نظارت فرمانده اش و با رفاقت عجیب با عمه سادات عجین میشود و اینجاست که همه شان تلمیحی میشوند برای: «شهیدان را شهیدان میشناسند» 🍂دلم نمیخواهد داستانش را به آخر برسانم، طولش میدهم اما دلم جایی میان دامادی و پرسه میزند. پر میکشم به شب خواستگاری، فاطمه هنوز هم نمیدانست پسر همسایه که تا به حال یکبار هم اورا ندیده چگونه اینجا آمده است⁉️ 🍂اما خدا ها را خود برای حسین هایش انتخاب میکند، فاطمه رباب میشود برای ؛ و هادی همان وهب نصرانی که عشق به حرم🕌خیال داماد بودن را از سرش پرانده و راهی معرکه کرده بود. 🍂فاطمه، عروس چهار روزه هادی بود، این را زمانی فهمیدم که با افتخار و سربلند اما با بغض😢 در گلویش میگفت: «ما فقط چهار روز زندگی کردیم» 🍂حال او با کمری خم شده بر روی ویرانه ی آرزوهایش ایستاده! همچنان عاشق♥️ و مجنونِ ؛ چشم دوخته به گنبد طلایی (س) و سربلند است که خدا فدایی اش را پذیرفته است. 🍂مبادا از یاد ببریم دلیل استواری الآن ما است که هادی ها و فاطمه ها زیر پا گذاشته اند💔 ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۳ آبان ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۲۸ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید: امامزاده عباس 🕊محل شهادت: سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: آرتین با هر صدای بلند به صحنه ترور برمی‌‌گردد 🔰خواهر آرتین می‌گوید: پس از گذشت چند هفته از هنوز بهانه پدر و مادر را می‌گیرد و با هر صدایی از جا می‌پرد و وحشت می‌کند😰 از اینکه دوباره تیراندازی شده است. 🔰با هر صدایی که می‌آید بسیار می‌ترسد و می‌گوید صدای است و می‌خواهند تیراندازی کنند و با گریه😢 آن مکان را ترک می‌کند! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حسن_ذاکری_نانگی #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃بند از پای پرنده خیالم باز می‌کنم تا آزادانه مرا مفتخر به زنده کردن یاد شهیدی دیگر کند. از فارس میگذرد ، به که می‌رسد، بام خانه‌ای در بندرعباس را برای نشستن انتخاب میکند و من درمی‌یابم که که مقصد همین‌جا است. 🍃پسرکی در حیاط مشغول بازی‌ است. پسرکی که قرار است در آینده روزگار را شرمنده خودش کند. برای و ثمربخشی که سراسر حقانیت است، سر از پا نمی‌شناسد و از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. 🍃روزگار می‌گوید سهم این شهر در حفاظت از چیست و او آن را فراهم می‌کند بی آنکه طالب مزدی باشد. اولین های زیادی در افتخاراتش ثبت می‌شود و او همچنان راه در پیش می‌گیرد. 🍃آخرین درخواست روزگار، اثبات است پس او را به سرزمین خاک و و گلوله فرامی‌خواند. او نیز که از مدعیان راستین این وادی است، با خونش را به همگان ثابت میکند و زمانه را با آتش غم از دست دادن یاری بی ریا تنها میگذارد. 🍃چشمانم را باز میکنم، در اتاقم هستم. بغضی که از آن شهید و کم‌ کاری‌های خودم در این مسیر نشأت گرفته، راه گلویم را بندآورده. به راستی که ما بعد از آنها چه‌کردیم؟! ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱٣٣۱ 📅تاریخ شهادت: ٢٣ آبان ۱٣۵٩ 🕊محل شهادت: بستان 🥀مزار شهید: گلزار شهدای بند عباس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh