eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
"روایتگرے حاج حسین کاجی" 🌷رفتم سر مزار و فاتحه ای خوندم و برگشتم شب تو خواب رفقای شهیدم رو دیدم گفتن: فلانی خیلی دلمون برات - گفتم: چرا جواب دادن: وقتی اومدی مزار ما خوندی ما شهدا آماده بودیم هرچی از خدا میخوای برات واسطه بشیم ولی تو هیچی طلب نکردی و برگشتی خیلی دلمون برات سوخت... 🌹رفتین مزار حاجت هاتـون رو بخواید برآورده میشه... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
توقنادی‌ڪارمی‌کردم،یکباراومدپیشم‌ وگفت:مجید،جایی‌سراغ‌ندارۍ‌برم‌ کــارکنـم⁉️ گفتم‌چرا،همین‌آقایی‌ڪه‌تو‌قنادیش‌ ڪارمی‌کنم‌دنبال‌شاگردمی‌گرده‌میایی⁉️ نپرسیدچقدرحقوق‌میده،نپرسید روزی‌چقدر‌بایدڪارکنه،نپرسید بیمه‌عمرمیکنه‌یا‌نه⁉️ فقط‌گفت:مـوقـع‌اذان‌میذاره‌بــرم‌ نمــازم‌رو‌ بخـــونم ‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
!'_نمازهایت‌راعاشقانه‌‌بخوان‌حتی‌اگر، خسته‌ای‌‌یاحوصله‌‌نداری‌تکرارِهیچ‌چیز، جزنمازدراین‌دنیاقشنگ‌نیست...! -شهید‌مصطفی‌چمران ‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💚 شب که دیر می‌اومد خونه درنمیزد . از روی دیـوار میپرید تو حیاط و تا اذان صبح صبـرمیکرد . بعد به شیشه مۍزد✨ و همہ را برای نماز بیدار میکرد بعد از شھادتش مادرم هر شب با صدای برخوردباد به شیشه می‌گفت : ابراهیم اومده ..!💔 _شهید ابراهیم هادی... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔆زیارت دوم را هم بخوان 🌸گفتم دقت کنید، مثل این که امروز قراره خبری بشه. یکی از بچه ها به شوخی گفت: «الله اکبر، لشکر ما هم می خواهد شهید بده، التماس دعا، شفاعت یادت نره و ...» 🌸وسط میدان مین بودیم. گفتم بچه ها مواظب باشید. ناگهان یکی از بچه ها فریاد زد: 🌸«شهید!» از فریاد او، همه ترسیدیم. بعد از بیرون آوردن پیکر، شهید هیچ مدرکی نداشت و یک پایش هم نبود. گفتم: «بچه ها نذری بکنیم، هر کجا پلاک پیدا شد، یک زیارت عاشورا بخوانیم.» 🌸یکی از بچه ها گفت: «یکی هم برای پایش» یکی دیگر از بچه ها هم به شوخی گفت: «شانس آوردیم فقط یک پا و یک پلاکش نیست، و گرنه دو سه روز باید این اتراق می کردیم.» 🌸چند دقیق بعد، پاو پوتین که از مچ قطع شده بود ،پیدا شد. زیارت را خواندیم. غروب برگشتیم مقر، اما پلاک پیدا نشد. همان کسی که شوخی می کرد، آمد و گفت: 🌸 «زیارت عاشورای دوم را بخوان! هویت شهید روی زبونه پوتین نوشته شده.» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
میگفت : اگه از در انداختنت از پنجره بیا تو . . بجنگ واسه خواسته هات ؛ ناامید نشو ! خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواستت بهت میده خواستتو شهیدمصطفی‌صدرزاده🙃 🌱💚 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @SHAHIDnAZARZADEH
بااینکه‌سنش‌کم‌بودولی‌خیلی‌زود شدحافظِ‌ حاج‌قاسم‌سلیمانـی‌شدجهاددررکاب‌حاج‌قاسم‌ اورابه‌لحاظ‌معنوی‌در؛عالی‌ترین‌مرتبه‌قرارداد! بااینکه‌تازه‌داماد بودوهمسرش‌انتظارِ رفتن‌به‌خانه‌یِ‌بخت‌رامی‌کشید؛ترجیح‌داد به‌جایِ‌رختِ‌دامادی،درکنارحاج‌قاسم‌راه‌ آسمان‌راانتخاب‌کند((:❤️! -شهیدوحیدزمانی‌نیا ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ لباسش رو پوشید کہ بره خونہ نامزدش اما دیدم توے حیاط راه میره و روے کفشش خاڪ پاشیده گفتم : چرا نمیرے؟ واسہ چی رو کفشت خاک پاشیدے؟ گفت : می‌خوام از نو بودن در بیاد شاید کسی نداشتہ باشہ و چشمش بہ من بیفتہ و برنجہ!!! -شھید نوبخت! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نشسـت‌سـرمـزار‌وگفـت‌خدایابسـھ‌دیگه نگاه‌ڪن‌سـرزانوهام‌زخـم‌شدھ-! ازبـس‌شیطون‌منـوزدھ‌زمیـن میشھ‌دستمـوبگیـرۍ💔🖐🏽 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌بنظر شما چرا این حرف‌های شهید آوینی رو تو هیچ جا نشنیدیم؟! حتی تو صداوسیمای خودمون..! 🕊 ♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 🔸«صدای آهنگ مبتذلی🎶 که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار می‌داد. با و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو😏» زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا راننده را بیدار کند. 🔹 دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، می‌شوم.» راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز🚗 گذاشت و ایستاد. 🔸جلال هم دل به دریای خدا زد و پیاده شد. اتوبوس هم رفت، اما هنوز دقایقی نگذشته بود که شجاعت و اخلاص جلال💖 کار خودش را کرد و راننده ایستاد تا جلال را سوار کند. این بار با خوش رویی جلال را تحویل گرفت و نوار را خاموش کرد»😊 📚پنجاه سال عبادت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh